شالوده ی خیالم

شالوده ی خیالم

شالوده ی خیالم   آنجا که من خویشتن را به دست نم دار شبنم ها سپردم آنجا که اقاقیا جان میفشاند و چلچله در عطر و بوی بنفشش پر میگشود بتی بود هست وَ من به کیش او ایمان آوردم مسلمانی کافرم عشق،عشق … این واژه ی دیوانه وار در دین او غرقم کرد.  

نام تلهای کواکب که بود در کف دست

نام تلهای کواکب که بود در کف دست

نام تلهای کواکب که بود در کف دست در علم کف شناسی   نام تلهای کواکب که بود در کف دست گر ز ابهام شماری و به خنصر گروی   زهره و مشتری است و زحل و شمس آنگاه تیر و مریخ و قمر نیک شناس ای اخوی   خط زهره است چو از شمس[…]

گه گشاید حجاب و گه بندد

گه گشاید حجاب و گه بندد

گه گشاید حجاب و گه بندد   گه گشاید حجاب و گه بندد شاهد پشت پرده را ماند   جلوه ها می کند ز پرده حسن بار هر هفت کرده را ماند   می گریزد ز دست تیر زنان آهوی تیر خورده را ماند   خرقه دارد همیشه اندر سر صوفی سر سپرده را ماند[…]

در آسمان آبی این چشم ناشناس - در چشم دیگری

در آسمان آبی این چشم ناشناس – در چشم دیگری

در آسمان آبی این چشم ناشناس – در چشم دیگری   در آسمان آبی این چشم ناشناس چون آسمان خاطره ی من ستاره ایست دیدم ترا که جلوه کنان در نگاه او با من چنانکه بود ، هنوزت اشاره ایست می بینمت هنوز درین چشم ناشناس این چشم ناشناس که رفت از برابرم گویی تویی[…]

بر نثار خاک راهت ای نگار سنگدل

بر نثار خاک راهت ای نگار سنگدل

بر نثار خاک راهت ای نگار سنگدل   بر نثار خاک راهت ای نگار سنگدل چند چیز آورده ام کز نامشان هستم خجل   سکر از شکر شراب از شعر و مشک از نوک کلک لؤلؤ از اشک و زر از رخسار و لعل از خون دل     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد[…]

شب ها به کنج خلوت من می گفت - سرگذشت

شب ها به کنج خلوت من می گفت – سرگذشت

شب ها به کنج خلوت من می گفت – سرگذشت   شب ها ، به کنج خلوت من می گفت افسانه های روز جدایی را با خنده های تلخ ، نهان می داشت در چشم خویش ، راز خدایی را آن آتشی که شعله به جان می زد دیگر نمی شکفت به چشمانش وز گریه[…]

چشمه در تاریکی شب ، برق می زد - پرده ی ناتمام

چشمه در تاریکی شب ، برق می زد – پرده ی ناتمام

چشمه در تاریکی شب ، برق می زد – پرده ی ناتمام   چشمه در تاریکی شب ، برق می زد باد ، رقصان با سرود اهرمن ها سایه های خفته چون دزدان رهزن تک درختان ، چون نگهبانان تنها ماه ، گاهی ناهویدا ، گاه پیدا خنده ی تلخ و غم انگیز نسیمی نقش[…]

گویند مردمان اروپا که کذب و شید

گویند مردمان اروپا که کذب و شید

گویند مردمان اروپا که کذب و شید   گویند مردمان اروپا که کذب و شید با طینت اهالی ایران سرشته اند   هستند اگر نفوس اروپا چو مور نارد ایرانیان بنسبت ایشان فرشته اند     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن[…]

نیمه شبانست و باد سردی از آن دور - یادبودها 

نیمه شبانست و باد سردی از آن دور – یادبودها

نیمه شبانست و باد سردی از آن دور – یادبودها   نیمه شبانست و باد سردی از آن دور سر کند افسانه های دیو و پری را در دل خاموش شب به یاد من آرد بهت و سکوت جهان بی خبری را نیمه شب آنگه که دختران پریزاد آب ، ز سرچشمه های گمشده آرند[…]

کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده

کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده

کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده تقریظ جریده تربیت در بذکاء الملک به تضمین نگاشته   کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی   تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی     مطالب بیشتر در:[…]

