تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست

تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست _36

  • دانلود دکلمه صوتی شعر تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست حافظ _ غزل 36 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: دلِ سودازده از غصه دو نیم افتادست چَشمِ جادویِ تو خود عینِ سَوادِ سحْر است.

    شعر تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست  _ غزل 36 _ حافظ

     

     

    تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست

    دلِ سودازده از غصه دو نیم افتادست

     

    چَشمِ جادویِ تو خود عینِ سَوادِ سحْر است

    لیکن این هست که این نسخه سَقیم افتادست

     

    در خَم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟

    نقطهٔ دوده که در حلقه جیم افتادست

     

    زلف مِشکین تو در گلشن فردوسِ عِذار

    چیست؟ طاووس که در باغ نعیم افتادست

     

    دلِ من در هوسِ رویِ تو ای مونس جان

    خاکِ راهیست که در دستِ نسیم افتادست

     

    همچو گَرد این تنِ خاکی نتوانَد برخاست

    از سرِ کویِ تو زان رو که عظیم افتادست

     

    سایهٔ قَدِّ تو بر قالبم ای عیسی دم

    عکسِ روحیست که بر عَظمِ رَمیم افتادست

     

    آن که جز کعبه مقامش نَبُد از یادِ لبت

    بر درِ میکده دیدم که مقیم افتادست!

     

    حافظِ گمشده را با غمت ای یارِ عزیز

    اتحادیست که در عهد قدیم افتادست

     

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حافظ قالب: غزل وزن شعر:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    شعر تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست حافظ است. این قطعه‌ها توسط زهرا بهمنی ، سهیل قاسمی، فریدون فرح‌اندوز، محسن لیله کوهی و  زهرا شیبانی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    دانلود آهنگ بعد ما شروین حاجی پور – من جاده رو برات

    نامه های نیما یوشیج

    تحلیل مقایسه ای نگرش شاملو و نیما در وزن شعر

    شعر سرود رستاخیز هوشنگ ابتهاج

     

     

     

    معنی تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست

    تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست دلِ سودازده از غصه دو نیم افتادست.از زمانی که زلفت در باد پریشان شده است، دل مجنون و در عشق گرفتار من از شدت غصه دو پاره شده است.
    دل از اینکه نسیم به وصال موی یار رسیده حسادت می‌کند و از فرط حسد پاره‌پاره شده است.
    نسیم: باد ملایم و معطر
    سودا: یکی از چهار خلط است که وقتی بر طبیعت غالب شود منجر به جنون می‌شود. مراد همان سوداوی است که به مجاز سودازده گفته است. سودازده عاشقیست که به مرزشیدایی و جنون رسیده باشد.

     

    معنی چَشمِ جادویِ تو خود عینِ سَوادِ سحْر است

    چَشمِ جادویِ تو خود عینِ سَوادِ سحْر است لیکن این هست که این نسخه سَقیم افتادست.چشمِ جادوگرِ تو عیناََ مسودۀ سِحر است . یعنی هر سِحر که هست در آن تسوید شده و ثابت است اما این قدر هست که این مسوده سقیم واقع شده یعنی چشمت نسخۀ سِحر است اما صحیح نیست . یعنی نسخه مطابق اصل نیست بلکه عوضی است . حاص کلام این است که : چشمِ جادوگر و سیاهِ تو در عینِ حال خُمار هم هست . [ جادو = جادوگر ، سحاره / سواد سِحر = مسودۀ سِحری که انواع در آن تسویده شده است / سقیم = به دو معنا بکار رفته یکی به معنای بیمار و یکی هم به معنای عوضی ، نسبت به چشم بیمار است و نسبت به مسوده ، عوضی است ]

     

    معنی در خَم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟

    در خَم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟ نقطهٔ دوده که در حلقه جیم افتادست.می دانی آن خال سیاه در انحنای گیسوی پر پیچ و تابت چیست؟ گویی نقطه سیاهی است که گردی حرف جیم جای گرفته باشد. یعنی خال چهره زیبای معشوق در مناسب ترین مکان ممکن قرار گرفته است.

