جانِ آتش افتاده آتش افتاد به جان وبه جهان از پی تو قدحی غرق شرابم که پرم از می تو به سر زلف تو سوگند که در قبله گهت بهر غم ناله کنم همچو نوای نی تو ساده بودست دلم ،باخت بتو قافیه را می رود سوز زمستان به سراغ دی تو هرکه باشد[…]
عاشقی در خون یا دلگیرم یا که دلمگیر است… از تور تو، بسیار میتوان گفت ای سراپرده در بالین عشق در مرز لبان تو زخمیشده ام خون زمنمیچکد و من از خون از دیوار نگاهت بالا میروم دیوار خونی شد شک کردم که چون یک سایه دنبال منی در آسمان تو حبسم ، آسمان[…]
لنگر زخم شب پر از نبودن های توست و لنگر زخمها ، بر آب چشم ها سکوت تنها سلاح در نبودن های توست و اندیشیدن به تو… بزرگترین سلاحمن تو در دلی ، و دل در من پس رادیکالی تر از آنی برای رفتن وجودت دردی به دل است دردی که عشق، چون موج[…]
مسیر نوازش موهایش ، مسیر نوازش مرا گرفته و گونه هایش، شکل لب های مرا اشک در منچنبره زد و روی پلک هایممقتدر شدم شاهد ریشه بستنِ دستم لای موهای او هستم ژرف تو بسیار است و من هنری در شنا ندارم باد ها بیهوده می وزند وقتی که من در خاک تو ریشه[…]