شب باد پر شکسته - مرگ پرنده

شب باد پر شکسته – مرگ پرنده

شب باد پر شکسته – مرگ پرنده   شب ، باد پر شکسته می رفت و ناله می کرد مستانه در سیاهی هر سو کشاله می کرد در گوشه های تاریک در سایه های نمناک می سود پنجه بر سنگ می کوفت سینه بر خاک می برد شاخه ها را بازیکنان به هر سو می[…]

کلید معرفت آنست کاری

کلید معرفت آنست کاری

کلید معرفت آنست کاری قطعه ناتمام   کلید معرفت آنست کاری عیان در عالم بخت آنچه در فکر   ز الفاظ اندرت در حجله بحث پدید آید هزاران معنی بکر     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه ای از[…]

ساعتی از نیمه شب گذشت و سیاهی - محبوس ساعتی از نیمه شب

ساعتی از نیمه شب گذشت و سیاهی – محبوس

ساعتی از نیمه شب گذشت و سیاهی – محبوس ساعتی از نیمه شب گذشت و سیاهی چهره بر آن میله های پنجره مالید باد شب از زیر طاق سبز درختان سینه کشان در رسید و غمزده نالید سایه ی کمرنگی از سپیدی مهتاب روشنی افکند بر قیافه ی محبوس چین و شکن های چهره اش[…]

شبح ، کم کم ، قدم آهسته تر کرد - دیوانه

شبح ، کم کم ، قدم آهسته تر کرد – دیوانه

شبح ، کم کم ، قدم آهسته تر کرد – دیوانه   شبح ، کم کم ، قدم آهسته تر کرد نگاهش لای تاریکی درخشید صدای غرش بادی که برخاست شبح را اضطرابی تازه بخشید درختان ، سینه ها بر هم فشردند نفس ها منجمد شد در گلوها گهی می تافت چشم یک ستاره گهی[…]

چو اندر سایه سلطان عالم حجت یزدان

چو اندر سایه سلطان عالم حجت یزدان

چو اندر سایه سلطان عالم حجت یزدان از طرف احترام السیاده قائم مقامی مدیر مدرسه بنات اسلامی برای طبع در رقعه دعوت بانوان به مدرسه انشا فرموده   چو اندر سایه سلطان عالم حجت یزدان امام العصر مولی الخافقین فرزند پیغمبر«ص »   بروز امتحان اندر دبستان بناتیه که از بهرش بساط جشنی آرایم بزیب[…]

ای سپرده طریق خانه حق

ای سپرده طریق خانه حق

ای سپرده طریق خانه حق قطعه ناتمام بخط خودش   ای سپرده طریق خانه حق مرغ شیدای آشیانه حق   ای چو موسی شنیده اندر طور از درخت وفا ترانه حق   از پی گوشمال طبع حرون زده بر نفس تازیانه حق   مرغ تسبیح خوان ناطقه ات مترنم در آشیانه حق   احمد شادزی[…]

توده های سیاه درختان - درود بر شب

توده های سیاه درختان – درود بر شب

توده های سیاه درختان – درود بر شب   توده های سیاه درختان ساکن اندر خموشی چو کوهند شب به خوابست و در آسمان ها اختران ، روشن و با شکوهند باد گرمی چو لرزان نفس ها می خورد بر لب و گونه هایم می کشد نور رؤیایی ماه سایه ای نیمرنگ از قفایم ای[…]

چراغ خرمنی از دور پیداست - شب در کشتزاران

چراغ خرمنی از دور پیداست – شب در کشتزاران

چراغ خرمنی از دور پیداست – شب در کشتزاران   چراغ خرمنی از دور پیداست شب مهتاب ، در آن سوی جاده صدای پر طنین سم اسبی شود هر لحظه در صحرا زیاده درختانند با بادی به نجوا سر از مستی به گوش هم نهاده کنار جاده ها مسکن گزیده سیاهیشان چو دزدان پیاده غریو[…]

سوت ترن به گوش رسد نیمه های شب - رقص اموات

سوت ترن به گوش رسد نیمه های شب – رقص اموات

سوت ترن به گوش رسد نیمه های شب – رقص اموات   سوت ترن به گوش رسد نیمه های شب آهسته از کرانه ی دریای بیکران باد خنک ز مزرعه ها آورد به گوش در های و هوی بیشه ، سرود دروگران خواند نسیم نیمه شبان در خرابه ها در نقش کاهنان شب اوراد ساحران[…]

مرغ سیاه بر سر تخم سپید خفت - سرگذشت

مرغ سیاه بر سر تخم سپید خفت – سرگذشت

مرغ سیاه بر سر تخم سپید خفت – سرگذشت   مرغ سیاه بر سر تخم سپید خفت با نطفه ای که در دل او می تپید گفت زهدان آهکین من ای تخم چشم من زندان تیره نیست سرشار از فروغ زلال سپیده است پوشیده تر ز مردمک چشم خفتگان خورشید در سپیده ی آن آرمیده[…]

آنکو دل ما به اشک و خون - سرزنشی در ستایش

آنکو دل ما به اشک و خون – سرزنشی در ستایش

آنکو دل ما به اشک و خون – سرزنشی در ستایش   آنکو دل ما به اشک و خون آغشت از خاک مزار ما بسازد خشت در ملک یقین او گمانی نیست دیدی که بهشت را به آدم هشت هان ! ای که تمام خوبی ممکن در پیش رخ تو می نماید زشت ای آنکه[…]

زنی چراغ به دست ازسپیده دم آمد - زنی چراغ به دست

زنی چراغ به دست ازسپیده دم آمد – زنی چراغ به دست

زنی چراغ به دست ازسپیده دم آمد – زنی چراغ به دست   زنی چراغ به دست ازسپیده دم آمد زنی که موی بلندش در آستان طلوع غبار روشنی سرخ شامگاهان داشت بر آستانه نشست ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم که از درخت فراتر رفت به روی گونه ی گلرنگ صبح پنجه کشید نگاه[…]

درخت باکره از روح صبح بار گرفت - روح القدس درخت باکره ، از روح صبح بار گرفت پرنده از رحم سبز او تولد یافت به سوی روزنه ی سرخ آفتاب شتافت خوشا پرنده که با روشنی

درخت باکره از روح صبح بار گرفت – روح القدس

درخت باکره از روح صبح بار گرفت – روح القدس   درخت باکره ، از روح صبح بار گرفت پرنده از رحم سبز او تولد یافت به سوی روزنه ی سرخ آفتاب شتافت خوشا پرنده که با روشنی برادر بود   پیشنهاد ویژه برای مطالعه تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو خوبرویان[…]

دیریست دو چشم غصه می بارند

دیریست دو چشم غصه می بارند

دیریست دو چشم غصه می بارند   دیریست دو چشم غصه می بارند دور از تو گویی ،مدام تیره و تارند از چیست شب‌های تمام ابری هر لحظه بی تو ،روح تلاطم دارند نوید فرخی

خوش آن روزی که با دلدار می گفتیم

خوش آن روزی که با دلدار می گفتیم

خوش آن روزی که با دلدار می گفتیم   خوش آن روزی که با دلدار می گفتیم ز جام وصل نوشیده، زعیش یار می گفتیم که صد شکر از ساقی خوبان ولب لعلت فراغ از روی بُستانت، در این گلزار می گفتیم که چون یاد دل افروز تو بود و نقش اَبرویت صبا را چون[…]

نجوای شب

نجوای شب

نجوای شب   ای که از نجوای شب شعر و شعوری بافته بر فراز شهر دامان مهتاب آویخته   من نگویم شادی ات از بهر چیست من نگویم ناله ات از بهر کیست   سرکشیدی جامها، ندانی کیستی پر کشیدی تا لامکان پی کیستی ؟   لیک اندرونت بی باده مست خالقت هر دم تو[…]

خط چشمان

خط چشمان

خط چشمان   تاکه من شیفته ی این لب و دندان توام چه رهایی ست که من عاشق زندان توام ، پیش ازین ناطق و حراف بوُدم لیک کنون لب به لب دوخته و ساکت و حیران توام ، درس آن مدرسه ها خواندم و مردود شدم! که در این صومعه ها در پی دامان[…]

کودتا

کودتا

کودتا   کودتا گشت و دگردیسی جان محتمل است . رج به رج فرش دلم نقش تورا میبافند . شاهکاری دگر از عشق به انسان برسید . همه اقشار تنم طرح تو را میخواهند . ساختار غزل و شعر بە یک بارە شکست . شاعران شعر نوینی به زبان چرخاندند . خوش خطان «باقلم شرم[…]

قمار عشقبازی

قمار عشقبازی

قمار عشقبازی   پای عشق اندر میان باشد،دریا پل شود چون خلیل عاشق اگرباشد،آتش گل شود . در دل این عشق اعجاز است و راز نزد یوسف کودکی الکن،چون بلبل شود . در قمار عشق بازی دردها باید کشید تاکه پیری‌چون زلیخا دختری ترگل شود . قدرت ایمان آیا هیچ میدانی که چیست؟ در حضور[…]

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»