     

    معنی زلف مِشکین تو در گلشن فردوسِ عِذار

    زلف مِشکین تو در گلشن فردوسِ عِذار چیست؟ طاووس که در باغ نعیم افتادست.مي‌داني حال زلف مشکين تو درچهره بهشتي‌ات به چه مي‌ماند؟ به طاووس مستي که در باغ مينو خرامان باشد.

     

    معنی دلِ من در هوسِ رویِ تو ای مونس جان

    دلِ من در هوسِ رویِ تو ای مونس جان خاکِ راهیست که در دستِ نسیم افتادست.ای مونسِ جان ، دلِ من از هوسِ بوی تو ، همدمش خاکِ راهی است که در پای نسیمِ باغ افتاده است . یعنی ای مونسِ جان ، دلِ من از حسرت و آرزوی تو به خاکِ راهی شبیه است که باد ، آن را یک دَم در جایی آرام نمی گذارد .

     

    معنی همچو گَرد این تنِ خاکی نتوانَد برخاست

    همچو گَرد این تنِ خاکی نتوانَد برخاست از سرِ کویِ تو زان رو که عظیم افتادست.

    گرد: [ گ َ ] هندی باستان ورت ، ورتات (چرخیدن )، پهلوی ورت (گرد، غبار). خاک ، و خاک برانگیخته را خصوصاً گویند. غبار. خاک برخاسته

    عظیم افتادست: سخت از پای افتادست

    معنی بیت: همانطور که اگر نسیم و بادی نیاید گرد و خاکی از روی زمین بلند نمی شود، من هم از حسرت فراق و دوری تو از پای افتادم و بر خاک درگهت سجده زدم و زمانی می توانم از جایم بلند شوم که به وصال یار برسم

     

    معنی سایهٔ قَدِّ تو بر قالبم ای عیسی دم

    سایهٔ قَدِّ تو بر قالبم ای عیسی دم عکسِ روحیست که بر عَظمِ رَمیم افتادست.

    ای عیسوی‌نفس و جان‌بخش، سایه‌ی قامت تو بر پیکر من پرتو و انعکاس روانی است که بر استخوان پوسیده تابد و آن را زنده سازد.

    این بیت اشاره به این موضوع دارد که یکی از معجزات حضرت عیسی زنده کردن مردگان بود. در بعضی جاها لب معشوق حافظ، از عیسی نیز در روان‌بخشی ماهرتر است:

    از روان‌بخشی عیسی نزنم دم هرگز / زآنکه در روح‌فزایی چو لبت ماهر نیست (بیت ششم از غزل شماره ۷۰ حافظ)

     

    معنی آن که جز کعبه مقامش نَبُد از یادِ لبت

    آن که جز کعبه مقامش نَبُد از یادِ لبت بر درِ میکده دیدم که مقیم افتادست!آن کسی که زهد و تقوا پیشه کرده و جایگاهش کعبه بود، او را دیدم که از یاد و آرزوی لب تو پیوسته و دائم بر در شرابخانه مست افتاده است.

     

    معنی آن که جز کعبه مقامش نَبُد از یادِ لبت

    حافظِ گمشده را با غمت ای یارِ عزیز اتحادیست که در عهد قدیم افتادست.ای یارِ عزیز ، حافظِ گمشده با غمت اتحادی دارد که از عهدِ قدیم بسته است . یعنی کشیدنِ غمِ تو برایش از روزِ اول مقدّر شده است و به اختیار خودش نیست .

