مارک استرند
هیچچیز جلودارت نبود – مردنات – مارک استرند هیچچیز جلودارت نبود نه لحظههای خوش. نه آرامش. نه دریای مواج. تو مشغول مردنات بودی. نه درختانی که به زیرشان قدم میزدی، نه درختانی که سایهسارت بودند. نه پزشکی که بیمات میداد، نه پزشک جوان سپیدمویی که یکبار جانات را نجات داد. تو مشغول مردنات بودی. هیچچیز[…]