شب باد پر شکسته - مرگ پرنده

شب باد پر شکسته – مرگ پرنده

  • شب باد پر شکسته – مرگ پرنده

     

    شب ، باد پر شکسته
    می رفت و ناله می کرد

    مستانه در سیاهی
    هر سو کشاله می کرد

    در گوشه های تاریک
    در سایه های نمناک

    می سود پنجه بر سنگ
    می کوفت سینه بر خاک

    می برد شاخه ها را
    بازیکنان به هر سو

    می راند سایه ها را
    چون گله های آهو

    خاموش بود صحرا
    مهتاب روشنی بخش

    می کرد نور خود را
    بر سینه ی زمین پخش

    از لای شاخساران
    سر می کشید و می دید

    تاریکی زمین را
    در زیر سایه ی بید

    اسرار نیمه شب را
    می جست و خنده می کرد

    برگی ز شاخه می جست
    بادش پرنده می کرد

    تنها با شاخ فندق
    می خواند سهره ی پیر

    می بافت نغمه اش را
    چون دانه های زنجیر

    در زیر آسمان کوه
    سرد و سیاه و سنگین

    پر کرده بود دامن
    از سایه های رنگین

    اندام آهنینش
    در روشنایی ماه

    چون قلعه های جادو
    می بست بر نظر راه

    دامان موجدارش
    از دور دیده می شد

    تا گوشه های صحرا
    با شب کشیده می شد

    بالایش آسمان ها
    با اختران در هم

    چون کشت نو دمیده
    با قطره های شبنم

    مرغان نیمه وحشی
    بر شاخه ی درختان

    آهسته می نشستند
    غمگین چو تیره بختان

    گاهی پیاده می گشت
    لی لی کنان نسیمی

    صحرای بیکرانه
    پر می شد از شمیمی

    خم می شد از نهیبش
    هر لظحه شاخ و برگی

    می زد نسیم خاموش
    شیون ز بیم مرگی

    دنبال باد ولگرد
    بازیکنان نگاهم

    می رفت و شمع مهتاب
    تنها چراغ راهم

    ناگه به لرزه آمد
    انگشت شاخساری

    مرغی تپید و افتاد
    در موجی از غباری

    بر خاک نرم و نمناک
    غلتید و پرپری زد

    بادی که ناله می کرد
    آهنگ دیگری زد

    یک لحظه ایستادم
    خاموش و سرفکنده

    تا دیده بر نگیرم
    از جنبش پرنده

    چشمم چو آشنا شد
    با سایه و سیاهی

    دیدم پرنده بر خاک
    جان می کند چو ماهی

    برگی سپس عقب رفت
    تابید نور مهتاب

    گویی که مرغ خفته
    زد غوطه در دل آب

    آنگاه چشم من دید
    گنجشکی آرمیده

    در تیرگی خزیده
    از روشنی رمیده

    از حلقه های یاران
    رخت سفر گرفته

    در زیر بارش ماه
    سر زیر پر گرفته

    آن روز شامگاهان
    او بود و همسفرها

    کانگونه می گشودند
    مستانه بال و پرها

    از روی کوهساران
    چون برق می پریدند

    ابر سیاه شب را
    با سینه می دریدند

    گویی به یادشان بود
    آن همرهان هشیار

    از دره های خاموش
    افسانه های بسیار

    ناگه پرید و برخاست
    سنگی ز یک فلاخن

    از ضربتش زیان دید
    بال پرنده ی من

    افتاد چون ستاره
    در پنجه ی درختی

    بر شاخه ای برهنه
    مسکن گرفت لختی

    چون طاقتش ز کف رفت
    زان شاخه سرنگون شد

    در پیش پایم افتاد
    غلتید و غرق خون شد

    اینک پرنده ی من
    دیگر نفس نمی زد

    قلب تپنده ی او
    با صد هوس نمی زد

    اشک ستاره و ماه
    با اشک من درآمیخت

    چون قطره های شبنم
    بر بال او فروریخت

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو

    خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند – 250

    تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید – هنگامی

    به آفتاب بگویید – پوستی تازه

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    شب ، باد پر شکسته

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «شب ، باد پر شکسته می رفت و ناله می کرد مستانه در سیاهی هر سو کشاله می کرد در گوشه های تاریک در سایه های نمناک می سود پنجه بر سنگ می کوفت سینه بر خاک» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین نادر نادرپور که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای نادر نادرپور بودید، این شعرر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «اینک پرنده ی من دیگر نفس نمی زد قلب تپنده ی او با صد هوس نمی زد اشک ستاره و ماه با اشک من درآمیخت چون قطره های شبنم بر بال او فروریخت » از چه بیت هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای مرگ پرنده

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر مرگ پرنده نادر نادرپور بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *