نجوای شب

نجوای شب

  • نجوای شب

     

    ای که از نجوای شب شعر و شعوری بافته

    بر فراز شهر دامان مهتاب آویخته

     

    من نگویم شادی ات از بهر چیست

    من نگویم ناله ات از بهر کیست

     

    سرکشیدی جامها، ندانی کیستی

    پر کشیدی تا لامکان پی کیستی ؟

     

    لیک اندرونت بی باده مست

    خالقت هر دم تو را می خواندت

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۳ از ۵
    ثریا احمدیانی
    Latest posts by ثریا احمدیانی (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *