کوچه ها هم خلوتند

کوچه ها هم خلوتند

کوچه ها هم خلوتند   آهای خلوت مهر در کوچه ها کآدمک ها می روند در سیاهی می دمند پای من زخمی شده یک کمک هم یک کمک را گدایی میکنم لکن اینجا هیچکس بیدار نیست این مترسک های جاری این شلوغِ استعاری آن قَدَر غرق سَر و سِرّ خودند کز من اینجا نشسته، کز[…]

رهاییِ رهایی

رهاییِ رهایی

رهاییِ رهایی   کنج اتاق دل انفرادی شلوغ خلوت از مهر زانو به دست سقف چکه می کند بی گمان باران ضمیمه سورت سرمای دی ماهی تا بهاران مدتی چند است؟ من چرا زندانی ام اینجا؟ آه هم بیچاره در بندست من چرا زندانی ام اینجا؟ چکه چکه قطره قطره وانگهی سیلاب شد انفرادی شلوغ[…]