به خاطر آوردن

به خاطر آوردن

شعر به خاطر آوردن – اریش فرید   به خاطر آوردن شاید آزار دهنده ترین شیوه ی از یاد بردن ست و احتمالا دوستانه ترین راه برای تخفیف این عذاب   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: آفتاب از کوه سر بر می‌زند – 234 آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد – 173 ای خزیده[…]

عقل می گوید

عقل می گوید – عشق می گوید

عقل می گوید – شعر عشق می گوید – اریش فرید   عقل می گوید که دیوانگی ست عشق میگوید همانی که هست هشیاری می‌گوید که ناخرسندیست ترس می گوید جز رنج ، هیچ‌چیز نیست فراست می گوید آینده‌ای ندارد عشق می گوید همانی که هست غرور می گوید مضحک است هشیاری می‌گوید احمقانه است[…]

به کجا ؟ به عشق

به کجا ؟ به عشق – زندگی را چه معنایی است

به کجا ؟ به عشق – شعر زندگی را چه معنایی است – اریش فرید   به کجا ؟ به عشق اما عشق که به اندیشه ات فرو می برد به اندیشه اما اندیشه که اندوهگینت می کند به اندوه اما اندوه که به ترحم می انجامد به ترحم اما ترحم که به نومیدی می[…]

پیش از آن که بمیرم

پیش از آن که بمیرم

شعر پیش از آن که بمیرم – اریش فرید   پیش از آن که بمیرم دگرباره سخن می‌گویم از گرمی زندگی تا تنی چند بدانند زندگی گرم نیست می‌توانست ولی گرم باشد پیش از آن که بمیرم دگرباره سخن می‌گویم از عشق تا تنی چند بگویند عشق بود عشق باید باشد پیش از آن که[…]

در آغاز عاشق شدم

در آغاز عاشق شدم

شعر در آغاز عاشق شدم – اریش فرید   در آغاز عاشق شدم به برق نگاهت به خنده ات به اشتیاقت به زندگی اکنون نیز دوست می دارم گریه ات را و بیم ات را و نگرانی ات را از فردا و درماندگی نهفته در چشمانت را اما در برابر هراسی که داری می خواهم[…]

زندگی شاید آسانتر می بود

زندگی شاید آسانتر می بود – اگر هرگز تو را ندیده بودم

زندگی شاید آسانتر بود – شعر اگر هرگز تو را ندیده بودم – اریش فرید   زندگی شاید آسانتر می بود اگر هرگز تو را ندیده بودم اندوهمان کم تر می بود هر بار که ناگزیریم از هم جدا شویم ترسمان کم تر می بود از جدایی بعدها و بعدترها و نیز وقتی نیستی این[…]

پس از وصال و رسیدن به معشوق

پس از وصال و رسیدن به معشوق

شعر پس از وصال و رسیدن به معشوق – اریش فرید   پس از وصال و رسیدن به معشوق چه بسا دیگر کسی شعری نسراید دستت را دراز می کنی جست و جو می کنی لمس می کنی گوش می سپاری نزدیک می شوی اما آن بلوغِ همیشه وصف ناپذیرِ عشق را که من می نویسم[…]

گوش بسپار با گوشهای تيزكرده

گوش بسپار با گوشهای تيزكرده

شعر گوش بسپار با گوشهای تيزكرده – اریش فرید   گوش بسپار با گوشهای تيزكرده آن‌ گاه در خواهي يافت عاقبت: اين تنها زندگي‌است كه مي‌شنوي مرگ، هيچ براي‌ گفتن ندارد مرگ، قادر به سخن‌گويي نيست. مجرم ، با توسل به جرم سخن مي‌گويد جرم، با توسل به عواقب‌ِ خويش سخن مي‌گويد: عواقب‌ِ جرم خويشتن[…]

با چشم‌های بسته در برابر خاکِ خالی از خانه می‌مانم

با چشم های بسته در برابر خاکِ خالی از خانه می‌مانم

شعر با چشم های بسته در برابر خاکِ خالی از خانه می‌مانم – اریش فرید   با چشم‌های بسته در برابر خاکِ خالی از خانه می‌مانم تا خانه‌ی قدیمی دوباره بروید و باز شود . ساعت مُرده را تماشا می‌کنم آنقدر طولانی تا دست‌هایش دوباره بلرزد . به تو می‌اندیشم تا عشق بازآید،تا دوباره بخندی.[…]

آفتاب‌ من برای درخشيدن به آسمان‌ تو رفته است

آفتاب‌ من برای درخشيدن به آسمان‌ تو رفته است

شعر آفتاب‌ من برای درخشيدن به آسمان‌ تو رفته است – اریش فرید   آفتاب‌ من برای درخشيدن به آسمان‌ تو رفته است براي‌ِ من،تنها ماه مانده است كه او را،من از تمامي‌ ابرها صدا مي‌زنم ماه به من دلگرمي مي‌دهد كه روزي تابشش گرم‌تر و روشن‌تر خواهد شد نه، اين زرد، رنگي ديگر نخواهد[…]

با انسان‌ ها از صلح حرف زدن

با انسان ها از صلح حرف زدن

با انسان‌ ها از صلح حرف زدن – شعر به تو فکر کردن – اریش فرید   با انسان‌ ها از صلح حرف زدن و همان‌زمان به‌ تو فکر کردن. از آینده گفتن و به‌ تو فکر کردن. از حقِ حیات گفتن و به‌ تو فکر کردن. نگرانِ همنوعان بودن و به‌ تو فکر کردن.[…]

فقط تو را دوست دارم

فقط تو را دوست دارم

شعر فقط تو را دوست دارم – اریش فرید   فقط تو را دوست دارم از آن رو که عشق به تو در من است و تو دوری با این خطر مواجهیم که عاشق عشقم به تو شوم از آن رو که اشتیاقم به تو در من است و تو دوری با این خطر مواجهیم[…]

وقتی که آزادی اینجا نیست

وقتی که آزادی اینجا نیست

شعر وقتی که آزادی اینجا نیست – اریش فرید   وقتی که آزادی اینجا نیست تو آزادی هستی وقتی که شکوهی این‌جا نیست تو شکوهی و آن‌گاه که این‌جا شوری نیست نه پیوندی میانِ مردم تو پیوندی تو گرمایی: جان یک جهان بی‌جان. لبان‌ات و زبان‌ات پرسش است و پاسخ است در بازوان‌ات در آغوش‌ات[…]

حرف های بزرگ من

حرف های بزرگ من – حرف و سکوت

حرف های بزرگ من – شعر حرف و سکوت – اریش فرید   حرف‌ های بزرگ من از من محافظت نخواهد کرد در برابر مرگ و حرف‌ های کوچک من از من محافظت نخواهد کرد در برابر مرگ اصلن هیچ حرفی و نه سکوتِ بین حرف‌های بزرگ و کوچک از من محافظت خواهد کرد در[…]

در ابتدا عاشق درخشندگی چشم های تو شدم

در ابتدا عاشق درخشندگی چشم های تو شدم – چشم های تو

در ابتدا عاشق درخشندگی چشم های تو شدم – شعر چشم های تو – اریش فرید   در ابتدا عاشق درخشندگی چشم های تو شدم عاشق لبخند تو عاشق شور و شعف تو در زندگی حالا اشک‌های تو را نیز دوست دارم ترس تو از زندگی هراس نهفته در چشم‌ هایت در رویارویی با زندگی[…]

من از یاد میبرم

من از یاد میبرم

شعر من از یاد میبرم – اریش فرید   من از یاد میبرم آن‌چه ‌را که یاد گرفته‌ام در مدرسه آینده تقسیم بر ترس حاصل‌اش فراموشی‌ست زندگی تقسیم بر ترس حاصل‌اش جنون است فراموشی تقسیم بر جنون حاصل‌اش جنگ است من هنوز می‌دانم که حاصل‌ ضرب ترس و جنون زندگی‌ست این را هم می‌دانم که[…]

ما را با عشق چه کار

ما را با عشق چه کار – عشق به چه کار ما می آید

ما را با عشق چه کار – عشق به چه کار ما می آید – اریش فرید   ما را با عشق چه کار؟ کدام مددی داد عشق به ما در برابر بیکاری در برابر هیتلرها در برابر آخرین جنگ یا دیروز و امروز در برابر ترسی که فرا می‌رسد و در برابر بمب‌ها؟ کدام[…]

از وقتی باغبان شاخه‌ های درختانم را هرس کرده است

از وقتی باغبان شاخه‌های درختانم را هرس کرده است – در ویتنام خانه ها ویران است

شعر در ویتنام خانه ها ویران است – اریش فرید   از وقتی باغبان شاخه‌ های درختانم را هرس کرده است سیب‌های باغم درشت‌تر شده‌اند اما برگ‌های درخت گلابی آفت‌زده پژمرده‌اند در ویتنام برگ‌ریزان است فرزندانم همه تندرست‌اند اما برای پسر کوچکم نگرانم او هنوز در مدرسه جدیدش با محیط انس نگرفته است در ویتنام[…]

هنگامی که تو را میبوسم

هنگامی که تو را میبوسم

شعر هنگامی که تو را میبوسم -اریش فرید   هنگامی که تو را میبوسم تنها دهان تو نیست که بر آن بوسه می‌زنم تنها ناف تو نیست تنها شکم تو نیست که می‌بوسم‌اش من حتا پرسش‌های تو را می‌بوسم آرزوهای تو را عکس‌العمل تو را می‌بوسم شک‌های تو را شهامت‌ات را عشق‌ات را به من[…]