به شب هنگام پای کاغذ می نشینم به شب هنگام پای کاغذ می نشینم، ای خدا پای کاغذ می نویسم صد گله، از این جفا می نشینم صد گله من می کنم، از این قضا ای خدا از این جفا از این قضا، آخر چرا؟
آزادی موهایم موهایم را از دار آزاد وبا شانه ؛گره ها را باز کردم آوازی آغاز شد سیاهی آنها تداعی روزگارم شد انگار فراز و نشیب زندگی از فر موهایم بود شاید که سست کرد نت موسیقی به هم ریخته را…!
دفتر شعر من گاهی سرنوشت با دوست طوری گره میخورد که درد هایش خط و خراش روی دل سفیدت می اندازت،برای اشک هایی که خیست میکند غصه می خوری و از زندگی با شنیدن حرف های نوشته شده اش در قالب شعر سیر میشوی. مرا همدمیست که سینه اش سرشار از غم است و[…]
خودکار من یار من گاهی اشیا از آنچه که ما میپنداریم،بیشتر میفهمند؛شاید چشم کور ما آنها را درک نکند اما،آنها بدون هیچ منتی ما را در زندگی همراهی میکنند و در اوقات شیرین و تلخ زندگی همراه ما هستند. در غروب یک روز سرد زمستانی در کنج اتاق در فکر بودم و ز تنهایی[…]
شاید حسرت بر سر قلبم گلی مینشانم ؛ تا بماند بر سر قبرم به یادگار آدم ها آمدند و کوفتن بر سرم تا بماند حرفهاشان در سرم؛ دانسته کردند آزرده دلم ، سوزانند خانه ی آمال دلم . من ماندم قبری پر از حسرت؛ که شب ها میزند فریاد از دردش دلم .
دلم تنگ شده دلم برای کاشی های آبی حوض که آینه دار ماهی های سرخ بودند برگ سبز رقصان در آب و مورچه ی ناخدا زمزمه ی مداد رنگی زرد کوچک که عشق خورشید کودکی ام بود گل سرخ بشقاب جهیز مادر سر چراغی سفره قلمکار که دلش شکست و آخ نگفت … تنگ[…]
بر سکّه ی ما … اين عمر که بازارچه ی افسوس است، هر حُجره ی آن دهانه ی کابوس است بيهوده به بازار خريدار چه ايم؟ بر سکّه ی ما نشان دقيانوس است! پيرايه يغمايی
و قناری … کلاغان از هم پرسيدند: -قناری مُرد؟ و به هم پارسخ دادند: – مُرد! و قناری از پنجره ی زرد آواز آنان را نگاه می کرد، چنان که مرده گان را… پيرايه يغمايی
غزل صبحگاهی بسمه اللطیف شده یکبار دیگر صبح و من از شوق سرشارم به ذکر نام تو در ذهن بذر عشق می کارم تو در آغوش من خوابی و من غرق تماشایت نمی خواهم که حتی یک دم از تو چشم بردارم نفس های تو را می بویم و سرمست از آنها به عشقت[…]
مهمان تو بسمه اللطیف امشب ای ماه تمام این عاشقت مهمان تو است دل فروزان از فروغ چهره تابان تو است در دل مشتاق خود صدها تمنا دارم و وقت ایفا کردن عهد من و پیمان تو است آن چنان زیباییت تاثیر در من کرده که واژه ها در ذهن من آشفته و حیران[…]
چشم خمار بسمه اللطیف در #چشم #خمار تو چه سرّی است نهان کاین گونه مرا نمود فارغ ز جهان چون کام نهنگی است نگاهت که کشد در خویش به نحو بی امانی دل و جان #مهدی_رستگاری سی ام خرداد سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی بیستم ژوئن سال ۲۰۲۳ میلادی […]
تشریف عاشقانه بسمه اللطیف بهار صحنه تشریف عاشقانه تو است بهشت جلوه ای از عشق بی کرانه تو است به هر نفس به دم و بازدم مداوم در فضای سینه پر از عشق جاودانه تو است به سرزمین محبت ببین که مرغ دلم همیشه مایل و شایق به دام و دانه تو است نیازمند دلیل[…]
معجزه دلداری بسمه اللطیف لحظه ای چشم تو با لطف به من می نگریست بهتر از لطف تو در حین نظر دیگر چیست می تپد قلب به نام تو و در هر لحظه مهرورزانه تمنای تو در من جاری است من به دلدادگی خویش شهادت دادم ای بس آیات که در معجزه دلداری است به[…]
گوهر محبت بسمه اللطیف ای که از معجزه عشق و وفا بی خبری ترسم از زندگی ات بهره خاصی نبری چشم خود را به تماشای چه میگردانی در خلا باز گو آخر که به چه می نگری بی گمان حلقه دامی است به چشمی که در آن به شکوفایی احساس نباشد نظری[…]
شاخ نبات بسمه اللطیف تقدیم به کودکان کار اسیر خسته درمانده در حیات منم غریق موج معیشت به مشکلات منم ز پا نشسته به زیر سپهر باور خود فریب خورده هر وعده نجات منم حقوق من همه اش بذل گشته و بخشش چرا که جورکش جمله کائنات منم هزار قوم به یغما نشستهاند مرا[…]
