تطبیق-تصویر-استعاره-ای-زنان-در-اشعار-دو-بانو-(-فروغ-فرخزاد-و-جمانه-حداد)

تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو

  • تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو ( فروغ فرخزاد و جمانه حداد) : تنها تاریخ نیست که حوادث رویدادها و جریانهای مختلف جوامع بشری را ثبت و منتقل می کند، ادبیات نیز با انعکاس هنری مسایل فردی و اجتماعی مددکار تاریخ است و چه بسا راستگوتر و ریزبینتر از تاریخ بنابراین یک راه مطمئن برای شناخت مسائل زنان در ایران مورد توجه قرار گرفت و در شعر شاعرانی چون میرزاده عشقی، ایرج میرزا، نسیم شمال و دیگران انعکاس یافت. پس از آن به موازات تحول در قالب و محتوای شعر جایگاه زن و نگرش به او نیز تغییرات بنیادی داشته است. در این میان طبیعی است شاعران زن به اقتضای زن بودنشان نسبت به موضوع حساس تر باشند. زیرا آنان تماشاگر نبوده اند بلکه در متن ماجرا حضور داشته و با تمام وجود نیازها مشکلات دغدغه ها و رؤیاهای زنان را لمس کردهاند از این رو آنچه از مسئله ی زنان در شعر آنان منعکس شده حاصل دریافت مستقیم بی واسطه و در نتیجه واقعی تر است این مقاله در نظر دارد شعر دو شاعر زن برجسته ی معاصر ،یعنی فروغ فرخزاد و جمانه حداد را از منظر زنانه بررسی .کند شاعران مذکور با وجود تفاوتها در یک نقطه مشترکند و آن اینکه زن دغدغه ی آنان بوده و اندیشه شان را به خود معطوف داشته است. فروغ فرخزاد و جمانه حداد هر دو از چهره های معاصر ادبیات دنیا هستند. این دو شاعر زبانی بی پرده و دردهای مشترک زنانه دارند و از سویی، شعرشان فریاد زنان است. فروغ فرخزاد و جمانه در شعرنو بسیار موفق بودهاند و گویا در یک مسیر فکری سیر کرده اند در شعر این دو موارد مشابه زیادی وجود دارد که باعث شد به تطبیق اشعار و اندیشه هایشان اقدام شود. از آن جایی که هنوز در ایران از جمانه حداد اثری ترجمه نشده است بنابراین هیچ نظریه ای در مورد اشعار ایشان و نقد آثارشان توسط منقدین یافت نشد. امید است این اثر آغازی برای نگاشتن نظریه و نقد در رابطه با جمانه حداد شود.
    در این راستا سلامت نیا و همکاران (۱۳۹۸) در بررسی تطبیقی بین اشعار فروغ فرخزاد شاعر نوپرداز معاصر ایران و نازك الملائکه شاعر معاصر و از پیشگامان شعر نو در ادبیات عرب نشان میدهد که این دو شاعر زن که هر دو از نمایندگان مطرح ادبیات زنانه در ایران و عراق هستند؛ وظیفه ی انتقال بخشهای مهمی از مفاهیم شعرهای خویش را به عهدهی این صور خیال گذارده.اند آنها علاوه بر زبان و احساس زنانه روایتگر اندیشههای حاکم بر روزگار خود هستند و مسائلی همچون تنهایی و غربت ،مردستیزی مظلومیت ،زن ،بدبینی مسائل اجتماعی و … را با پیوندی ظریف با جاندارانگاری در قالب شعری اعتراضی به تصویر کشیده اند.( سلامت نیا و همکاران، ۱۳۹۸)

    نویسندگان : نرجس کیخا، مسعود اکبری زاده

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی فروغ فرخزاد

     

    تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو

    زندگینامه فروغ فرخزاد و جمانه حداد

    فروغ فرخزاد
    فروغ فرخزاد یکی از بزرگترین چهره های ادبیات معاصر ایران است. وی در ۱۳۱۳ در تهران متولد شد. از سیزده سالگی شعر می گفت و اولین مجموعه شعر خود «اسیر» را در ۱۸ سالگی به چاپ رسانید. در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور ازدواج کرد و ۴ سال بعد از او جدا شد؛ در همان سال مجموعه شعر «اسیر» را به چاپ دوم رسانید. اسیر اولین دفتر شعر اوست که در سال ۱۳۳۱ به چاپ رسید از فروغ کتابهای زیادی از جمله دیوار ،عصیان اسیر و تولدی دیگر منتشر شده است. وی به کشورهای ایتالیا، آلمان، فرانسه و انگلیس سفر کرد در رشته ی سینما تحصیل کرد آشنایی با ابراهیم گلستان در موفقیتش در هنر سینما تأثیر بسیاری داشت. فروغ در چند فیلم و نمایشنامه ایفای نقش کرد و فیلم نامه ای در هزار صفحه پیرامون موقعیت زن ایرانی و به تعبیر دیگر سرگذشت ،خود نوشت اشعار وی در واقع نمایانگر زندگی او هستند. اشعار فروغ در آلمان ،سوئد فرانسه و انگلستان به چاپ رسیدند. دوره ی شاعری فروغ را به دو دوره مــی – توان تقسیم کرد دوره ی اول قبل از مجموعه تولدی دیگر که در واقع تمرین شاعری اوست در این دوره تنها موفقیت فروغ در ابراز شجاعانه ی عقایدش است دوره ی دوم با تولدی دیگر آغاز می شود که شاعر ماندگاریش را مدیون این اشعار است.

