معنی غارت به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ غارت در گویش ها و لهجه ها. معنی غارت تلفظ: /qArat/ معنی: هجوم بردن، به تاراج بردن، چپاول کردن. برابر پارسی: تاراج، چپاول. مترادف: ربایش، دستبرد، دزدی، یغما. غارت[…]
جدول کلمات
معنی غار به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ غار در گویش ها و لهجه ها. معنی غار تلفظ: /qAr/ معنی: شکاف، سوراخ، کهف، خندق. مترادف: حفره، زاغه، شکفت، مغار، مغاره، مغاک. برابر پارسی: اشکفت، رخنه، کنام، گودال.[…]
معنی جاسوس به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جاسوس در گویش ها و لهجه ها. معنی جاسوس تلفظ: /jAsus/ خبر آور. جاسوس در فرهنگ فارسی خبرکش، خبرچین، جستجوکنندخبر، اخبارواسرار ( اسم ) آنکه اخبار و اطلاعات[…]
معنی خاتم به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ خاتم در گویش ها و لهجه ها. معنی خاتم مترادف خاتم: انگشتری، انگشتر، مهر، نگین، آخرین، بازپسین، نهایی ، خاتم کاری، ختم کننده | پایان، سرانجام، فرجام، عاقبت، ختم کننده،[…]
معنی خاتام به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ خاتام در گویش ها و لهجه ها. معنی خاتام مترادف:مهر و انگشتری، به مغنی خاتم، حلقه هایی که در انگشت کنند. خاتام در فرهنگ فارسی انگشتری، حلقهای که درانگشت کنند،[…]
معنی غائب به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ غائب در گویش ها و لهجه ها. معنی غائب تلفظ:/qA~eb/ معنی: نهان، ناپدید، آنکه حضور ندارد، خلاف حاضر. برابر پارسی: ناپیدا، نادیده، نهان غائب در فرهنگ فارسی ۱ –[…]
معنی شاب به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ شاب در گویش ها و لهجه. معنی شاب تلفظ: /SAb/ معنی: جمع شباب، مرد جوان، برنا. مترادف: برنا، جوان، نوجوان. متضاد: پیر، سالخورده، سالدیده، سالمند، کهنسال، مسن، فرتوت، ناتوان. […]
معنی شائق به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ شائق در گویش ها و لهجه. معنی شائق تلفظ: /SA~eq/ معنی: آرزومند، راغب، مشتاق. برابر پارسی: خواستار، آرزومند، خواهان. هم قافیه با شائق حدائق، حقائق، دقائق، سلائق، علائق، فائق.[…]
معنی شائبه به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ شائبه در گویش ها و لهجه. معنی شائبه تلفظ: /SA~ebe/ معنی: عیب، آلودگی، آمیزش. هم قافيه با شائبه ارابه، اعجوبه، تجربه، جذبه، توبه، جاذبه، جانبه، جنبه، خرابه، خطبه،[…]