فارغ از آگاهی دنیای فرداییم ما

فارغ از آگاهی دنیای فرداییم ما

  • فارغ از آگاهی دنیای فرداییم ما

     

    فارغ از آگاهی دنیای فرداییم ما
    رو به آن آیینه ی تلخ معماییم ما

    از گذشته آمدیم تا بگذریم از این دیار
    بی خبر از سختی دنیای فرداییم ما

    بی تفاوت گر گذشتیم از غم دیوارها
    پای را از تاول اندوه می ساییم ما

    کوله هامان پر ز فریاد است از رنج سکوت
    چون پرنده آشیان بر بام دنیاییم ما

    طرح و نقش شوق در تصویر ما پیدا، ولی
    نغمه هامان خفته چون، همرنگ دریاییم ما

    _*________*____________

    شاعره: مریم خواجه

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مریم.خ
    Latest posts by مریم.خ (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *