تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی

تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی – 168

دکلمه صوتی تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی  – رباعی 168از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی.     تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی   خاکیم همه[…]

پیری دیدم به خانهٔ خماری

پیری دیدم به خانهٔ خماری – 167

دکلمه صوتی پیری دیدم به خانهٔ خماری  – رباعی 167از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی گفتم نکنی ز رفتگان اخباری گفتا می خور که همچو ما بسیاری.     پیری دیدم به خانهٔ خماری گفتم نکنی ز رفتگان اخباری   گفتا می خور که همچو ما بسیاری رفتند و خبر باز نیامد باری[…]

تلنگر

تلنگر

تلنگر   چند روز جلوتربعدازهفت یاهشت سال خانه نشینی،به اجبار برای خرید،به مغازه ی نزدیک منزل رفتم، خواستم ازخیابان رد شوم که چشمم به دخترکی زباله گرد افتاددختری چهارده،،،پانزده ساله،باچهره ای زیباومظلوم ،فکرم،رفت،دنبال،زندگی،اش خدایا چگونه راضی میشوی،،چرابه جای رفتن بهمدرسه آشغالهای بازیافتی رابایدجمع کند،داشتم دنبال خدای خودم و دخترک درذهنم میگشتم که با فریادی به[…]

《تنهایی گل نرگس 》

《تنهایی گل نرگس 》

《تنهایی گل نرگس 》 و هیچکس غم نهفته در نهانخانه ی چشمان همیشه بارانی ام را ادراک نکرد….و تنهایی::تنها انیس لحظه های تنهاییم شد!!!!!! من غم های هویدا شده ی چشمانم را در هاله ای از ابهام و تحیُر پنهان کردم …تا هیچکس و هیچکس راز نهفته در اعماق چشمان بارانی ام را ادراک نکند……[…]

روزهای طلایی

روزهای طلایی

روزهای طلایی   آن هنگام که گل شکفت،قناری آواز سرداد و خورشید درخشید خواب بودی،چشمانت را که گشودی گل پژمرد،قناری افسرد و خورشید خاموش گشت.گل،قناری و خورشید همه آن روزهای جوانی بودند.اینک نه گل در نظرت زیباست،نه قناری زیبا می خواند و نه خورشید زیبا می درخشد.

سیاهی

سیاهی

سیاهی   سیاهی سیاهی لحظه تولد یک تردید ، میان تپندگی بی درنگ ثانیه های زنده یک زندگی سیاهی سیاهی وسواسی ناخوانده به تمامی ایمان های موجود به وجود ستون هایی نامرئی سیاهی سیاهی فریاد های بعد از یک عمر توفی ی خاموشِ یک زندگی ساکن سیاهی سیاهی مسیر پرتقلای کوچه بی انتهای تنهایی سیاهی[…]

من به روایت ما

من به روایت ما

من به روایت ما   من به روایت ما گرگ است آن کودک شیطان سر به هوا که داد گوسفندان بازی از دستش به هواست سر دسته ای چموش میان هرگز ها گرگ بی رحم هر بازی تنها با خود در شب کوچه تکیه داده به تیر چراغ برق تنهایی اش را با چند نقطه[…]

برگشت

برگشت

برگشت چشمانم پر می کشد از لایه های خاکستر ترس! بر می گردم به عقب زاغکی پنیری دزدید نه! دوباره به عقب زاغکی پنیرش را به روباه گرسنه داد، پر می کشم از رنج های حک شده کلاغ و بر دلهای وحشت زده از تاریکی فرود می آیم زاغکی پنیری دزدید روباه کدخدا را بوسید.[…]

امشب به یادت در سرای شعر گامی می زنم

امشب به یادت در سرای شعر گامی می زنم

امشب به یادت در سرای شعر گامی می زنم   امشب به یادت در سرای شعر گامی می زنم با واژه های شعر خود نقش سلامی میزنم   چون واژه ها ته می کشد من با اشارات نظر این حرف را بی حاجت حرف و کلامی می زنم   از نوش یاد خاطراتت جرعه‌ای در[…]

آیات دلارایی

آیات دلارایی

آیات دلارایی   چون نمودی به من آیات دلارایی را کردی القا به دلم مستی و شیدایی را   خوش درخشیدی و در تیرگی بی پایان انتها داده حضورت شب تنهایی را   پشت آشفتگی گیسوی زرافشانت باز پنهان مکن آن چهر پریسایی را   آسمان وار به آغوش کشیدم همه سرزمین های وجود تو[…]

اگر چه عشق فقط واژه ای به گفتار است

اگر چه عشق فقط واژه ای به گفتار است

اگر چه عشق فقط واژه ای به گفتار است   اگر چه عشق فقط واژه ای به گفتار است هزار نکته شیرین از آن پدیدار است   به نزد اهل محبت طنین این واژه چنان تلاطم توفان دل در افکار است   عجیب ذکر خوشی هست و در حقیقت آن به ساحت دل و جان[…]

نازنین

نازنین

نازنین   نازنینم به من عاشق اگر ناز کند در نهان کار خوش دلبری آغاز کند جانم از شوق در آفاق نگاه خوش او بال و پر گیرد و هر آینه پرواز کند عشق سر بر زند از موج خیال واحساس در دل تنگ و پر از شوق من اعجاز کند کاش میشد که ورا[…]

وصف دل انگیز وفا

وصف دل انگیز وفا

وصف دل انگیز وفا   من که در میکده عشق تو مأوا دارم غرق زیبایی ام و کی غم فردا دارم عاشقت بوده ام و هستم و پس خواهم بود گوهر عشق تو را در دل شیدا دارم نام شیرین تو همواره به لب دارم و دل بسته بر گیسوی تو یار دل آرا دارم[…]

طلوع

طلوع

طلوع   تو که در کنج این بیغوله ویرانه می مانی چرا قدر وجود نازنینت رانمی دانی به گردش های بی انجام دوران دل چه می بندی که گردش های آن هرگز نیارد جز پریشانی هزاران بار در آیینه ها اخبار پیری را به چین هایی که افتاده است بر این چهره می خوانی چه[…]

عشق و زندگی

عشق و زندگی

عشق و زندگی   درد بیماری عشقت هیچ درمانی ندارد دردمند عشق تو دیگر به تن جانی ندارد دور ماندن از تو حتی لحظه ای هم نیست ممکن زندگی دور از تو جانم ذوق چندانی ندارد زندگی تصویر زیبایی است در آیینه ها که بی محبت تیره است و عمق میدانی ندارد صرف عمر خویش[…]

تو بگو

تو بگو

تو بگو   دیر زمانیست روز و شبم را نمی شناسم. از کی؟! نمی دانم، تو بگو ؟ تو مرا می شناسی؛ خودرا جایی دفن کردم  که دریا بود ترنم آرام امواج و آواز مرغان دریایی بر فراز ساحل رد پاهایم  بر ماسه های نرم بوسه می زد و آفتابی که تن عاشقم را به[…]

تکیه گاه

تکیه گاه

تکیه گاه   صاحب خانه ای چو قصر ولی فرو ریخته چو ارگ بـَم  در حسرت شانه ای ازبرای تکیه ولی آماج تیر بلا از هر گذر  همچو هرزه گیاهی سال ها در پی آب  فتاده منتظربهر قطره ای شبنم   گرفتار قفسی تنگ درهمه ی عمر گرفتار برزخ جهنم حبس درهر شب   غرق رویا و[…]

جانِ آتش افتاده

جانِ آتش افتاده

جانِ آتش افتاده   آتش افتاد به جان وبه جهان از پی تو قدحی غرق شرابم که پرم از می تو به سر زلف تو سوگند که در قبله گهت بهر غم ناله کنم همچو نوای نی تو ساده بودست دلم ،باخت بتو قافیه را می رود سوز زمستان به سراغ دی تو هرکه باشد[…]

شش ماهه ی تو یک شبه شد پیر عباس

شش ماهه ی تو یک شبه شد پیر عباس

شش ماهه ی تو یک شبه شد پیر عباس شش ماهه ی تو یک شبه شد پیر عباس از خون گلو بخورد و شد سیر عباس این حرمله مانند تو ساقی شده است سیراب نموده طفل با تیر عباس در خیمه رقیه تشنه و منتظر است ای وای از آن لحظه ی زنجیر عباس بر[…]

هیس!

هیس!

هیس!   ‍… ‍ ‍ در شب پر ستاره تکه ی گم‌ شده ام به گوش بریده ی ونگوگ می چسبد هیس! *گندمزار با کلاغ ها خوابیده در* اتاق خوابی در آرل *تراس کافه درشب *پر از گل های آفتابگردان است *سفارش سیب زمینی خورها به ونگوگ *درخت سیب با سرخی بیشتر درختان زیتون منتظرند[…]

خزان جوانی

خزان جوانی

خزان جوانی   چند سال دیگر کم کمک، میریزد هم کُرک هم پَرَت خواهی شوی تنها و زار بی مونس و بی غم گسار چند سال دیگر رویش فصل جوانی رفته است آن شوق و آن شور جوانی رفته است تو هستی و مویی سفید رو یی که خورده چند چین پشتی خمیده حالتی زاروغریب[…]

دروازه بهشت

دروازه بهشت

دروازه بهشت چندان که روی ماه تو امشب منوّر است گویی که چهره تو از آیات محشر  است در بوستان عشق بلندای قامتت از سرو بیش و مایه رشک صنوبر است پر کرده است عطر تو اطراف خانه را جان مست از آن شمیم خوش و روح پرور است خواهش به اوج خویش رسیده است[…]

زبان حال

زبان حال

زبان حال   شب شد و ظلمت حدود شهر را پیموده بود آسمان شهر غرق ریزگرد و دوده بود   مردمانِ چون شبح در راه و خاطرهایشان پشت خاموشی وجدان هایشان آسوده بود   بس فراتر رفته بود از حدّ چشم آلودگی ذهن ها و دست های مردمان آلوده بود   آن چنان بی ارج[…]

دیگر هویتی ندارم

دیگر هویتی ندارم

دیگر هویتی ندارم   دیگر هویتی ندارم، هرچه خود را آن معرفی میکردم دیگر نیستم ؛  حال واقعا چیستم ؟ در جهانی پر از هویت ، بی هویت ماندم ؛ اینک باید بگردم پی هویتی که سال ها پیش از من گرفتند.

بارها

بارها

بارها   بارها در خواب من پر می­زنی چون کبوتر بر لب دیوارها بارها این دل خرابت می­شود روز و شب، هم گاه هم بی­گاه­ها بارها این کودک احساس من همچو آهو می­پرد تا پیش تو لیک اما او نمی­داند مرا یا تو را، این قصه را، این شرم را این سکوت بی­نهایت، مرز را[…]

قلب آرزومند

قلب آرزومند

قلب آرزومند   بسمه اللطیف مقیم هرکجا باشم چه نزدیک و چه دور از تو گرفته وام معنا زندگی و شوق و شور از تو دلم همواره می خواهد شناور باشم و غرقه به جریان خیال انگیز مهر و عشق و شور از تو تو خورشیدی که از آفاق ظلمت در درون من به لطف[…]

مناجات

مناجات

مناجات   خداوندا چه دنیایست دلی پر درد و آهی سرد گهی افسرده گه آرام پُر از تنهایی وحسرت وآهی سرد وقلبی زار گهی خنده، گهی گریه پـُر از درد غریبی درد بی درمان وطن جان است، وطن مام است وطن آن نور ایمان است دلم بهر غریبی خودم بسیار می سوزد،، میان پونه و[…]

شب مهر و وفا

شب مهر و وفا

شب مهر و وفا   بسمه اللطیف امشب شب مهر و وفا و عشق و یاری است شعر و غزل از نام زیبای تو جاری است بزم محبت شد مهیا و در این بزم پیوستن با تو شروع کامکاری است در جمع ما گردیده خون غم حلال و غم از حضور پر نشاط تو فراری[…]