جشن شیطان من ندانـــم، كجـا و در چـــه زمان اين حكايت چه كـــس نمود بيــــان كــــه عــــزازيل صبح يا شــــامى خــواند در پيش خويش فـــرزندان كـــــرد بــــر پاى آن چنـان جشنى كه ســـزاوار باشـــد از شيـــــطان صرف كردند چون طعام و شراب امتـــحان خـواست گيرد از پسران تا بدانــــد كـــه بهــــر نـــوع بشـر از كـــــدامين[…]
جنگ پدرم تو گذشته جامونده هنوزم فکر جنگ و خمپارس(ت) خونه رو شکل پادگان کرده مادرم خیلی وقته بیچارس(ت) باخودش,با خداش, راحت نیس(ت) مردی که جنس قلبش از سنگه سی و چن(د)ساله که پدر داره باخودش,با خداش,میجنگه مادرم خیلی وقته بیچارست بس که تنها تو خونه میشینه شب میخواد پیش شوهرش باشه شوهرش خواب[…]