    جمانه حداد
    جمانه حداد یکی از نامهای تأثیرگذار و جهانی ادبیات و فرهنگ عرب به شمار میرود. او در سال ۱۹۷۰ میلادی در لبنان متولد شد. از جمله شاعران نوگرا و مدرن در شعر عرب است وی یکی از بزرگترین روزنامه نگاران فرهنگی عرب ،است که سالها علاوه بر شعر و ترجمه در حوزه روزنامه نگاری فرهنگی آثار ماندگاری را به جا گذاشته است جمانه حداد” مسئول بخش فرهنگی مجله «النهار» لبنان است. همچنین عضو هیئت امنای جایزة بوكر عربي جمانه حداد شاعری است که ساختارهای معنایی معاصر عرب را به هیچ وجه رعایت نمیکند به قول خودش ترجمه آثار ادبی جهان دریچه ی تازه ای از تجربه ادبی را در اختیار او قرار داده است تا حدی که توانسته آنها را با سنت شعری عرب آمیخته و شعر جمانه را خلق کند مفاهیم اروتیک و ساختارشکنانه نیز از جمله مؤلفههای اصلی شعر اوست.
    وی رئیس تحریریهی مجله ی “جسد” است و چندی پیش جایزه ی “ردودلفـو جنتیلی” ایتالیایی را از آن خود کرد. جایزه ی رودولفو جنتیلی را خود وی که نقاش ،است تأسیس کرده و هر سال به بهترین شاعر زن جهان که از حقوق زنان دفاع میکند اهدا می.شود جمانه حداد پیش از این جایزه ی مطبوعات عرب در دبی در سال ۲۰۰۶ جایزه ی ” شمال جنوب برای شعر در ایتالیا جایزی ” بلو متروپلیس” برای ادبیات عربی در سال ۲۰۱۰ از کانادا را برده بود وی همچنین به عنوان یکی از ۹۷ شاعر و نویسنده ی زیر ۳۷ سال جهان عرب از سوی مرکز فرهنگی بیروت انتخاب شده .است از آثار شعری او می توان وقتی برای خواب دعوت به شام پنهانی و عادت های بد را نام برد.

    ویژگی های شعر فروغ فرخزاد و جمانه حداد در باب تصویر استعاره ای زنان

    استعارات و صفات در اشعار فروغ فرخزاد
    تحولات زیادی را در دیدگاه فروغ نسبت به زن میتوان دید او در اشعار اولیه زنی معترض و عصیانگر است و بر همه سنت ها می تازد و جسارت فوق العاده ای دارد شعر فروغ فرخزاد از همان آغاز حتی در فرم توللی وارش هم با نوع بی سابقه ای از جسارتهای بیانی عرضه شد جسارت فروغ که همراه نوعی بی آلایشی در بیان هستی زنانه پنهان شده پیشینه شعر زن در ایران را بر هم زد (احمدی، ۱۳۸۴ (۲۵). صفتهایی که در شعر فروغ برای زن و دختر به کار رفته، گاه از زبان شاعر و گاه از زبان دیگران عبارتند از دختر خوشبخت عروس خیالات دیر پا زنان ساده کامل دختر کوچیکه شاه پریون، ننه قمر خانم کولی ،خانم لچک به سر خاله خانباجی مادر بزرگ ،خواهر ،مادر دختر سید جواد زن ساده لوح عادي زن افسونگر، زنی دامن ،کشان زن بدبخت دل افسرده زن افسرده ی مرموز زنی دیوانه خو، زنی تنها زن های باردار دختران نابالغ دختران عاشق زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد. او درباره ی زن می گوید: شاید این را شنیده ای که زنان در دل آری و نه بر لب دارند ضعف خود را عیان نمی سازند
    رازدار و خموش و مکارند
    آه من هم زنم زنی که دلش
    در هوای تو می زند پر و بال
    (فرخزاد، ۱۳۸۶: ۱۳۳)
    فروغ گاه از این که زن است افسوس میخورد:
    گفتم که بانگ هستی خود باشم
    اما دریغ و درد که زن بودم
    (همان، ۱۷۰)
    و از این که زن تنها وسیله ای برای کامجویی مرد قلمداد شده دلگیر است:
    به او جز از هوس چیزی نگفتند
    در او جز جلوه ی ظاهر ندیدند
    به هر جا رفت در گوشش سرودند
    که زن را بهر عشرت آفریدند (همان، ۵۱)

    استعارات و صفات در اشعار جمانه حداد
    من یک زن هستم
    این فریاد یک زن است
    فریاد زنی خشمگین و عاصی
    فریاد یک زن انقلابی
    من زن هستم
    با تنم انقلاب میکنم
    برهنگی ام دل خدا را برده است
    هر سینه ام خورشید را مسخره میکند
    من زنم لبانم فریاد خشم دارد
    زبانم اشاره به معجزه ای بزرگ
    من زن هستم
    میخواهم کفر بگویم
    می خواهم مشرک باشم
    و تمام حاکمان جهان را سرنگون کنم
    و عاشقان جهان را به حکومت برسانم
    و بعد خودم پیامبری کنم این جهان خسته را
    جای گلوله بوسه بگذارم
    جای شلاق نوازش
    به جای انفجار همخوابه گی
    من زنی انقلابی هستم
    با چشمانم
    با گیسوانم
    و با لبانم

    تصویر ظلم علیه زنان

    هر دو شاعر در شعر خود به وضوح نسبت به ظلمی که در حق زنان میشود اعتراض دارند. فریادشان فریاد زنان است اندوهی دارند که نمیخواهند پنهان کنند. در شعرشان فریاد میزنند مهدی اخوان ثالث در مورد فروغ چنین میگوید او زنی معترض به ستمی که بر زنان میرفت بود او می خواست به ظلمی که به نیمی از افراد جامعه میشد اعتراض کند. این را در کتابهایش میتوانیم ،ببینیم از «اسیر» گرفته تا «دیوار » و زندگی و طرز فکر خیامیاش را در عصیان » (اخوان ثالث، ۱۳۷۱: ۴۴۳-۴۴۴)

    تصویر ظلم علیه زنان در اشعار فروغ فرخزاد
    فروغ در اشعارش با نگرش و زبان ویژه ی خود سخن میگوید او سنت ستیز و شالوده شکن است. شعر فروغ فریاد اعتراض زن معاصر بر سر تمام سنتها و قرار دادهای محدود کننده ی زن است. فروغ در بیست سالگی میگوید « آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتیهای مردان میبرند کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میگیرم آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیت های علمی و هنری و اجتماعی بانوان است آرزوی من این است که مردان ایرانی از خود پرستی دست بکشند و به زن ها اجازه بدهند که استعداد و ذوق خودشان را ظاهر «سازند فرخزاد نقل از جلالی، ۵۹:۱۳۷۷) فروغ در زندگی شعر ذوق و اندیشه اش تحولی عمیق داشته است. در این سیر تحول است که نخست با جسارت او در شکستن سد و بند اخلاق و ضابطه های مرد ستاینده و مرد پسندانه و مرد پذیرانه جامعه رو به رو هستیم سد و بندها و ضابطه هایی که نیمی از انسانها را به سبب زن بودن نه تنها به جنس دوم که به آدم دست دوم با سمتی مضاعف یا محرومیتی عظیم تر از محرومیت عمومی و عادی دست به گریبان کرده است. فروغ آگاهانه زبان زنان را در شعر خود به کار میبرد و در برجسته کردن آن تعمد دارد: « شعر من یک مقدار حالت زنانه ،دارد خب این خیلی طبیعی است که به علت زن بودنم .است من خوشبختانه یک زنم اما اگر پای سنجش ارزشهای هنری پیش بیاید فکر میکنم دیگر جنسیت نمی تواند مطرح باشد. طبیعی است که یک زن به علت شرایط جسمانی حسی و روحیش به مسائلی توجه کند که شاید مورد توجه یک مرد نباشد و یک دید زنانه نسبت به مسائلی بدهد که با نظر مرد فرق میکند.» (فرخزاد، نقل از: جلالی، ۱۷۴:۱۳۷۷) در جای دیگر میگوید من یک زن هستم و تصمیم دارم که در شعرم هم چنان زن باقی بمانم و به هیچ وجه خیال بازگشت ندارم » فرخزاد نقل :از( لنگرودی، ۱۱۵: ۱۳۷۰). «فرهنگ سنتی ما یک فرهنگ مرد سالار و پدر سالار است و فروغ حتی در همان دوره ی اول شعر و عشق و زندگیش نیز با این خاصیت و خصلت بازدارنده، رو در رو قرار گرفته است. برآمدهای اخلاقی و خصلتی و قانونی معطوف به آن را اگر چه با زبان و حالتی ابتدایی و خام و صرفا احساسی و خود انگیخته به مبارزه خوانده است و در این مبارزه در مقام یک زن مادر نیز مستقیماً درگیر شده است» (محمد مختاری ۱۳۸۷ ۵۸۷)

    تصویر ظلم علیه زنان جمانه حداد
    شعر وصايا وصیت ها
    بر طوفانی که درختی را تکان میدهد بخل نورز
    فریب کرکس را نخور مانند او پایین بیا
    گنجشک را ترک نکن بلکه شکارچی اش باش
    غلامانت را بر بالای پرتگاهی که آن را پوشانده ام رسوا نکن
    مخلوط هایت را جمع آوری نکن آن را می پراکنم
    در زمان زندگی نکن آن را می کشم
    تنها مسافرت نکن با شیطان من همراه شو
    من بهترین کتاب را خواهم نگاشت
    که در یک مکان پنهان شده است
    زیر کتابهایی که قبلا نوشته اممن این را خوب میدانم
    و شاید بگویم شاید
    اگر عمیق و طولانی جستجو کنم
    در یکی از روزها آن را خواهم یافت
    اما چیزی هنوز مرا آگاه می سازد انفجاری در اینجا و انفجاری در آنجا
    انفجاری شد و انفجاری دوست دارد بشود
    هنوز در این کشور منفجر نشده است
    خبر فوری نمیخواهیم بمیریم
    آنجا چیزی است که از انتحار امینه اسماعیل بدتر است
    آنجا چیزی است که از ناله مادرش و فریاد همسرش و اشک نزدیکانش وحشتناک تر است
    آنجا چیزی است که از اندوه کشنده ای که با آن از آن پرتگاه با خون سرد دفع کرد سخت تر است
    آنجا چیزی است که از آرامش ترسناکش قبل از انفجار وحشتناک تر است
    وحشتناک تر مشاهده ماست ما
    سالی خوب برای شما
    ای محبوبه های من
    من برای شما سلامتی عشق و خیالی آسوده آرزومندم
    چیزی جز بی حرز نیست
    که وجود شما را بخواهد
    هر روز به من یاد میدهد تا انسان بهتری باشم
    که شایستی شما را داشته باشم
    ای غریبه ای نفس من تو چه کسی هستی تو را عصیانگر میدانند
    تو چیزی نیستی جز شهوتی که خودش را میشکافد
    و آن کسی که آن را رد میدانند
    که چیزی جز سردرد گمراهی نیست
    به خاطر زیادی ماسکها صورتت را محو میکند
    دوستان و محبوبه های من
    برای همه شما آرزوی سالی پر از شعر و عشق دارم
    پس نگاهتان را به دور دست ببرید
    و دلهایتان را به سمت دورتر
    گام های شما دروازههای جدیدی را خواهند گشود
    در گوشت زندگی
    همیشه به یاد داشته باشید
    رؤیاها شکاهایی هستند که آن را دنبال میکنیم و شکار میکنیم
    معجزاتی نیست که ما به انتظارش اکتفا کنیم
    این وطنی که در آن زندگی میکنم دیگر برای من نیست
    دیگر برای ما نیس
    این کشور لباسهای سیاه ریشهای بلند است
    یا به میل من راه میرود یا به سمت تو می آید
    سخن چینی ممنوع است مگر این که بگویی: بله
    و غصبی از گردنهای شما
    اما کسانی که بر او چیره می شوند توهم نمی کنند
    این سخن من دست کشیدن از آن است
    این جز دعوتی به بازگرداندنش نیست
    و با بداخلاقی و دشمنی
    همگی ما در جهنم هستیم
    ای آقایان و خانمها
    زن و مرد برابرند
    ظلم و ستمی که نصف جامعه را در برگرفته است
    هیچ فایده ای ندارد جز اینکه بر نصف دیگر جامعه تأثیر منفی بگذارد
    هیچ منطق دولتی نمیتواند بر اساس ظالم چه بخواهد و چه نخواهد و مظلوم با اراده خویش یا بدون اراده خویش بنا شود.

    حس مادری در اشعار هر دو شاعر

    یکی از نمودهای زنانگی شعر فروغ توجه به حس مادری است. موضوع مادر در شعر فروغ از دو دیدگاه قابل بررسی است اول از دیدگاه حس مادر به فرزند و بعد مادر از دیدگاه فرزند در شعرهای دوره ی اول حس اول مشهودتر است. احساس رنج یک مادر به هنگام بیماری کودکش در شعر زیر پیداست تا حدی که دعا میکند بمیرد اما کودکش رنج نکشد:
    طفلی غنوده در بر من بیمار
    با گونه های سرخ تب آلوده
    با گیسوان در هم آشفته
    تا نیمه شب از درد نیاسوده
    هر دم میان پنجه من لرزد انگشت های لاغر و تب دارش
    من ناله میکنم که خداوندا جانم بگیر و کم بده آزارش (فرخزاد، ۱۳۷۶: ۷۴)

    در شعر دیگر که فروغ در آن از فرزندش «کامیار» یاد میکند و سرشار از احساسات لطیف مادرانه است، احساس گناه و نا امیدی او پیداست این شعر مربوط به دورانی است که فروغ با همسرش اختلاف داشته و از نظر روحی در فشار بوده است. به هر حال این احساس گناه در شعر فروغ بسیار قابل تامل است
    لای لای پسر کوچک من
    دیده بربند که شب آمده است
    سر به دامان من خسته گذار
    گوش کن بانگ قدمهایش را
    نه برو دور شو ای بد سیرت
    دور شو از رخ تو بیزارم
    ناگهان خاموشی خانه شکست
    دیو شب بانگ برآورد که آه
    بس کن ای زن که نترسم از تو
    دامنت رنگ گناه است گناه
    دیوم اما تو زمن دیوی تر
    مادر و دامن تنگ آلوده
    آه بردار سرم از دامن
    طفلک پاک کجا آسوده
    بانگ می میرد و در آتش درد
    می گدازد دل چون آهن من
    می کنم ناله که کامی کامی وای بردار سر از دامن من

    این حس مادرانه بعدها کمال مییابد و از عشق ورزیدن به فرزند خویش به همه چیز تسری می یابد: «من خوشه های نارس گندم را به زیر پستانهایم میگیرم و شیر میدهم فروغ نیز در مرحله ای به مادر شدن نگاهی رویایی و آرزومندانه دارد به طوری که جنبش جنین برای او کیف آوراست در حالی که به نظر می رسد دردناک باشد مرا پناه دهید زنان ساده ی کامل / که از ورای پوست سرانگشتهای نازکتان / مسیر جنبش کیف آور جنینی را دنبال می کند و در شکاف گریبانتان / همیشه هوا به بوی شـیـر تـازه در مـی آمیزد.» (همان، ۲۸۱).
    اما فروغ آنجا که از منظر فرزند به مادر مینگرد سخنش لحنی فیلسوفانه و انتقادی به خود می نگرد و گاه از طنز نیز بهره ای دارد فروغ با مقابل قرار دادن مادر با خواهر و برادر در شعر دلم برای باغچه میسوزد تفاوت نگرش دو نسل را به تصویر میکشد که در آن مادر سمبل سنت است و سادگی و تعبد تا اندیشیده و عامیانه و گاه خرافه گرایی از ویژگیهای اوست تعارض بین سنت و مدرنیسم در این شعر جالب قابل
    تامل است.
    در آستان وحشت دوزخ
    مادر همیشه در ته هر چیزی
    به دنبال جای پای معصیتی میگردد.
    و فکر میکند که باغچه را کفر یک گیاه آلوده کرده است
    مادر گناه کار طبیعی است
    مادر تمام روز دعا میخواند
    و فوت میکند به تمام گلها
    و فوت میکند به تمام ماهیها
    و فوت میکند به خودش
    مادر در انتظار ظهور است. (همان، ۳۴۰)

    ترس و تنهایی در اشعار دو شاعر

    ترس و تنهایی از عناصر مشترک و تاثیرگذار در شعر فروغ و جمانه است. در جامعه ای که تبعیض و فساد و بی عدالتی بیداد میکند این دو عامل دلایل مهمی برای سرودن اشعار عمیق و موثر هستند. هر دو می- ترسند گاهی از مواجهه با جنس مخالف و گاهی حتی خود را با زنان دیگر بیگانه می بینند. «تنهایی و جدایی یعنی بیچارگی یعنی عدم قدرت درک جهان و عدم درک مردم و اشیای آن این بدان معنی است که دنیا می تواند به من هجوم کند، بدون این که من قادر باشم واکنشی نشان دهم آگاهی از این جدایی بشری بدون آگاهی از اتحاد دوباره به وسیلهی عشق سرچشمه ی ،شرم در عین حال سرچشمه ی گناه و اضطراب است» (فروم،۱۳۸۷: ۱۶-۱۳).

    فروغ فرخزاد
    در دو دفتر آخر شعر فروغ این خوی عصیانگر فروکش کرده است. او دیگر زنی تنها و غمگین است که دیگر به ویران کردن و گسستن علاقمند نیست و به پیوستن میاندیشد. نهایت همه نیروها پیوستن است پیوستن و از معلول به علت رسیده است اما این خواص فرهنگی سنتی و خصلتهای بازدارنده در آغاز شعر فروغ نمودی غالبا فردی پیدا می.کند. شکایت و عصیان او از یافتن کسی که بتواند به تمامی بی واسطه با ذات او در آمیزد اما کم کم عصیان عشق او برای شکستن موانع فرهنگی است که نمی گذارد رابطه ای پالوده و بی غش و آزاد و شایسته آدمی تحقق یابد.» (مختاری (۱۳۷۸ (۵۸۹) در دوره های بعد نگاه او عمیق تر و سرشار از یاسی شکوهمند میگردد او دیگر زنی تنهاست که تنهاییش ناشی از آگاهی اوست. در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل «سرد که با بیان تنهایی او آغاز میشود، نوعی بازگشت و تسلیم میبینیم دیگر نه روحیه ی ستیز دارد و نه گریز او موقعیت خود را به خوبی یافته و شناخته است: «در» ساختار معنایی همین عبارت نوعی انفعال و اعتراف را میتوان تشخیص داد این ای کاملا سلطه گرانه و تاکید بر جنسیت در آثار شاعران مرد به ندرت دیده میشود و یا سویهای کاملا سلطه گرانه و مقتدرانه دارد. انگار مرد به مثابه ابر انسان پیشاپیش تعریف و معرفی شده و این زن است که لاجرم نیاز به دیده شدن به شمار آمدن و تشریح خود دارد. (احمدی ۲۵ ۱۳۸۴) شعر«وهم سبز » فروغ نیز از این منظر بسیار قابل تأمل است. این شعر با بیان اندوه غبن و تحسر آغاز میشود و در ادامه تجربه ی شکست و ناکامی را مدام در خود تکرار میکند و نهایتا بر بازگشت به بنیانهای زندگی سنتی زن ایرانی صحه می گذارد و شاعر را در پی سرخوردگی از تجربه ی مدرنیسم و آوانگاردیسم فکری و رفتاری خود به شماتت خویش و نوعی استغاثه وا می دارد جالب توجه است که فروغ نخستین زن شاعری است که با جسارتی ویژه از فکرهای خانگی بیرون زد و جهان وسیع تری را در اندیشه اش به خدمت گرفت و دقیقا آسیب پذیری معصومانه ی او نسبت به همین جهان خود خواسته است که او را دچار حس ترس یاس و رجعت می کند. آیا فروغ در جدال با جامعهاش کم می آورد؟ به هر صورت شعر «وهم سبز»، ذهنیتی را بازتاب می دهد که متمایل به یک فضای خانگی و نیازمند حس آرامش و امنیت آن است » (همان ۲۷) در جای دیگر می- گوید: « من به یک خانه میاندیشم / با نفس های پیچک هایش رخوتناک و به نوزادی با لبخندی نامحدود» فروغ در مصاحبه ای میگوید: «شاید شعر نتواند ظاهراً مرا خوشبخت کند امـا مـن خوشبختی را برای خودم به طرز دیگری معنی میکنم خوشبختی برای من لباس ،خوب زندگی خوب یا غذای خوب نیست. من وقتی خوشبخت هستم که روح من راضی است و شعر روح مرا راضی میکند. » (فرخزاد، نقل از عابدی ۲۲ ۱۳۷۷) اما گاهی عدول از این روحیه را در او میبینیم زندگی همین اســت یـا بـایـد خــودت را با سعادتهای زودیاب و معمول مثل بچه و شوهر و خانواده گول بزنی یا با سعادت های دیریاب و غیر معقول مثل شعر و سینما و هنر و از این مزخرفات اما به هر حال همیشه تنها هستی و تنهایی تو را می خورد و خرد میکند (فرخزاد نقل از جلالی ۱۳۷۷ ۱۲۶) محمد مختاری در مورد فروغ فرخزاد میگوید اما آن تنهایی که فروغ فرخزاد در مسیر رشد خلاقیت خود و آدمی در می یابد یا دچارش میشود سرانجام او را به یک زایش در شعر و زایش در شعور هدایت میکند زیرا او نمی تواند این تنهایی را برتابد و برای عشق آفریده شده است. اما با سپری شدن این دوره تصوری دیگر در او رخ مینماید سپری شدن روزهای خوش کودکی و گرفتار شدن در موقعیتی که آدمی را از هویت ساده و خالصش بازداشته است و در موقعیتی دشوار و بغرنج قرار داده است (مختاری، ۵۹۴:۱۳۸۷).

    فروغ فرخزاد
    آن روزها رفتند
    آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید میپوسند
    از تابش خورشید پوسیدند
    و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقیها
    در ازدحام پرهیاهوی خیابانهای بی برگشت
    و دختری که گونه هایش را
    با برگهای شمعدانی رنگ میزد، آه
    اکنون زنی تنهاست
    اکنون زنی تنهاست.

    جمانه حداد
    شعر إرهاب الهاوية/ ترس پرتگاه:
    ترجمه ی شعر:
    زن خوش اندامی را برای مردی عرب برگزیدم
    او تهدید به سقوط شده بود و در خیالش از آن کوه ساخته بود
    دریافتم که من زنی متفاوت با آنها هستم
    گویا دشمن آنها هستم
    که آنها هیچگاه سمت من نمی آیند
    بی توجهی آنها باعث نشد که از آنها پنهان شوم
    غرق شدن چه فایده ای دارد
    وقتی آب تحت فرمان خودت باشد؟
    و عمق چه فایده ای دارد
    وقتی جانها را نرباید؟
    من عشق را نوعی مرکب میدانستم
    اما ندیدمتان
    زیرا قبلا چهره ی شما را از رویاهایم پاک کرده بودم
    و چون مسیر شما به سمت شب راه من نیست
    شما به سمت عشق من بالا میروید اما قله های عشق من قفل هستند
    گنج های شما آشکار است و هیچ بهتی شما را در برابر من حمایت نمی کند
    اندامتان برایم فضایی مهیا میکند و فضای خالی بیشتر میشود
    شما لحظه ای از لحظات مرا میشناسید
    اما نمیدانید که من خواهان یک گنجشک هستم

    هر دو شاعر به نوعی از تنهایی رنج میبرند و ترسی عمیق وجودشان را فرا گرفته است. برای رهایی از حس تنهایی شعر می سرایند و گویا هیچ علاقه ای ندارند با انسانهای هم عصر خود مراوده داشته باشند.
    تنهایی را به روابط ترسناک بشری ترجیح میدهند.

    فروغ فرخزاد میگوید :
    دیگر کسی به عشق نیندیشید
    دیگر کسی به فتح نیندیشید
    و هیچ کس
    دیگر به هیچ چیز نیندیشید
    در غارهای تنهایی
    بیهودگی به دنیا آمد
    زنهای باردار
    نوزادهای بی سر زاییدند
    و گاهواره ها از شرم
    به گورها پناه آوردند
    چه روزگار تلخ و سیاهی
    نان نیروی شگفت رسالت را
    مغلوب کرده بود
    پیغمبران گرسنه و مفلوک
    از وعده گاه های الهی گریختند
    و بر فراز سر دلقکان پست
    و چهره ی وقیح فواحش
    یک هاله ی مقدس نورانی
    مانند چتر مشتعلی میسوخت
    مردابهای الکل
    انبوه بی تحرک روشنفکران را
    به ژرفنای خویش کشیدند
    مردم گروه ساقط مردم
    دلمرده و تکیده و مبهوت
    در زیر بار شوم جسدهاشان
    از غربتی به غربت دیگر می رفتند.

    احساسات عاشقانه ی زنان در اشعار دو شاعر

    محمد مختاری میگوید شعر به اعتباری حاصل هماهنگی میان نیروی خلاقیت شاعر و انرژی فوران یافته ای در اوست این انرژی در شعر اروتیک انرژی عاشقانه ی جنسی است گاه این گونه انرژی در شعر شاعرانی چون فرخزاد به اوج میرسد و بخش عمده ای از فعالیتهای شاعریشان را در بر می گیرد.
    به هر حال شعر عاشقانه ی جنسی به رغم کم یا زیاد بودنش در شعر این گونه ،شاعران، نمودار این گرایش است که اینان از رابطه ی جسم به زنده بودن و خلاقیت آدمی واقف شدهاند زنده بودن مایه و اساس نگرش آنان به انسان است پیش از هر چیز از سمت دیگر رابطه نیز همین درک حس زنده بودن را می طلبند. پرداخت آنان به جسم در راستای معرفت جسم است که ذات زایش در آن نهفته است. هم آغوشی، شفاف شدن نهایی این جسمیت و ذهنیت است از درون این شفافیت نهایی است که وحدت عاشقانه تحقق می یابد (مختاری، ۱۵۲:۱۳۸۷) گویا ،جمانه فروغ دیگریست که در بیروت متولد شده است. آنچه در شعر فروغ فرخزاد مشاهد میشود در شعر جمانه نیز یافت میشود.

    فروغ فرخزاد در تولدی دیگر:
    دیدم که در وزیدن دستانش
    جسمیت وجودم
    تحلیل میرود
    دیدم که پوست تنم از انبساط عشق ترک میخورد
    دیدم که حجم آتشینم
    آهسته آب شد
    در یکدگر گریسته بودیم
    در یکدگر تمام لحظه ی بی اعتبار وحدت را
    دیوانه وار زیسته بودیم.

    جمانه حداد:
    ترجمه:
    سرزمین تو شبی سوخته است
    ای بیگانه تو کیستی
    من به داشتن تو در گوشه کنار خوابهایم
    قانعم اما تو با طعم رعد و برقت خوابهای مرا می ربایی
    از شرم خوابهای تو اندامم به لرزه می افتد.
    تو در کمین جهنم اندام من هستی
    آن گاه با دستهایت جسمانیتم را شکوفا میکنی
    چگونه با این یگانگی به قلب من
    و نهرهای متراکم رگهایم
    نفوذ میکنی؟
    چگونه است که اندوهت
    پلک هایم را میپوشاند
    تا پلیدی هایت را نادیده بگیرم
    و گویا چهره ات را از سقوط در پرتگاه خیال من
    رهایی می بخشد.

