فدریکو گارسیا لورکا

من-نخواستم

من نخواستم

من نخواستم – شعر من نخواستم – فدریکو گارسیا لورکا   من‌ نخواستم‌ نخواستم‌ که‌ سخنی‌ با تو بگویم‌ در چشمانت‌ دو درخت‌ جوان‌ دیده‌ام‌ که‌ دیوانه‌ از نسیم‌ از طلا و خنده‌ تکان‌ می‌خورده‌اند من‌ نخواستم‌ نخواستم‌ که‌ سخنی‌ با تو بگویم‌   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر آهنگ عزا – ویستان هیو ادن […]

به-خاطر-بالهایم-بر-خواهم-گشت

به خاطر بالهایم بر خواهم گشت

به خاطر بالهایم بر خواهم گشت – شعر به خاطر بالهایم بر خواهم گشت – فدریکو گارسیا لورکا   به خاطر بالهایم بر خواهم گشت بگذار برگردم می خواهم در سرزمین سپیده بمیرم در دیار دیروزها به خاطر بالهایم بر خواهم گشت بگذار برگردم می خواهم دور از چشم دریا در سرزمین بی مرزی ها[…]

واژه-هایت-در-قلب-من

واژه هایت در قلب من

واژه هایت در قلب من – شعر واژه هایت در قلب من – فدریکو گارسیا لورکا   واژه‌ هایت در قلب من دایره‌های سطح آب را می‌مانند بوسه‌ات بر لبانم به پرنده‌ای در باد می‌ماند چشمان سیاهم بر روشنای اندامت فواره‌های جوشان در دل شب را یادآورند چونان ستاره ی زحل بر مدار تو دور[…]

چه-دلپذیر-است

چه دلپذیر است – گناه

چه دلپذیر است – شعر گناه – فدریکو گارسیا لورکا   چه دلپذیر است اینکه گناهانمان پیدا نیستند وگرنه مجبور بودیم هر روز خودمان را پاک بشوییم شاید هم می‌بایست زیر باران زندگی می‌کردیم و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغ‌هایمان شکل‌مان را دگرگون نمی کنند چون در این‌صورت حتی یک لحظه همدیگر را به[…]

مگذار-شکوه-چشمان-تندیس--وارت

مگذار شکوه چشمان تندیس وارت – می ترسم از تنها بودن در این ساحل

مگذار شکوه چشمان تندیس وارت – شعر می ترسم از تنها بودن در این ساحل – فدریکو گارسیا لورکا   مگذار شکوه چشمان تندیس وارت یا عطر گل سرخی شبانه با نفست بر گونه ام می نشیند از دست بدهم می ترسم از تنها بودن در این ساحل چونان درختی بی بار سوخته در حسرت[…]

ترانه-ای-که-نخواهم-سرود

ترانه ای که نخواهم سرود

ترانه ای که نخواهم سرود – شعر ترانه ای که نخواهم سرود – فدریکو گارسیا لورکا   ترانه ای که نخواهم سرود من هرگز خفته است روی لبانم ترانه یی که نخواهم سرود من هرگز بالای پیچک کرم شب تابی بود و ماه نیش می زد با نور خود بر آب چنین شد پس که[…]

دوست-داشتن-تو-دشوار-است

دوست داشتن تو دشوار است

دوست داشتن تو دشوار است – شعر دوست داشتن تو دشوار است – فدریکو گارسیا لورکا    دوست‌ داشتن‌ تو دشوار است‌ آن‌ْچنان‌ که‌ من‌ دوست‌ می‌دارم‌. که‌ هوایم‌ از عشق‌ توام‌ رنج‌ می‌دهد، دل‌ُ کلاهم‌ نیز! پس‌ این‌ نوار مرا که‌ می‌خرد از من‌؟ و این‌ دلتنگی‌ پنبه‌یی‌ سپید را، تا از آن‌ دست‌مالی‌[…]

تو-را-عاشقانه-تر-دوست-خواهم-داشت

تو را عاشقانه تر دوست خواهم داشت

تو را عاشقانه تر دوست خواهم داشت – شعر تو را عاشقانه تر دوست خواهم داشت – فدریکو گارسیا لورکا   تو را عاشقانه تر دوست خواهم داشت چه بمیرم ، چه بمانم قلب تو آشیانه‌ی من است و قلب من ، باغ و بهار تو مرا چهار کبوتر است چهار کبوتر کوچک قلب من[…]

دریا-خندید-در-دور-دست

دریا خندید در دور دست

دریا خندید در دور دست – شعر دریا خندید در دور دست – فدریکو گارسیا لورکا   دریا خندید در دور دست دندانهایش کف و لبهایش آسمان – تو چه می فروشی دختر غمگین سینه عریان؟ – من آب دریاها را می فروشم آقا! – پسر سیاه قاطی خونت چه داری؟ – آب دریاها را[…]

آه-که-دوست-داشتن-تو

راستش را می گویم – آه که دوست داشتن تو

راستش را می گویم – شعر آه که دوست داشتن تو – فدریکو گارسیا لورکا   راستش را می‌ گویم آه ، که دوست داشتن تو چنین که دوستت دارم چه دردآور است با عشق تو هوا آزارم می‌دهد قلبم و کلام نیز پس چه کسی خواهد خرید یراق ابریشمین و اندوهی از قیطان سپید[…]

بخواب-از-نگاه-های-در-به-در-نترس

بخواب از نگاه های در به در نترس – تو به قلب من مانندی

بخواب از نگاه های در به در نترس – شعر تو به قلب من مانندی – فدریکو گارسیا لورکا   بخواب از نگاه های در به در نترس بخواب تو را نه از پروانه گزندیست نه از واژه نوری که از سوراخ کلید می تابد بخواب تو به قلب من مانندی باغی را مانی که[…]

پنداری-امشب

پنداری امشب – یک گل سرخ

پنداری امشب – شعر یک گل سرخ – فدریکو گارسیا لورکا   پنداری امشب از قدیسانم من ماه را به دستم دادند و من دگربار به آسمانش نهادم که عشق خودخواهی بر نمی تابد و خدا پاداشم داد یک گل سرخ برسم عشق ویک گل سفید برسم صلح واشتی با طیفی از نور مهربانی که[…]

نامت-را-در-شبی-تار-بر-زبان-می-آورم

نامت را در شبی تار بر زبان می آورم

نامت را در شبی تار بر زبان می آورم – شعر نامت را در شبی تار بر زبان می آورم – فدریکو گارسیا لورکا   نامت‌ را در شبی‌ تار بر زبان‌ می‌ آورم‌ ستارگان‌ برای‌ سرکشیدن‌ ماه‌ طلوع‌ می‌کنند و سایه‌های‌ مبهم‌ می‌خسبند خود را تهی‌ از ساز شعف‌ می‌بینم‌ ساعتی‌ مجنون‌ که‌ لحظه‌های‌[…]

امروز-در-دلم

امروز در دلم – سپید چون دردم

امروز در دلم – شعر سپید چون دردم – فدریکو گارسیا لورکا   امروز در دلم لرزش گنگ ستاره‌ها را احساس می‌کنم، راه من گم شده،اما در روحِ مه. نور به بال‌هایم سنجاق می‌شود و اندوهم غوطه می‌دهد خاطرات را در چشمه‌یِ خیال. رزها همه سپیدند، سپید چون دردم؛ سپیدی رزها اما تنها به خاطر[…]

مرده،-در-خیابان-بر-جا-رها-شد

مرده، در خیابان بر جا رها شد – با دشنه ای میان سینه اش

مرده، در خیابان بر جا رها شد – شعر با دشنه ای میان سینه اش – فدریکو گارسیا لورکا   مرده، در خیابان بر جا رها شد با دشنه ای میان سینه‌اش هیچکس نمی‌شناختش فانوس چه می‌لرزید مادر فانوس خیابان چه می‌لرزید سحر بود. هیچکس را توان آن نبود که به چشم‌های باز او در[…]

ایستاده-بر-سر-این-دوراهی-ها

ایستاده بر سر این دوراهی‌ ها

ایستاده بر سر این دوراهی‌ ها – شعر ایستاده بر سر این دوراهی  ها – فدریکو گارسیا لورکا   ایستاده بر سر این دوراهی ها بر لب جاری خواهم کرد، بدرورد خویش را تا گام نَهم در جادهٔ روح و جان خویش. خاطره‌ها بیدار می‌شوند ساعت‌های شوم بیدار می‌شوند من خواهم رسید به باغچهٔ کوچکِ[…]

در-سرتاسر-آسمان

در سرتاسر آسمان – مرد عاشق پیشه

در سرتاسر آسمان – شعر مرد عاشق پیشه – فدریکو گارسیا لورکا   در سرتاسر آسمان تنها یک ستارهٔ‌گُشْن است. لبریز از احساس و دیوانه از عشق با ذره‌هایی از غبار و گرده‌هایی از طلا. برای دیدن قامت خود، اما دنبال آینه‌ای می‌گردد! آی ای نرکس مغرور نقره فام، بر فراز آب‌ها! در سرتاسر آسمان[…]

