بررسی مؤلفه های سوررئالیسم و کارکردهای زبان سوررئال در اشعار سهراب سپهری :انقلاب سوررئالیسم دریچه تازه ای به روی ادبیات و هنر اروپا گشود و عرصه گسترده ای از خلاقیت و کشف و شهود هنری را به هنرمندان شناساند نوشوندگی و تازگی مفرط خصلت هنرمند سوررئالیسم است. از منظر سوررئالیسم ناب ترین آگاهیها و ادراکات[…]
مکاتب هنری و ادبی
بررسی تطبیقی مؤلفه های رمانتیک در شعر سهراب سپهری و ویلیام بلیک: صفت رمانتیک برگرفته از واژه لاتین رمانتیکوس (Romanticus)، ابتدا به داستانی اطلاق می شد که نه به زبان لاتین بلکه به زبان عامیانه کشورهای مختلف اروپا یا به زبانهای بومی و به گونه ای جدید نوشته شده باشد و از قوانین و مقررات کلاسیک[…]
نشانه های سورئالیسم در اشعار فروغ فرخزاد: سوررئالیسم در درجه ی اول نوعی نیروی عظیم گسستن است. ورود به آن نه از طریق تجارب، بلکه به دنبال دگرگونی ناگهانی روحــی کــه همــه ی شیوه های احساس کردن و اندیشیدن را زیرورو کند امکان می یابد (سید حسینی، ۱۳۷۶: ۷۸۲) سوررئالیست ها گوش به زنگ اسرار[…]
نمادهای ابداعی در شعر فروغ فرخزاد : فروغ فرخزاد (۱۳۱۳-١٣٤٥) در همه شعرهای موفق خود از نمادپردازی بهره گرفته است. اگرچه مجموعه های اسیر (١٣٣٤)، دیوار (۱۳۳۵) و عصیان (۱۳۳۷) نیز از دید گروه اول مخاطبان و عامه شعر خوان مورد استقبال قرار گرفته بودند ولی فرخزاد، پس از ١٣٤٢ توضیح میدهد که چگونه استاندارهای او[…]
ما که فصلها را فراموش کرده بودیم وقتی سوار آسانسور شدیم – شعر آسانسور احمدرضا احمدی ما که فصلها را فراموش کرده بودیم وقتی سوار آسانسور شدیم همهی طبقات ساختمان برای ما مجهول بود آسانسور در هر طبقهای که توقف میکرد یک زن با گیسوان مرطوب و شرجیزده سوار آسانسور میشد در آینهی آسانسور[…]
ما امیدی نداریم که باد شکوفههای سیب را برای ما به ارمغان بیاورد – شعر امیدهای ناممکن احمدرضا احمدی ما امیدی نداریم که باد شکوفههای سیب را برای ما به ارمغان بیاورد دانستهایم بدون شکوفههای سیب بدون حرمانهای زودرس میتوان زندگی کرد هرچه برای ما محبوب شد در یخبندان شب شکست من بر باد[…]
شهادت میدهم مسافرخانهای احمدرضا احمدی شهادت میدهم مسافرخانهای که در پاریس بود بوی نم داشت اگر عشق نبود ما از سرما میمردیم دستهای شبانهی تو مرا گرم میکرد از پنجرهی مسافرخانه پاریس را میدیدم با عجله داشت بیدار میشد برای ما بیداری پاریس اهمیت نداشت چراغهای خیابان تکتک خاموش میشدند آرامش در فنجان شیر[…]
دوستی داشتم در اصفهان یک صبح بهاری احمدرضا احمدی دوستی داشتم در اصفهان یک صبح بهاری از شدت زیباییهای کاشیهای مسجد شیخ لطفا… در کوچههای اصفهان گم شد دیدارش همانقدر نایاب و کمیاب بود که من میخواستم ستارههای آسمان کرمان را به اصفهان حمل کنم میخواستم اگر روزی زندگی غیرقابل تحمل شد به کرمان[…]
خوابگرد از من نشانی درختان گیلاس را میپرسد – خوابگرد احمدرضا احمدی خوابگرد از من نشانی درختان گیلاس را میپرسد بر سینه یک شکوفهی گیلاس آویخته است نشانی همهی پلهایی را که به درختان گیلاس رهسپار است به خوابگرد میدهم اما پلها را انکار میکند ایام هفته چنان خوابگرد را غارت کرده است که[…]
بر این رنگارنگی گُلهای پامچال بیفزای – شعر تو در باد آشفته احمدرضا احمدی بر این رنگارنگی گُلهای پامچال بیفزای من شهادت میدهم كه گیسوان تو در باد آشفته بود خروسان سحرخیز آشفته و بال گسترده پنجرههای ما را با آواز كال نابود میكنند جویبارهایی كه از ملافههای ما عبور میكنند در یك فنجان[…]