    جمانه نیز چون فروغ اشعار اروتیک سروده است و زن را از دیدگاه جسمانیت مورد تحلیل قرار داده است. آنگاه که انسانیت فدای جسمانیت میشود این دو زن تبدیل به فریاد زمانه ی خود میشوند. بیان جسمانیت و گرایش به اروتیک در این دو زن ناشی از امیال و خواهشهای نفسانیشان نیست و در واقع اعتراضی به وضعیت حاکم بر اجتماعشان است دردی مشترک و فریاد سایر زنان .است. آنقدر همه چیز در لفافه بیان شده که به تنگ آمده اند و گویا راهی جز صراحت نداشته اند.

    نتیجه گیری

    دو شاعری که نام بردیم برجسته ترین زنان شاعر روزگار ما محسوب می.شوند فروغ شاعری است که در برابر سنت فرهنگی قیام کرده است او تبری به دست گرفته و بی محابا _ گاه با چشمانی بسته _ ضربات ویرانگری را بر دیوارهای بتونی سنت فرهنگی وارد میآورد و به چیزی کمتر از خراب کردن این خانه نیز رضایت نمیدهد. فروغ چهره ی زن مدرن را نقاشی میکند که زنی است معترض و خواهان استقلال و آزادی. زنی که فروغ معرفی می کند گاه عاشق است گاه معشوق و سعی دارد رویاهای خود را تحقق بخشد. شعر زن نادیده گرفته شدنها و تنهاییهای او را در طول تاریخ فریاد میزند فروغ و جمانه در دوره ی ما از این فریادگرانند. صدای آرام جمانه در شعر فروغ به فریاد تبدیل میشود شعر این دو شاعر سرشار از احساسات زنانه و مفاهیم عمیق انسانی است که در کمتر شعری میتوان یافت هم حسی های آشکار نگاه زنانه به طبیعت و عشقی آتشین که گویا در هاله ای از یاس و سرخوردگی پنهان است و دیگر این که در شعر هر دو شاعر بیان احساسات زنانه ای همانند حس مادری ترس و تنهایی و احساسات عاشقانه وجود دارد؛ عصیانگر و مردم گریزند؛ قائل به عشق زمینی هستند و گویا شعرشان تصویر زندگی خودشان است. دردشان مشترک است و گویا فریادشان یکی .است هر دو شاعر در شعر خود به وضوح نسبت به ظلمی که در حق زنان میشود اعتراض دارند فریادشان فریاد زنان است. اندوهی دارند که نمیخواهند پنهان کنند و در شعرشان فریاد میزنند.

    منابع
    كتب
    – آذرنوش ،آذرتاش (۱۳۹۱) فرهنگ معاصر عربی – فارسی، تهران، نشر نی
    اخوان ثالث مهدی (۱۳۷۱)، صدای حیرت بیدار – گفت و گوهای مهدی اخوان ثالث (م. امید ) زیر نظر مرتضی کاخی، تهران
    – الحمدانی، سالم (۱۹۹۲)، الادب العربي المعاصر، بغداد. براهنی ،رضا ) (۱۳۷۱) طلا در مس (۳) جلد )، تهران، فردوسی
    – جوانرودی ،مصطفی (۱۳۸۷)، بررسی تطبیقی غاده السمان و فروغ فرخزاد پایان نامه دکتری دانشگاهتهران
    -حداد، جمانه (۲۰۰۸) مرايا العابرات فى المنام ، چاپ ،دوم انتشارات دار النهار، بیروت (۲۰۰۴)، عوده الیلیت ترجمه نرجس کیخا پایان نامه دکترا دانشگاه آزاد اسلامی زاهدان
    – حقوقی محمد (۱۳۵۵) ادبیات معاصر ایران «شعر» سازمان کتابهای درسی ایران تهران – فرخزاد، فروغ، (۱۳۷۷)، سلامی دوباره به آفتاب، سخن، تهران.
    -(۱۳۸۱)، مجموعه اشعار فروغ فرخزاد به کوشش جمشید علیزاده انتشارات آیدین تبریز
    -فروم اریک (۱۳۹۲) هنر عشق ورزیدن ترجمه ی پوری ،سلطانی، نشر مروارید، تهران – مختاری، محمد، ( ۱۳۷۸)، هفتاد سال عاشقانه، نشر تیراژه، تهران. (۱۳۷۸)، انسان در شعر معاصر، انتشارات توس، تهران.
    – ناتل خانلری پرویز ) (۱۳۶۶) گفت و شنودی با پرویز ناتل خانلری سیمین ،دانشور، به کوشش ناصر ،حریری بابل کتابسرای بابل

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    کیمیا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»