در-ساعت-پنج-عصر-زخم-و-مرگ

در ساعت پنج عصر – زخم و مرگ

در ساعت پنج عصر – شعر زخم و مرگ – فدریکو گارسیا لورکا   در ساعت پنج عصر. درست ساعت پنج عصر بود. پسری پارچه ی سفید را آورد در ساعت پنج عصر سبدی آهک، از پیش آماده در ساعت پنج عصر باقی همه مرگ بود و تنها مرگ در ساعت پنج عصر باد با[…]

پس-از-باران،-در-میان-گرگ-و-میش

پس از باران، در میان گرگ و میش – مسافر قطار

پس از باران، در میان گرگ و میش – مسافر قطار – فدریکو گارسیا لورکا   پس از باران، در میان گرگ و میش، بال گشوده‌ی چشم انداز ریل آهن، اریب افتاده بود بر افق قوسی بزرگ به سبز رنگی غروب به یاد می‌آورم آن نیم روز که به نظاره نشستم نوگلی نحیف هنوز سفید[…]

خواهم-به-رنج-خویش-گریه-ساز-کنم

خواهم به رنج خویش گریه ساز کنم – شاعر راست میگوید

خواهم به رنج خویش گریه ساز کنم – شعر شاعر راست میگوید – فدریکو گارسیا لورکا   خواهم به رنج خویش گریه ساز کنم و تو را گویم تا دوستم بداری . از برایم گریه ساز کنی به شامگاه بلبلان، با خنجر، با بوسه با تو. خواهم کشت یگانه شاهد را به جرم گُل کُشی[…]

آسمان-بر-باد-خواهد-شد-دختر-روستا

آسمان بر باد خواهد شد – دختر روستا

آسمان بر باد خواهد شد – شعر دختر روستا – فدریکو گارسیا لورکا   آسمان بر باد خواهد شد دختر روستا، به زیر درخت گیلاس، سرشار از فریادهای سرخ، در حسرت توام تو را آرزومندم. آسمان رنگ خواهد باخت… گر تو درک می‌کردی این، با گذارت، در پس درخت مرا بوسه‌ای می‌دادی. مترجم : زهرا[…]

بر-کناره-های-رود--گل-ها-از-عشق-میمیرند

بر کناره‌ های رود – گل ها از عشق میمیرند

بر کناره‌ های رود – شعر گل ها از عشق میمیرند – فدریکو گارسیا لورکا   بر کناره‌ های رود شب را بنگرید که در آب غوطه می‌خورد. و بر پستان‌های لولیتا دسته‌ گل‌ ها از عشق میمیرند. دسته گل‌ ها از عشق میمیرند. بر فراز پل‌های اسفندماه شب عریان به آوازی بم خواناست. تن[…]

کسی-عطر-ماگنولیای-تاریک-درونت-را-درنیافت

کسی عطر ماگنولیای تاریک درون‌ات را درنیافت – جسم تو، فنا نشدنی

کسی عطر ماگنولیای تاریک درونت را درنیافت – شعر جسم تو، فنا نشدنی – فدریکو گارسیا لورکا   کسی عطر ماگنولیای تاریک درونت را درنیافت کسی بلبل مجروح عشق، میان دندان‌هایت را ندید هزار اسب باریک ایرانی در ماه پیشانی‌ات خفته‌اند آن‌گاه که من چهار شب کمرگاه تو را که دشمن برف است در آغوش[…]

سبز،-تویی-که-سبز-می‌-خواهم

سبز، تویی که سبز می‌ خواهم – نغمۀ خوابگرد

سبز، تویی که سبز می خواهم – شعر نغمۀ خوابگرد – فدریکو گارسیا لورکا   سبز، تویی که سبز می‌ خواهم، سبز ِ باد و سبز ِ شاخه‌ها اسب در کوهپایه و زورق بر دریا. سراپا در سایه، دخترک خواب می‌بیند بر نرده‌ی مهتابی ِ خویش خمیده سبز روی و سبز موی با مردمکانی از[…]

می-خواهم-رویای-سیب-ها-را-بخوابم

می خواهم رویای سیب ها را بخوابم

می خواهم رویای سیب ها را بخوابم – فدریکو گارسیا لورکا می خواهم رویای سیب ها را بخوابم پا پس بکشم از همهمه‌ی گورستان‌ها. می‌خواهم رویای کودکی را بخوابم که روی آب‌های آزاد قلب‌اش را تکه‌تکه می‌کرد. نمی‌خواهم دوباره بشنوم که مرده‌ها خون‌ریزی ندارند، که دهان‌های پوسیده هنوز تشنه آب هستند. می‌خواهم نه از شکنجه علف[…]