دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی

دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی

  • شعر دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی _ ادیب الممالک 

     

    دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی

    بار لبو نهاده پشت دراز گوشی

     

    می گفت گرم و داغ است شیرین لبوی قندی

    وافکند از این ترانه اندر جهان خروشی

     

    طفلان پی چغندر با جهد و سرعت اندر

    چون صوفئی قلندر دنبال دیگ جوشی

     

    ناگه درشکه خان از آن طرف گذر کرد

    خان اندر او نشسته با کر و فر و جوشی

     

    چرخ درشکه خر را غلطاند و بر زمین زد

    تا زانوان فرو شد دستش بلانه موشی

     

    پالان خر ز دوشش وارونه شد تو گفتی

    دستار باده نوشی است در بزم می فروشی

     

    پیر ستمگر آمد بگرفت گوش و دمش

    هنی نمود و هوئی هشی کشید و هوشی

     

    چندان زدش که او را بر جا نماند دیگر

    نه شانه ای و پشتی نه گردنی نه دوشی

     

    ز آنجا که جز تحمل کاری نمی تواند

    با جابری، ذلیلی با ناطقی، خموشی

     

    مسکین الاغ می گفت ای پیر بی مروت

    دانستی ار ترا بود فرهنگ و عقل و هوشی

     

    جرم من اینکه هستم فرمان برو مطیعت

    ایکاش جای من بود یک استر چموشی

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    حال دلم طوفانیست

    در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم

    آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

    مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی بار لبو نهاده پشت دراز گوشی می گفت گرم و داغ است شیرین لبوی قندی وافکند از این ترانه اندر جهان خروشی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «مسکین الاغ می گفت ای پیر بی مروت دانستی ار ترا بود فرهنگ و عقل و هوشی جرم من اینکه هستم فرمان برو مطیعت ایکاش جای من بود یک استر چموشی» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *