ژوئو ترزا را دوست داشت

ژوئو ترزا را دوست داشت – رقص مربع

ژوئو ترزا را دوست داشت – شعر رقص مربع – کارلوس دروموند د آندراده   ژوئو ترزا را دوست داشت که ریموندو را دوست می داشت که ماریا را دوست داشت که او هم ژوئاکیم را دوست می داشت که لی لی را دوست داشت که کسی را دوست نداشت ژوئو به آمریکا رفت ترزا[…]

کارلوس، آرام بگیر

کارلوس، آرام بگیر – عشق همین است که میبینی

کارلوس، آرام بگیر – شعر عشق همین است که میبینی – کارلوس دروموند د آندراده   کارلوس، آرام بگیر عشق همین است که می‌بینی: امروز بوسه، فردا بی‌بوسه پس فردا، یکشنبه است و هیچ کس نمی‌داند حکایت دوشنبه چیست. نه جان سختی ثمری دارد، نه خودکشی. اما خود را نکُش، خود را نکُش. تمام و[…]

فعل هستن

فعل هستن – هستی

فعل هستن – شعر هستی – کارلوس دروموند د آندراده   فعل هستن هستی چگونه می رود وقتی به بار می نشیند ؟ زندگانیم ما و در اطراف خویش پرسان پرسان که هستی چیست؟ آیا داشتن یک بدن است ، یا یک نام و یک نشان ؟ من این سه را دارم . پس هستم[…]

جهان بزرگ است

جهان بزرگ است – ابعاد عالم

جهان بزرگ است – شعر ابعاد عالم – کارلوس دروموند د آندراده   جهان بزرگ است و جا می‌شود در این پنجره‌ی رو به دریا دریا بزرگ است و جا می‌شود در بستر و بر تختِ عاشقی عشق بزرگ است و جا می‌شود در فضای موجز بوسه‌ای   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: نشاید که خوبان[…]

می رسد روزگاری

می رسد روزگاری – شانه هایی که دنیا را بر دوش می برند

می رسد روزگاری – شانه هایی که دنیا را بر دوش می برند – کارلوس دروموند د آندراده   می رسد روزگاری که دیگر نگویی: ای خدای من! روزگار خلوص محض. روزگاری که دیگر نگویی: عشق من. چرا که عشق، بی‌ثمر شده است. و چشم‌ها نمی‌گریند. و دست‌ها تنها کاری پلید می‌کنند. و دل پژمرده‌ست.[…]

حالا چی خوزه

حالا چی خوزه

شعر حالا چی خوزه – کارلوس دروموند د آندراده   حالا چی خوزه؟ مهمونی تموم شده چراغا خاموش شده ملت رفتن شب سردیه حالا چی خوزه؟ حالا چی می‌گی؟ تو که نه اسم وُ رسمی داری تو که ملت رو دست میندازی تو که شعر می‌نویسی عاشق می‌شی، اعتراض می‌کنی حالا چی خوزه؟ نه زن[…]

باز نکن آن درِ بسته را

باز نکن آن درِ بسته را

شعر باز نکن آن درِ بسته را – کارلوس دروموند د آندراده   باز نکن آن درِ بسته را. شاید چیزی بیابی که نه در پی‌اش بودی نه در انتظارش. در تاریکی شاید پای‌ات بخورد به دو عاشقِ دست‌پاچه که دارند سرِ پا عشق‌بازیِ می‌کنند و آن شمعِ توی دست‌ات پِرپِرزنان شاید چهره‌ی نشمه‌ی جوان‌ات[…]

تمام شده است

تمام شده است – این جاودانگی های کوچک

تمام شده است – شعر این جاودانگی های کوچک – کارلوس دروموند د آندراده   تمام شده است؟ این جاودانگی های خیلی کوچک به دست ساعت های مچی بلیعده شده و بازتاب آن در تودرتوهای ذهن نه ! هیچ کس نمرده است ! هیچ کس بدبخت نیست ! دست،دست تو،دست هایمانچروکیده هنوز گرمای همان زمان[…]

عطر باغ و میوه های جنگلی را

عطر باغ و میوه های جنگلی را

شعر عطر باغ و میوه های جنگلی را – کارلوس دروموند د آندراده   برایت، عطر باغ و میوه‌های جنگلی را، عشق‌بازیِ آستانه‌ی در، شنبه‌های لبریز از عشق یکشنبه‌های آفتابی دوشنبه‌های خوش‌خُلق را آرزو میکنم. برایت، یک فیلم با خاطرات مشترک نوشیدن شراب با دوستانت و یک نفر که تو را بسیار دوست دارد آرزو[…]

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»