لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

شعر لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب _ ادیب الممالک    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب تطیب بریاها الصبا والخبائب   و تسنکستها آلارام والادم الطلی من الجودذر النعسان و الشمس غارب   یحلورن ظبیات الفلا حول رسمها و سافرن منهاالمعصرات الکواعب   غمازالت الامطار تقری بروضها والازال یخضرالحمی و المسارب   دعانی الیها ساق حربسجعه فشب ضرام[…]

بزغت شمس الخدود من سموات القدود

بزغت شمس الخدود من سموات القدود

شعر بزغت شمس الخدود من سموات القدود _ ادیب الممالک    بزغت شمس الخدود من سموات القدود و جنینا الورد من و جنه ابکار و خود   رافلات فی ثیاب من حریر و برود حسبتهاالعین حورالعین فی دارالخلود   غاده فیهن کالسمط من الدر النضید قدها غصن به اینع رمان النهود   بابی حورآء اقدیها[…]

کوکب طالع و بدر تلالا

کوکب طالع و بدر تلالا

شعر کوکب طالع و بدر تلالا _ ادیب الممالک    کوکب طالع و بدر تلالا فتراهت به نجوم السمآء   بنت عبدالرحیم جوهرة العقل و بدرالنهی و شمس الحیآء   ذات سر عن النواظر عزت عز عنقاء قاف والکیمیآء   ماراتهاالعیون الا اذا ما نظرت فی المیاه او فی المرآئی     مطالب بیشتر در:[…]

رات جارتی فودی من الشیب ضاحکا

رات جارتی فودی من الشیب ضاحکا

شعر رات جارتی فودی من الشیب ضاحکا _ ادیب الممالک    رات جارتی فودی من الشیب ضاحکا کروض اریض نورته ثغامته   علی عارضی شیخ یذب علی العصا محدبه من حادث الدهر قامته   کحربآء ملتف علی فرع تنضب و حین طلوع الشمس تلمع لامته   و کوز من الخمر الروی و قرقف الشهی بهار[…]

ایا من جرت من حد مقوله العضب

ایا من جرت من حد مقوله العضب

شعر ایا من جرت من حد مقوله العضب _ ادیب الممالک  ایضا این قصیده را فرستادم   ایا من جرت من حد مقوله العضب عیون کماء الخضر عن مرسف عذب   و تلعب بالاقلام کفک و الندی کلعب الصبافی الروض بالغصن الرطب   سقی الله ایاما مضت فی دیارکم و طوبی لمن ناجاک فی ساحة[…]

ابا جعفر یشتافک السمع والبصر

ابا جعفر یشتافک السمع والبصر

شعر ابا جعفر یشتافک السمع والبصر _ ادیب الممالک  رقعه   ابا جعفر یشتافک السمع والبصر کفلمئان مشتاق الی الماء والنهر   و قد تفتقدک العین من بعد فقدها کما فی اللیالی السود یفتقد القمر   شهدتک فاستغیت عنک من الوری و من یتبع بعدالمشاهدة الاثر؟   رایتک ما فوق الروایات فی العلی و من[…]

ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

شعر ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی _ ادیب الممالک    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی عید رمضان آمد بافره یزدانی   آواز جرس برخواست از قافله طاعت وین قافله را توحید کرده است شتربانی   این قافله محفوظ است از نعمت جاویدان وین بادیه محفوظ است از غول بیابانی   این قافله در[…]

قصه گیسوی لعبتان طرازی

قصه گیسوی لعبتان طرازی

شعر قصه گیسوی لعبتان طرازی _ ادیب الممالک    قصه گیسوی لعبتان طرازی از شب یلدا فزوده شد به درازی   عمر گرانمایه ای دریغ تلف شد در خم گیسوی لعبتان طرازی   درد و دریغا که عاشقان وطن را عشق حقیقی، بدل شده به مجازی   ما به سر زلف یار، بسته دل و[…]

طوبی و همایونا کاندر صف دنیا

طوبی و همایونا کاندر صف دنیا

شعر طوبی و همایونا کاندر صف دنیا _ ادیب الممالک    طوبی و همایونا کاندر صف دنیا در گلشن فردوسم و در سایه طوبی   از چاکری شاه کنم فخر به قیصر وز فر ولیعهد زنم طعنه به کسرای   مولای بزرگان جهان گشتم ازیراک دارای جهان را شده ام چاکر و مولی   تا[…]

بکام یا نه بکام ار رود مرا گیتی

بکام یا نه بکام ار رود مرا گیتی

شعر بکام یا نه بکام ار رود مرا گیتی _ ادیب الممالک    بکام یا نه بکام ار رود مرا گیتی دلم ز گردش او فارغ است و مستغنی   غنا و عزت گیتی چه حاجت است مرا که هم ز عقل عزیزم هم از کمال غنی   نگار دلکش بختم ز عقل جسته حلل[…]

ای دل چو ز تن کاهی در جان بفزائی

ای دل چو ز تن کاهی در جان بفزائی

شعر ای دل چو ز تن کاهی در جان بفزائی _ ادیب الممالک    ای دل چو ز تن کاهی در جان بفزائی در جلوه ز صاحبنظران هوش ربائی   ور بسته زنجیر سر زلف بتانی سخت است ز زنجیر غمت روی رهائی   تا چند گرفتاری در چاه زنخدان جهدی کن کز چاه طبیعت[…]

تا که روز از هفته و هفته ز مه ماه از سنه

تا که روز از هفته و هفته ز مه ماه از سنه

شعر تا که روز از هفته و هفته ز مه ماه از سنه _ ادیب الممالک  در مدح محمد ولیخان نصرالسلطنه   تا که روز از هفته و هفته ز مه ماه از سنه نگذرد فیروز و فرخ باد نصرالسلطنه   صاحب فرخنده سردار معظم آنکه هست طلعتش چون آفتاب و فکرتش چون آینه  […]

گویند از خراسان شد تاجری روانه

گویند از خراسان شد تاجری روانه _ حکایت

شعر گویند از خراسان شد تاجری روانه _  حکایت _ ادیب الممالک    گویند از خراسان شد تاجری روانه با کاروان بغداد سوی طواف خانه   چون کاروان فرو شد در شهر بند بغداد در آن دیار دلکش یاری بدش یگانه   گشتش ز جان پذیره بردش بخانه خویش گرد آمدند بروی یاران ز هر[…]

تبارک الله از این نغزنامه دلخواه

تبارک الله از این نغزنامه دلخواه

شعر تبارک الله از این نغزنامه دلخواه _ ادیب الممالک    تبارک الله از این نغزنامه دلخواه که بر کمال نگارنده شاهد است و گواه   اگر کسی را باشد در این جریده نظر وگر کسی را افتد بر این صحیفه نگاه   ز کار مردم گیتی همی شود واقف ز حال مشرق و مغرب[…]

مرا بروز غدیر آن پریوش دلخواه

مرا بروز غدیر آن پریوش دلخواه

شعر مرا بروز غدیر آن پریوش دلخواه _ ادیب الممالک    مرا بروز غدیر آن پریوش دلخواه چشاند شربتی از جام وال من والاه   ز نور می بدلم پرتوی فروغ افکند کز او نبوده بجز پیر میفروش آگاه   شنیدم آنچه کلیم از درخت طور شنید و یا بلیله اسری ز حق رسول الله[…]

نگار من تن سیمین خود برخت سیاه

نگار من تن سیمین خود برخت سیاه

شعر نگار من تن سیمین خود برخت سیاه _ ادیب الممالک  در تسلیت فرماید   نگار من تن سیمین خود برخت سیاه چنان نهفته که در تیره شب چهارده ماه   سیاه پوشید آن گلعداز و روز مرا ز سوگواری خود کرد همچو شام سیاه   برفت چشمه حیوان درون تاریکی نهاد لاله نعمان ز[…]

هر که می بینی تو برگرد وزیر داخله

هر که می بینی تو برگرد وزیر داخله

شعر هر که می بینی تو برگرد وزیر داخله _ ادیب الممالک  در ذم وزیر داخله   هر که می بینی تو برگرد وزیر داخله دستک دزد است و در ظاهر شریک قافله   تا نباید قائم آل محمد بر سریر کس نداند چاره این دزد و دفع این دله   حوزه مالیه باشد و[…]

در خراسان میرزا صدرای نجدالسلطنه

در خراسان میرزا صدرای نجدالسلطنه

شعر در خراسان میرزا صدرای نجدالسلطنه _ ادیب الممالک  نکوهش نجدالسلطنه   در خراسان میرزا صدرای نجدالسلطنه کرده بیدادی که اندر گله گرگ گرسنه   گر خراسان جان برد از دست روس و انگلیس جان نخواهد برد از بیداد نجدالسلطنه   چارتن در چار موقع بی محابا بیدرنگ طرفة العینی زند یک کاروان را یک تنه[…]

تا میر خون دشمنان بر خاک هیجا ریخته

تا میر خون دشمنان بر خاک هیجا ریخته

شعر تا میر خون دشمنان بر خاک هیجا ریخته _ ادیب الممالک  المطلع الرابع   تا میر خون دشمنان بر خاک هیجا ریخته مریخ را از هیبتش در زهره صفرا ریخته   تیر فلک بر خط او بنوشته نقش عبده وز شرم دستش آب جو از دیده دریا ریخته   تیرش قد شیر ژیان خم[…]

آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته

آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته

شعر آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته _ ادیب الممالک المطلع الثالث   آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته خون دل یک شهر را چشمش به تنها ریخته   چون او نباشد هیچکس سالار خوبانست و بس خوبانش زین ره هر نفس سر در کف پا ریخته[…]

