هر یک از استخوان هایم از آن دیگران است

هر یک از استخوان هایم از آن دیگران است – دیگران

هر یک از استخوان هایم از آن دیگران است – شعر دیگران – سزار وایه خو   هر یک از استخوان هایم از آن دیگران است و شاید که آنها را دزدیده ام … و فکر می کنم اگر من به دنیا نیامده بودم شاید فقیر دیگری می توانست قهوه خود را بنوشد … در[…]

محبوب، مردی ست ناشناس

محبوب، مردی ست ناشناس – محبوب

محبوب، مردی ست ناشناس – شعر محبوب – سزار وایه خو   محبوب، مردی ست ناشناس با همسرش. رفیق من با آستین ها، گردن و چشمانش! محبوب کسی ست که بر پشتش می خوابد. کسی که در باران کفش پاره می پوشد. محبوب مردی ست طاس که کلاه بر سر ندارد. کسی که انگشتش بر[…]

در پاریس می میرم

در پاریس می میرم – سزار وایه خو مرده است

در پاریس می میرم – شعر سزار وایه خو مرده است – سزار وایه خو   در پاریس می میرم ، در کولاک باران به روزی که هم اکنون نیز در خاطر من است در پاریس می میرم و این آزارم نمی دهد حتم در پنجشنبه روزی چون امروز ، در خزانی . پنج شنبه[…]

تو را فریاد می زنم که بشنوی

تو را فریاد میزنم که بشنوی – تنهایی

تو را فریاد می زنم که بشنوی – شعر تنهایی – سزار وایه خو   تو را فریاد می زنم که بشنوی تو را هوار می کشم که بمانی چه منگ و مست چه هراسان در این ظلمت ، پی ات میگردم با خودم تنهایم مگذار با تنهایی ام ، تنهایم مگذار نرو ! بشنو[…]

مردی گفت

مردی گفت

شعر مردی گفت – سزار وایه خو   مردی گفت : مخاطره آمیزترین لحظه زندگی من جنگ مارنه بود وقتی گلوله به سینه ام نشست. و مرد دیگر : در بالا آمدن دریا در یوکوهاما بود معجزه آسا از پناه سایبان مغازه ای نجات یافتم . و مرد دیگر : برای من در خواب روز[…]