دکلمه صوتی بر گیر پیاله و سبو ای دلجوی – رباعی 166از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی فارغ بنشین بکشتزار و لب جوی بس شخص عزیز را که چرخ بدخوی. بر گیر پیاله و سبو ای دلجوی فارغ بنشین بکشتزار و لب جوی بس شخص عزیز را که چرخ بدخوی[…]
دکلمه صوتی بر شاخ امید اگر بری یافتمی – رباعی 165از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی هم رشته خویش را سری یافتمی تا چند ز تنگنای زندان وجود. بر شاخ امید اگر بری یافتمی هم رشته خویش را سری یافتمی تا چند ز تنگنای زندان وجود ای کاش سوی عدم[…]
دکلمه صوتی بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی – رباعی 164از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی سرمست بدم که کردم این عیاشی با من به زبان حال میگفت سبو. بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی سرمست بدم که کردم این عیاشی با من به زبان حال میگفت سبو من چون[…]
دکلمه صوتی ای کاش که جای آرمیدن بودی – رباعی 163از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی یا این ره دور را رسیدن بودی کاش از پی صد هزار سال از دل خاک. ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی کاش از پی صد هزار[…]
دکلمه صوتی ای دوست حقیقت شنو از من سخنی – رباعی 162از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی با بادهٔ لعل باش و با سیم تنی کانکس که جهان کرد فراغت دارد. ای دوست حقیقت شنو از من سخنی با بادهٔ لعل باش و با سیم تنی کانکس که جهان کرد[…]
دکلمه صوتی ایدل تو به اسرار معما نرسی – رباعی 161از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی در نکته زیرکان دانا نرسی اینجا به می لعل بهشتی می ساز. ایدل تو به اسرار معما نرسی در نکته زیرکان دانا نرسی اینجا به می لعل بهشتی می ساز کانجا که بهشت است[…]
دکلمه صوتی ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی – رباعی 160از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی وز هفت و چهار دایم اندر تفتی می خور که هزار بار بیشت گفتم. ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی وز هفت و چهار دایم اندر تفتی می خور که هزار بار بیشت گفتم[…]
دانلود دکلمه صوتی شعر صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد حافظ _ غزل 133+ پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر:بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّهباز کردبازیِ چرخ بشکندش بیضه در کلاه. شعر صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد _ غزل 133 _ حافظ صوفی نهاد دام و سَرِ[…]
پر می شوم از لبخند جانانم تو را دوست دارم بخاطر حضورت چشم هایت نگاه دلربا و شیرینت دیدگان مثل ماهت چون طلوع می کنی پر می شوم از لبخند سرشار می شوم از دلخوشی گویی عشق را در آغوش می کشم چون می بینمت از تماشای غیر تو دست می کشم دلم را تکان[…]
کوچه ها هم خلوتند آهای خلوت مهر در کوچه ها کآدمک ها می روند در سیاهی می دمند پای من زخمی شده یک کمک هم یک کمک را گدایی میکنم لکن اینجا هیچکس بیدار نیست این مترسک های جاری این شلوغِ استعاری آن قَدَر غرق سَر و سِرّ خودند کز من اینجا نشسته، کز[…]
پاییز من در این فصل خزان می شود با خبری خوب مواجه بشوم ؟ دو سه روزی برود بعد از آن همه دوری باز باران بشود ؟ از دور بینمش و آفتاب کج بشود سایه ام زودتر از من به سمتش بخزد من اگر ، کوله در دست به سویش بروم شاید از کف[…]
عقل و دل سهم از عشق مرا قد یه دنیا دادند همه انگشت اشاره به سمتم به تماشا دادند دوستانم شعر از روی تمسخر خواندند و مرا مثل یه دیوانه تشابه دادند مثل آدم که از آسمان می افتد سهم من را فقط از سردی حوا دادند اشک در چشم؛چشم بر[…]
انتظار شاعر دلم گرفته و میخواهد به آسمان پر بزند چه می شود اگر همین امشب بی خبر,با شاخه ای گل بیاید و سر بزند.. , مگر چه میخواهم من عاشق چه می شود اگر مثل قدیم بی ریا,از دوست داشتنم دم بزند.. , هستم ولی بدون اون چه کنم چه می شود اگر[…]