وقتی تو کنارم نیستی جانان من . دیگرنمیتوانم میدانستی توانِ خاطره ساختن وآه کشیدن را ندارم..سوار براسب خاطره ها باتو در گندم زارخیالم قدم میزنم.موهایت راباد باخودبه هرطرف میبرد دامن چیندار گل .گلی ات رقص کنان با وزش باد میرقصید. در راه برگشت.تا نزدیکی کلبه ی احساسم آمدی. کفش هایت را که درآوردی و[…]