شعر ادیب الممالک با مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)

ای دلبر طرازی با ما چرا به نازی

ای دلبر طرازی با ما چرا به نازی

ای دلبر طرازی با ما چرا به نازی بند نهم   ای دلبر طرازی با ما چرا به نازی عنبر چرا نسائی بربط چرا نسازی   مستعفلن فعولن مستعفلن فعولن بحر مضارع است این گر خوش همی نوازی   بازی ریسمان را گویند دار بازی و آنکس که بر فرازش بازی گر است غازی  […]

کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده

کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده

کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده تقریظ جریده تربیت در بذکاء الملک به تضمین نگاشته   کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی   تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی     مطالب بیشتر در:[…]

دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی

دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی

شعر دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی _ ادیب الممالک    دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی بار لبو نهاده پشت دراز گوشی   می گفت گرم و داغ است شیرین لبوی قندی وافکند از این ترانه اندر جهان خروشی   طفلان پی چغندر با جهد و سرعت اندر چون صوفئی قلندر دنبال دیگ جوشی[…]

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

شعر دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد _ ادیب الممالک  عید غدیر ۱۳۲۳ در مجلس عقد ظهیرالاسلام   دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد   امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان کان ماه مجلس افروز زیب صدارت آمد   برپاست مجلس عیش دریاب وقت دریاب[…]

ای در طریقت عشق بر خلق گشته هادی

ای در طریقت عشق بر خلق گشته هادی

شعر ای در طریقت عشق بر خلق گشته هادی _ ادیب الممالک  خطاب به آقای میرزا هادی حایری و گله از ابناء زمان   ای در طریقت عشق بر خلق گشته هادی بدرالبدور گردون صدرالصدور نادی   از بسکه حضرتت را مبسوط شد ایادی اندر بساط فضلت گردون شود منادی   خورشید در خیامت نارالقری[…]

ای سوده برتر از عرش دیهیم سرفرازی

ای سوده برتر از عرش دیهیم سرفرازی – غزل138

شعر ای سوده برتر از عرش دیهیم سرفرازی _ غزل138 _ ادیب الممالک    ای سوده برتر از عرش دیهیم سرفرازی تا چند همچو طفلان مشغول خاکبازی   سرمایه ای که در عمر اندوختی بزحمت از یک کرشمه بربود ترکی به ترک تازی   چون کودکان ربودند هوشت بنقل و بادام آن ترک قندهاری و[…]

دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی

دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی – غزل124

شعر دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی _ غزل124 _ ادیب الممالک    دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی بار لبو نهاده پشت دراز گوشی   می گفت گرم و داغ است شیرین لبوی قندی وافکند از این ترانه اندر جهان خروشی   طفلان پی چغندر باجهد و سرعت اندر چون صوفئی قلندر دنبال دیگجوشی[…]

گویند در دهی رفت بزغاله ای ببامی

گویند در دهی رفت بزغاله ای ببامی – غزل122

شعر گویند در دهی رفت بزغاله ای ببامی _ غزل122 _ ادیب الممالک    گویند در دهی رفت بزغاله ای ببامی برطرف بام می کرد چون غافلان خرامی   طباخ آرزویش اندر تنور سینه در دیگ فکر می پخت هر دم خیال خامی   ناگاه دید در دشت پوینده ماده گرگی از مکر کرده شستی[…]

تقدیم دوست کردم قرقاول محبت

تقدیم دوست کردم قرقاول محبت – غزل15

شعر تقدیم دوست کردم قرقاول محبت _ غزل15 _ ادیب الممالک    تقدیم دوست کردم قرقاول محبت کز وی شنید مغزم بوی گل محبت   ای خرم آنزمانی کاندر حضور آن شه جوشد صراحی دل از غلغل محبت   پای نشاط کوبم اندر بساط رفعت دست امید یازم در کاکل محبت   دهقان خمیر ما[…]

تقدیم دوست کردم تصویر خویشتن را

تقدیم دوست کردم تصویر خویشتن را – غزل4

شعر تقدیم دوست کردم تصویر خویشتن را _ غزل4 _ ادیب الممالک    تقدیم دوست کردم تصویر خویشتن را تا جای من ببوسد آن روی چون سمن را   ای عکس چهره من چو میرسی به کویش در پای او افشان یکباره جان و تن را   زان طره معنبر کان ماه ار بچنبر بستان[…]

گویند از خراسان شد تاجری روانه

گویند از خراسان شد تاجری روانه _ حکایت

شعر گویند از خراسان شد تاجری روانه _  حکایت _ ادیب الممالک    گویند از خراسان شد تاجری روانه با کاروان بغداد سوی طواف خانه   چون کاروان فرو شد در شهر بند بغداد در آن دیار دلکش یاری بدش یگانه   گشتش ز جان پذیره بردش بخانه خویش گرد آمدند بروی یاران ز هر[…]

گفتم تو کیستی کاین احسان به من نمودی

گفتم تو کیستی کاین احسان به من نمودی

شعر گفتم تو کیستی کاین احسان به من نمودی _ ادیب الممالک  قصیده ناتمام   گفتم تو کیستی کاین احسان به من نمودی گفتا به ذات پاکم حق باصر است و اعرف   گفتم تو پیر عشقی ای شیخ پاکدامن گفتا تو طفل راهی ای کودک مزلف   گفتم جلال دینی گفتا جلال یزدان گفتم[…]

تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت

تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت

شعر تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت _ ادیب الممالک   تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت کردند مملکت را سرمایه تجارت   طلاب گرسنه را خواندند از حماقت در مسند شرافت از مرکز حقارت   شد آن خبیث اقطع قطاع رزق مردم کرد آن پلید اعور در کارها نظارت   شیخی که[…]