ای بر کمر زنار سان زلف چلیپا ریخته

ای بر کمر زنار سان زلف چلیپا ریخته

شعر ای بر کمر زنار سان زلف چلیپا ریخته _ ادیب الممالک  المطلع الثانی   ای بر کمر زنار سان زلف چلیپا ریخته لعل لب جان پرورت خون مسیحا ریخته   من در پی نوش لبت جان و دل و دین باختم گردون نثار غبغبت عقد ثریا ریخته   رویت ز جنت آیه ای مویت[…]

تا ساقی میخوارگان، در جام صهبا ریخته

تا ساقی میخوارگان، در جام صهبا ریخته

شعر تا ساقی میخوارگان، در جام صهبا ریخته _ ادیب الممالک    تا ساقی میخوارگان، در جام صهبا ریخته خون دل خم در قدح از چشم مینا ریخته   در سینه ی سیم سپید آکنده زر جعفری در دیده ی الماس تر یاقوت حمرا ریخته   این باده را ترکی عجب در ماه شعبان و[…]

باد نوروزی ز روی گل نقاب انداخته

باد نوروزی ز روی گل نقاب انداخته

شعر باد نوروزی ز روی گل نقاب انداخته _ ادیب الممالک    باد نوروزی ز روی گل نقاب انداخته زلف سنبل را همی در پیچ و تاب انداخته   در رکاب فرودین بر رغم اسفندار مذ خون سرما را همی اندر رکاب انداخته   سایه سرو جوان بر طرف باغ و جویبار نیکویها کرده است[…]

آفتاب آمد سریر آسمان را پادشاه

آفتاب آمد سریر آسمان را پادشاه

شعر آفتاب آمد سریر آسمان را پادشاه _ ادیب الممالک    آفتاب آمد سریر آسمان را پادشاه اختران همچون سپاهند و سپهسالار ماه   ماه اگر در شب نتابد کس ز نور اختران کی تواند ساخت محفل کی تواند جست راه   گفت تهمورث که باشد شه شاهینی قوی شهپرش میدان سپهسالار و چنگالش سپاه[…]

به نوروز از نسیم عنبرین بو

به نوروز از نسیم عنبرین بو

شعر به نوروز از نسیم عنبرین بو _ ادیب الممالک    به نوروز از نسیم عنبرین بو شده مشکین برو دامان مشکو   دمیده بر لب جو سبزه و گل کمر بسته ببستان سرو و ناژو   چراغان کرده اندر باغ لاله نگونسار آمده از شاخ لیمو   چو اندر گنبد پیروزه قندیل بچوگان زمرد[…]

ز اصل پاک و نژاد بلند و طبع نکو

ز اصل پاک و نژاد بلند و طبع نکو

شعر ز اصل پاک و نژاد بلند و طبع نکو _ ادیب الممالک    ز اصل پاک و نژاد بلند و طبع نکو بدی نزاید چونانکه نیکی از بدخو   هزار مرتبه گر قند را بجوشانی لطیف گردد و افزون شود حلاوت او   ولی درخت مغیلان ترنجبین ندهد گرش چشانی از کوثر آب در[…]

از دو چشمم آب یکسر گشته جاری خون ز یکسو

از دو چشمم آب یکسر گشته جاری خون ز یکسو

شعر از دو چشمم آب یکسر گشته جاری خون ز یکسو _ ادیب الممالک قطعه   از دو چشمم آب یکسر گشته جاری خون ز یکسو دست و پایم بسته دین از یکطرف قانون ز یکسو   قامتم را کوژ دارد خون دل از دیده بارد آن قد موزون ز سوئی و آن رخ گلگون[…]

بگشود باغبان در فردوس در چمن

بگشود باغبان در فردوس در چمن

شعر بگشود باغبان در فردوس در چمن _ ادیب الممالک   بگشود باغبان در فردوس در چمن کردند بلبلان همه در باغ انجمن   باد صبا شقایق و گل را همی فشاند گه مشک سده گاه زر خرده در دهن   گفتی بفرودین سوی بستان سپیده دم آورده کاروان ختا نافه ختن   بگشود چین[…]

دو ماه چارده امشب بطالع میمون

دو ماه چارده امشب بطالع میمون

شعر دو ماه چارده امشب بطالع میمون _ ادیب الممالک   دو ماه چارده امشب بطالع میمون طلوع کرد بما هر دو میمنت مقرون   دو ماه عالمگیر منور مسعود دو ماه عالمتاب مبارک میمون   یکی دمیده همایون ز مشرق دولت یکی چمیده همیدون ز مطلع گردون   ولی میانه این هر دو فرق[…]

برآمد بامدادان مهر روشن

برآمد بانک یا بشری بگردون

شعر برآمد بانک یا بشری بگردون _ ادیب الممالک    برآمد بانک یا بشری بگردون که اینک چار چیز از فر بیچون   بدارالملک سالار خراسان بهم توأم شدند از پرده بیرون   کتاب رحمت و چتر سعادت بهار نغز و تشریف همایون   یکی لامع چو مهر از چرخ روشن دوم طالع چو ماه[…]

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»