تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی

تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی – 168

  • دکلمه صوتی تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی  – رباعی 168از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی.

     

     

    تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی

    مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی

     

    خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی

    بادیم همه باده بیار ای ساقی

     

     

    بادیم همه باده بیار ای ساقی

    در قالب رباعی ضربه‌ی اصلی شعر در مصرع آخر اتفاق می‌افتد. از ابتدا انگار به گونه‌ای شاعر می‌خواسته ما را آماده کند تا برسد به مصرع آخر، به همین دلیل همیشه سطر آخر رباعی در ذهن مخاطب خوب به یاد می‌ماند، و این شعر حکیم عمر خیام را نیز بسیاری از مردم با نام «بادیم همه باده بیار ای ساقی» می‌شناسند.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حکیم عمر خیام قالب: رباعی وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)

     

    دکلمه تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر «تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی» از خیام است. این قطعه‌ ها توسط داوود ملک زاده و زهرا بهمنی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    معنی و تفسیر تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی

     

    پنج احتمالا حواس پنج گانه باشد: بویایی و چشایی و شنیداری و دیداری و بساوایی.

    چار همان چهار که احتمالا عناصر چهار گانه آب و باد و خاک و آتش باشد و شاید هم گرما و سرما و تری و خشکی. بیشتر باید مراد از چهار گرما و سرما و تری و خشکی باشد. و چنگ در مصرع سوم هم می تواند به معنای مشت زدن باشد و هم می تواند به معنای ابزار موسیقی باشد.

    خزاب خیام به من و شما است تا به کی درگیر پحواس پنج گانه و عناصر چهارگانه باشیم. البته الان وضعیت خیلی خرابتر شده لاست. تاین را نخور فشارت را بالا می برد. این را نخور فشارت را پایین می برد. این را نخور چاقت می کند . این را نخور وزنت را زیاد می کند. زندگی را به کام ه8مه زهر کرده اند.این گرک ایت. این سرد است. این خشک است و این مرطوب است. وای از این زندگی نکبت بار با قید و بندهای بیشمار. چقدر همه ما درگیر طول زندگی شده ایم. صد سال و صد و ده سال عمر بی خاصیت و بدون ارزش. صد سال عمری که ذره ای لذت در آن نبوده است. کمی هم به عرض زندگی بیندیشیم. ساقی کجا هستی؟ ول کنید این بدن ساخته شده از خاک را حه جایش همان خاک است. ای ساقی بیا و چنگ را بنواز. مگر نه این است که همه ما را از باد آفریده اند و نفخت فیه من روحی. اشاره به همین نفخه است. ساقی چنگ بنواز و باده بیار تا این لحظه را خوش باشیم. و در لحظه باشیم.

    حسن جمشیدی

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی بر گیر پیاله و سبو ای دلجوی

     

    محمد علی می گوید:

    1-حدیث پنج و چهار ، کنایه به عملکرد عقلگرایانه و حسابگرانه آدمیست؛ یک مشکل و صد هزار مشکل که در مصرع دوم آمده هم نوعی حسابگریست. شاعر پرسش میکند اما با پرسشش بر مخاطب می تازد؛نهیب می زند.در مصرع اول بیت دوم، کلمه ی چنگ ایهام دارد؛ یعنی دو معنی دارد و صنعت ایهام یکی از آرایه های ادبیست؛ طبعا مصرع یاد شده دو معنی پیدا می کند.چنگ، یکی به معنی چنگال دست آدمیست ؛آدمی را به خاک تشبیه کرده؛خاک نماد بی ارزش و بی چیز بودن است می گوید ای ساقی ما همه ی آدمیان خاک هستیم و خاک را چنگ بزن و در مشت خود گیر و بر باد بده این مشت خاک را.
    2-آیا تاکنون به بیابان و شن زار رفته اید ؟ تصور کنید در آنجا مشتی خاک برداشته اید و آن را بر باد داده اید . چنگ زدن خاک و بر باد دادن آن نشان از نابودی و پوچیست . این صنعت ادبی تصویر سازی است ( ایماژ ) . کلمه ی باد و تشبیه آدمی به آن ، این تصویر سازی را تکمیل میکند .
    و اما معنی دوم چنگ که نوعی ابزار موسیقی است ؛ ( او چنگ برگرفت و در پرده ی عشاق این قصیده آغاز کرد . . . رودکی ؛ یا مولوی : ما چو چنگیم و نوا در ما ز توست ، زاری از ما ، نی ، تو زاری می کنی ) .
    چنگ بساز یعنی ، چنگ را برگیر و بنواز که ما همچون خاک بی ارزشیم و عقل و حساب و کتاب را به کناری بنه ؛ ما همچون باد درگذریم ؛ شراب بیاور برایمان تا مست شویم و از خود بیخود ؛ تا این توهم عقلانیت ( حدیث پنج و چهار ) را فراموش کنیم.
    3 – براستی کدامین برداشت از”چنگ ساختن” با مفهوم رباعی یادشده متناسب است ؟
    در کنار هم آمدن “خاک”، “چنگ” و” باد “،برداشت نخست را به ذهن رهنمون می کند. واژه ی “باده” در مصرع پایانی، چنگ موسیقی و معنی دیگر را تناسبی است؛ در مجلس باده گساری ،ساقی باده پیش می آورد و دیگران باده پیمایی می کنند، چنگ نواخته می شود و حضار بر باد فنا می روند و حساب و کتاب فراموششان می شود(می،خور که ز دل قلت و کثرت ببرد—و اندیشه ی هفتاد و دو ملت ببرد/پرهیز مکن ز کیمیایی که از او، یک جرعه خوری، هزار علت ببرد ؛ خیام ) . هم از این روست که صنعت پیش گفته را ایهام تناسب نامیده اند.

    حسین ش می گوید:

    جناب محمد علی ممنون برای تفسیر بسیار خو بتان. تنها نکته ای را که من دوست دارم اضافه کنم در بیت اول است. به نظر من منظور این است. تا کی بنشینیم و در باره پنج حس (بویایی-چشایی- لمسی-شنوایی و بینایی) و چهار عنصر (آب-خاک-آتش و هوا) صحبت کنیم. مشکل چه یکی باشد چه صد هزار.

     

     

    شعر تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی اثر کیست؟

    این شعر اثر خیام است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *