دانلود دکلمه صوتی شعر روزگاریست که سودای بتان دین من است حافظ _ غزل 52 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: غمِ این کار نشاطِ دلِ غمگینِ من است دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جان بین باید
شعر روزگاریست که سودای بتان دین من است _ غزل 52 _ حافظ
روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است
غمِ این کار نشاطِ دلِ غمگینِ من است
دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جان بین باید
وین کجا مرتبهٔ چشمِ جهان بینِ من است؟
یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر
از مه روی تو و اشکِ چو پروینِ من است
تا مرا عشقِ تو تعلیمِ سخن گفتن کرد
خلق را وردِ زبان، مدحت و تحسینِ من است
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سببِ حشمت و تمکینِ من است
واعظِ شَحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگهِ سلطان، دلِ مسکینِ من است
یا رب این کعبهٔ مقصود تماشاگه کیست؟
که مغیلانِ طریقش گل و نسرینِ من است
حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
حافظ قالب: غزل وزن شعر:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
شعر روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من استحافظ است. این قطعهها توسط هادی روحانی ، سهیل قاسمی، فریدون فرحاندوز، محسن لیله کوهی و فاطمه زندی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا مولانا
شعر به حکمِ آن که ز دل ها بُوَد به دل ها راه ایرج میرزا
معنی روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است
روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است غمِ این کار نشاطِ دلِ غمگینِ من است.مدتی است که سودای محبوبان عادت من شده ، یعنی خیلی زمان است که عشق ورزی به جوانان پیشۀ من شده است و غم این کار یعنی غمِ عشق ورزیدن به جوانان سبب نشاط دلِ غمزده من است . یعنی غم عشق این ها را خوردن سبب سرور و وجد دلِ محزون من است . [ دین = در اینجا به معنای عادت تعبیر می شود ]
معنی دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جان بین باید
دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جان بین باید وین کجا مرتبهٔ چشمِ جهان بینِ من است .برای دیدن روی تو چشم جانبین لازم است و چشم جهانبین من شایستگی این کار را ندارد. حاصل این که برای مشاهده ارواح، چشم باید توانا و قادر باشد. چشم من که فقط اجسام را میبیند، پس آن شایستگی که برای دیدن «رویِ، چون جانِ» تو لازم است. او ندارد. [جانبین = بیننده جان / جهانبین = بیننده جهان]
معنی یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر
یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر از مه روی تو و اشکِ چو پروینِ من است.یار و دلدار من باش که زیبایی آسمان و زینت این جهان به روی چون ماه تو و اشک چون پروین من وابسته است.
معنی تا مرا عشقِ تو تعلیمِ سخن گفتن کرد
تا مرا عشقِ تو تعلیمِ سخن گفتن کرد خلق را وردِ زبان، مدحت و تحسینِ من است.
از آن زمان که عشق تو طبع من را لطیف کرد و من در غزل سرایی و سخنوری گویا شدم، مدح و تحسین من، ورد زبان مردم گشت.
تا: از آن زمانی که
دکتر دینانی می گوید:
«حرف حافظ این است که اگر عشق تو را نداشتم قادر نبودم چنین سخن بگویم. حافظ سخن گفتن را از مدرسه و کتاب خواندن و حفظ کردن نیاموخته بلکه از عشق و معشوق خودش به آن رسیده است.»
معنی دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سببِ حشمت و تمکینِ من است.ای خدایا دولت بینیازی و خرسندی به من ارزانی دار که این بخشش و بزرگواری، سبب شکوه و شوکت واقعی من شده.
معنی واعظِ شَحنه شناس این عظمت گو مفروش
واعظِ شَحنه شناس این عظمت گو مفروش زان که منزلگهِ سلطان، دلِ مسکینِ من است.اين واعظ (منافق) كه با شحنه شهر طرح دوستي ريختهيي! به من فخرمفروش چرا كه دل محقر من منزل و جايگاه پادشاه است.
معنی یا رب این کعبهٔ مقصود تماشاگه کیست؟
یا رب این کعبهٔ مقصود تماشاگه کیست؟ که مغیلانِ طریقش گل و نسرینِ من است.خدایا! چه کسی به فیض دیدار اینقبله حاجت و منزلگاه مقصود نایل آمده که خار راه وصول به او برای من به مانند گل و نسرین است.
معنی حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان
حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است.
ای حافظ از حشمت و عظمت پرویز قصه مخوان. یعنی بزرگی و حشمت او را به تفصیل شرح مده و بیان مکن، زیرا لب او جرعه کش جانان شیرین من است. یعنی جرعهکش و در ردیف خدمتکارانش است.
یعنی تا قصص و حکایت و شرح حال جانان من است، داستانهای آنان را مخوان که کسی گوش نمیکند. زیرا حشمت و عظمتی که این دارد او ندارد. پس حکایاتش هم عظیم است.
مراد از پرویز، خسرو پرویز پسر هرمز و نوه نوشیروان است.
خسرو شیرین:مراد از خسرو در این بیت مطلقا پادشاه است و شیرین به معنی لذیذ و زیبا. پس خسرو شیرین، یعنی پادشاه زیبا که کنایه از جانان است.
دیدگاه کاربران درباره شعر روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است
روفیا می گوید:سودای بتان نوعی نقص نیست بلکه نوعی طلب است . میگویند ارزش هر انسانی بقدر داغیست که بر دل اوست . داغ ثروت داغ شهرت یا داغ وصال :
داغ بلندان طلب ای هوشمند
تا شوی از داغ بلندان بلند
مثلی مازندرانی ها دارند که میگوید هنگامیکه خر را به صحرای پر از کنگر میبرند خر چنگل که نوعی خار است را طلب میکند و ان را به حساب بی تمییزی اش میگذارند . و این مقامش را تنزل میدهد تا حد آن خار :
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمه نانی نانی
این نکته نغز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن آنی آنی
سهیل قاسمی می گوید:بیت ششم:
به آن واعظ ِ شحنه شناس بگو که برای من این قدر تکبر و (عظمت فروشی) نکند!
سلطان وقتی به شهری می رفته، افتخاری برای صاحب آن خانه ای بوده که سلطان شب در منزل او اقامت می کرده. به مطایبه می گوید چون سلطان در دل ِ من جا دارد، منزلگه سلطان دل ِ مسکین ِ من است. و به واعظ می گوید تو حالا یک شحنه می شناسی انقدر (تفرعن) می کنی! جای من باشی که با سلطان رفیقم چه می کنی!
معنی شعر روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است چیست؟
مدتی است که سودای محبوبان عادت من شده
شعر روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است اثر کیست؟
اثر حافظ عزیز است.
- شعر چو باد، عزم سر کوی یار خواهم کرد _ 135 - آگوست 25, 2023
- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد _ 134 - آگوست 24, 2023
- صوفی نهاد دام و سر حقّه، باز کرد _133 - جولای 12, 2023