     

     

    دیدگاه کاربران درباره شعر تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست

     

     

    شادان کیوان :در بیت دوم، شاعر سیاهی (سواد)سحر را که بگونه ای مواج بین سیاهی و نیلگونی و دیگر رنگهاست وجه تشابه رنگ جادویی چشم معشوق قرار داده اما در مصرع دوم باین تشبیه راضی نشده و این نسخه را سقیم دانسته است. سقیم از سُقم مشتق میشود و سقم نقطهُ مقابل صحت است. در این مصرع “این” که اشارهُ به نزدیک است، به “سواد سحر” بر میگردد. بنابراین عدم صحت و سقیم بودن مربوط به سیاهی سحر است که نمیتواند آنچنانکه باید و شاید زیبایی و جادوی چشم یار را تداعی نماید.
    بیت سوم معجونی از زیبایی و لطافت بیان است که خم زلف یار را به گردی حرف “ج” و خال یار را که در وسط این خم زلف قرار گرفته، به نقطهُ جیم تشبیه کرده است.
    بیت چهارم را باید تا کلمهُ “طاووس” در مصرع دوم را یکجا، و با مکثی کوتاه باقی مصرع دوم را خواند. در این بیت اولا مشکین با میم مضموم بمعنای خوش بو و عطر آگین است. ضمنا شاعر عِذار(صورت) یار را بهشت و زلف عطر آگین یار را در این باغ بهشتی به طاووس مستی تشبیه کرده که چتر زیبایی زده است.
    بیت ششم را هم باید تا ” از سر کوی تو” در مصرع دوم، یکجا خواند. در این بیت خواجه تن خاکی خود را در مقابل یاربه گردی بی مقدار تشبیه مینماید با این تفاوت که گرد با مختصر بادی یا نسیمی بهوا بر میخیزد اما تن شاعر بسادگی از سر کوی دوست بر نمیخیزد چرا که با شدت و گرانی بسته و وابستهُ کوی یار است.
    در بیت هفتم، “عظم” با میم مفتوح وظای ساکن بمعنای استخوان است و رَمیم یعنی پوسیده. اشارهُ بیت به معجزهُ عیسی است که مرده را زنده میکرد و خواجه ، سایهُ قد دلدار بر کالبد خویش را همچون روح عیسی بر استخوانهای پوسیدهُ خویش و مایهُ تجدید حیات خود میداند.
    در بیت تخلص هم خواجه خود را طرف خطاب قرار داده اما روی سخنش با تمام عشاق است که غم دوری و فراق دلدار را از ازل داشته اند و اتحاد آنان با این غم هرگز گسسته نشده است.

     

    سهیل قاسمی می گوید:

    فعل بیت اول: افتاده است. دو نیم قید ِ حالت است.
    فعل بیت دوم: افتاده است. سقیم قید ِ حالت است.
    فعل بیت سوم: افتاده است. نقطه در حلقه افتاده است.
    فعل بیت چهارم: افتاده است. طاووس در باغ افتاده است.
    فعل بیت چهارم: افتاده است. خاک در دست نسیم افتاده است.
    فعل بیت پنجم: افتاده است. عظیم قید حالت است. یعنی بدجور افتاده است!
    فعل بیت ششم: افتاده است. عکس بر (استخوان پوسیده) افتاده است.
    فعل بیت هفتم: مقیم افتاده است. (فعل مرکب) مثل اقامت گزیدن.
    فعل بیت هشتم: اتحاد افتاده است. (فعل مرکب) البته می توان این را هم فعل ساده در نظر گرفت!
    توجه بفرمایید که بجز یکی دو مورد، هیچکدام فعل مرکب نبود و ایراد ضعف تالیف با در نظر گرفتن فعل های مرکب نامناسبی مثل «دونیم افتادن» و «سقیم افتادن» و «عظیم افتادن» و گفتن این که این فعل ها فعل های نامرسوم و نامناسبی هستند، وارد نمی باشد. ایراد از مرکب گرفتن فعل های ساده است!

     

     

    معنی شعر تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست چیست؟

    از زمانی که زلفت در باد پریشان شده است.

     

    شعر تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست اثر کیست؟

    اثر حافظ شاعر است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    یاسمن

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»