خزان جوانی

خزان جوانی

  • خزان جوانی

     

    چند سال دیگر کم کمک، میریزد هم کُرک هم پَرَت

    خواهی شوی تنها و زار

    بی مونس و بی غم گسار

    چند سال دیگر رویش فصل جوانی رفته است

    آن شوق و آن شور جوانی رفته است

    تو هستی و مویی سفید

    رو یی که خورده چند چین

    پشتی خمیده حالتی زاروغریب

    دیگر نشانی از جوانی هانمی یابی

    آغاز فصلی سرد و پاییزی

    پاییز تر از فصل برگ ریزان

    فصلی که بوی درد و اندوهش

    در کوچه باغ خاطرت مانده،،

    یادش بخیر،، آندم که بـُدی

    شاد و غزل گویان اسب، سفید آرزوها را

    می تاختی با سرعتی بسیار

    اینک تویی و فصلی زرد، باید مدارا کرد

    این قصه نیست جانا

    باشد شروع فصلی سرد

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    sedighe 1346
    Latest posts by sedighe 1346 (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *