غزلیات حافظ - 495 غزل

غزلیات حافظ – 495 غزل

  • غزلیات حافظ: در این مطلب آرشیوی از 495 غزل حافظ از مجموعه شعرهای او را گردآوری کرده‌ایم. این شعرها به همراه فایل صوتی و تفسیر و معنی هستند.

    غزلیات حافظ

    در اغلب دیوان‌های چاپ شده از غزل‌های حافظ، این اشعار را به وسیله‌ی حرفِ آخرِ قافیه‌ی آن‌ها دسته‌بندی می‌کنند. و این دسته‌بندی بر طبق حروف الفبا صورت می‌گیرد. تعداد این غزل‌ها 495 ثبت شده است.

    ما در دیوان کامل حافظ بخش‌های مختلفی اعم از قصیده و رباعی و قطعه و مثنوی نیز می‌بینیم اما مهم‌ترین بخش این دیوان، غزل‌های حافظ است.

    به لحاظ سبک‌شناسی در مجموع اشعار حافظ را ما در سبک عراقی می‌شناسیم. از جمله شاعرهای بسیار مورد احترام برای حافظ، سعدی شیرازی است. سعدی هم همشهری حافظ به حساب می‌آید و هم از هم‌سبکی‌های اوست. لقب استاد سخن را حافظ برای سعدی در نظر گرفت.

    در زیر، می‌توانید غزلیات حافظ را به ترتیب حروف الفبا ببینید و با کلیک روی شماره‌ی آن به صفحه‌ی مورد نظر وارد شوید.

     

    غزلیات حافظ صوتی + تفسیر و معنی

    اغلب غزل‌های زیر به همراه فایل صوتی و پلی لیست پخش آنلاین هستند. شما می‌توانید، در همان صفحه بمانید، شعر را از روی آن بخوانید و به صدای دکلمه‌ها گوش دهید. همین طور در هر صفحه امکانی برای شما قرار داده شده اگر معنای واژه‌ای را نمی‌دانستید، در جعبه‌ی جستجو، معنای آن را جستجو کنید. در کنار این شعرها شما می‌توانید، معانی و تفاسیر مختلف را نیز ببینید. که بیت به بیت پیش می‌روند.

     

    غزل پریشان حافظ

    اگر توجه کنید، بسیاری از غزل‌های حافظ به صورت مطلق بیت محور هستند. این یعنی چه؟ به این نوع غزل، غزل پرشان نیز می‌گویند که مبتکر آن حضرت حافظ است. او در هر بیت حرف جداگانه‌ای از بیت دیگر می‌زند و به همین دلیل به غزلیات حافظ، غزل پریشان نیز می‌گویند.

     

    غزلیات حافظ مختوم به الف

     

    غزل شمارهٔ ۱: اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها

    غزل شمارهٔ ۲: صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا

    غزل شمارهٔ ۳: اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را

    غزل شمارهٔ ۴: صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

    غزل شمارهٔ ۵: دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را

    غزل شمارهٔ ۶: به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟

    غزل شمارهٔ ۷: صوفی بیا که آینه صافیست جام را

    غزل شمارهٔ ۸: ساقیا برخیز و دَردِه جام را

    غزل شمارهٔ ۹: رونق عهد شباب است دگر بُستان را

    غزل شمارهٔ ۱۰: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

    غزل شمارهٔ ۱۱: ساقی به نور باده برافروز جامِ ما

    غزل شمارهٔ ۱۲: ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما

     

    غزل‌های حافظ مختوم به ب

     

    غزل شمارهٔ ۱۳: می‌دمد صبح و کِلِّه بست سحاب

    غزل شمارهٔ ۱۴: گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

     

    غزلیات حافظ مختوم به ت

     

    غزل شمارهٔ ۱۵: ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟

    غزل شمارهٔ ۱۶: خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت

    غزل شمارهٔ ۱۷: سینه از آتش دل، در غم جانانه بسوخت

    غزل شمارهٔ ۱۸: ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت

    غزل شمارهٔ ۱۹: ای نسیم سحر آرامگَهِ یار کجاست؟

    غزل شمارهٔ ۲۰: روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    غزل شمارهٔ ۲۱: دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

    غزل شمارهٔ ۲۲: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

    غزل شمارهٔ ۲۳: خیالِ رویِ تو در هر طریق همره ماست

    غزل شمارهٔ ۲۴: مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست

    غزل شمارهٔ ۲۵: شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست

    غزل شمارهٔ ۲۶: زلف آشفته و خِوی کرده و خندان لب و مست

    غزل شمارهٔ ۲۷: در دیر مغان آمد، یارم قدحی در دست

    غزل شمارهٔ ۲۸: به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست

    غزل شمارهٔ ۲۹: ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟

    غزل شمارهٔ ۳۰: زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست

    غزل شمارهٔ ۳۱: آن شبِ قدری که گویند اهل خلوت امشب است

    غزل شمارهٔ ۳۲: خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست

    غزل شمارهٔ ۳۳: خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است

    غزل شمارهٔ ۳۴: رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست

    غزل شمارهٔ ۳۵: برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست

    غزل شمارهٔ ۳۶: تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست

    غزل شمارهٔ ۳۷: بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست

    غزل شمارهٔ ۳۸: بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست

    غزل شمارهٔ ۳۹: باغِ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است؟

    غزل شمارهٔ ۴۰: اَلمِنَّةُ لِلُّه که درِ میکده باز است

    غزل شمارهٔ ۴۱: اگر چه باده فرح بخش و باد گُل‌بیز است

    غزل شمارهٔ ۴۲: حالِ دل با تو گفتنم هوس است

    غزل شمارهٔ ۴۳: صحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است

    غزل شمارهٔ ۴۴: کنون که بر کفِ گل جامِ بادهٔ صاف است

    غزل شمارهٔ ۴۵: در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است

    غزل شمارهٔ ۴۶: گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

    غزل شمارهٔ ۴۷: به کوی میکده هر سالِکی که ره دانست

    غزل شمارهٔ ۴۸: صوفی از پرتو می راز نهانی دانست

    غزل شمارهٔ ۴۹: روضهٔ خُلدِ برین خلوت درویشان است

    غزل شمارهٔ ۵۰: به دامِ زلفِ تو دل مبتلایِ خویشتن است

    غزل شمارهٔ ۵۱: لعلِ سیرابِ به خون تشنه، لب یار من است

    غزل شمارهٔ ۵۲: روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است

    غزل شمارهٔ ۵۳: منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است

    غزل شمارهٔ ۵۴: ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است

    غزل شمارهٔ ۵۵: خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است

    غزل شمارهٔ ۵۶: دل سراپردهٔ محبتِ اوست

    غزل شمارهٔ ۵۷: آن سیه چَرده که شیرینیِ عالم با اوست

    غزل شمارهٔ ۵۸: سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست

    غزل شمارهٔ ۵۹: دارم امّیدِ عاطفتی از جنابِ دوست

    غزل شمارهٔ ۶۰: آن پیکِ نامَور که رسید از دیارِ دوست

    غزل شمارهٔ ۶۱: صبا اگر گذری اُفتَدَت به کشور دوست

    غزل شمارهٔ ۶۲: مرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغامِ دوست

    غزل شمارهٔ ۶۳: رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست

    غزل شمارهٔ ۶۴: اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست

    غزل شمارهٔ ۶۵: خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟

    غزل شمارهٔ ۶۶: بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست

    غزل شمارهٔ ۶۷: یا رب این شمع دل افروز ز کاشانهٔ کیست؟

    غزل شمارهٔ ۶۸: ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست

    غزل شمارهٔ ۶۹: کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست

    غزل شمارهٔ ۷۰: مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست

    غزل شمارهٔ ۷۱: زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست

    غزل شمارهٔ ۷۲: راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست

    غزل شمارهٔ ۷۳: روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست

    غزل شمارهٔ ۷۴: حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست

    غزل شمارهٔ ۷۵: خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیست

    غزل شمارهٔ ۷۶: جز آستان توام در جهان پناهی نیست

    غزل شمارهٔ ۷۷: بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت

    غزل شمارهٔ ۷۸: دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت

    غزل شمارهٔ ۷۹: کنون که می‌دمد از بوستان نسیمِ بهشت

    غزل شمارهٔ ۸۰: عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه سرشت

    غزل شمارهٔ ۸۱: صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت

    غزل شمارهٔ ۸۲: آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت

    غزل شمارهٔ ۸۳: گر ز دستِ زلفِ مُشکینت خطایی رفت رفت

    غزل شمارهٔ ۸۴: ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت

    غزل شمارهٔ ۸۵: شربتی از لبِ لعلش نچشیدیم و بِرَفت

    غزل شمارهٔ ۸۶: ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت

    غزل شمارهٔ ۸۷: حُسنت به اتفاقِ مَلاحت جهان گرفت

    غزل شمارهٔ ۸۸: شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت

    غزل شمارهٔ ۸۹: یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

    غزل شمارهٔ ۹۰: ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

    غزل شمارهٔ ۹۱: ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

    غزل شمارهٔ ۹۲: میرِ من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

    غزل شمارهٔ ۹۳: چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت

    غزل شمارهٔ ۹۴: زان یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت

    غزل شمارهٔ ۹۵: مدامم مست می‌دارد نسیمِ جَعدِ گیسویت

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»