شعر ادیب الممالک با مفعول فاعلات مفاعیلن

دل زنده می شود به نسیم خیال تو

دل زنده می شود به نسیم خیال تو

دل زنده می شود به نسیم خیال تو   دل زنده می شود به نسیم خیال تو جان رقص می کند به امید وصال تو     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه ای از شاه روس مردم ایران دو[…]

دردت به جانم ای بت نامهربان من

دردت به جانم ای بت نامهربان من

دردت به جانم ای بت نامهربان من   دردت به جانم ای بت نامهربان من زیرا که بی تو مایه‌ی رنج است جان من     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه ای از شاه روس مردم ایران دو فرقه[…]

روحی فداک بی تو مرا کار مشکل است

روحی فداک بی تو مرا کار مشکل است

روحی فداک بی تو مرا کار مشکل است روحی فداک بی تو مرا کار مشکل است بر خاطرم ز هجر تو این بار مشکل است     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه ای از شاه روس مردم ایران دو[…]

کوته برف چو لارژ فراخ اترو است تنگ

کوته برف چو لارژ فراخ اترو است تنگ

کوته برف چو لارژ فراخ اترو است تنگ   کوته برف چو لارژ فراخ اترو است تنگ امپرسمان شتاب و آپاتی بود درنگ   سوردیته شد کری و گری تینیو آمده بیدست اسیترپی باشد بوات لنگ   کاستر سگابی است و کشم خوک و سگ شین ضیغم لیون بود لئپار است خود پلنگ   رو[…]

اپر، سپس چو «دنگ » پس آوان شمار پیش

اپر، سپس چو «دنگ » پس آوان شمار پیش

اپر، سپس چو «دنگ » پس آوان شمار پیش قطعه به بحر مضارع محتوی بر هشت بیت   اپر، سپس چو «دنگ » پس آوان شمار پیش پارانته هست خویش و پاران اقریب و خویش   فی دختر است و فیس پسر در بر عقب پارمی بود میانه و آنفاس هست پیش   اب را[…]

ایزد فروغهای سپهری که هفت شد

ایزد فروغهای سپهری که هفت شد

ایزد فروغهای سپهری که هفت شد ایزدان فروغهای آسمان   ایزد فروغهای سپهری که هفت شد باشد اشاش و هور و مثر ماه و تشتری   آنگاه آسمان و انیران که تافته است زین هفت نور چرخ مه و مهر و مشتری     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم[…]

گویند مردمان اروپا که کذب و شید

گویند مردمان اروپا که کذب و شید

گویند مردمان اروپا که کذب و شید   گویند مردمان اروپا که کذب و شید با طینت اهالی ایران سرشته اند   هستند اگر نفوس اروپا چو مور نارد ایرانیان بنسبت ایشان فرشته اند     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن[…]

چو کوفت کاروان بلاطبل اصلا

چو کوفت کاروان بلاطبل اصلا

چو کوفت کاروان بلاطبل اصلا نیز تاریخ دیگر   چو کوفت کاروان بلاطبل اصلا شد بر فلک زکاخ شرف بانک الرحیل   زآوای کوس ایتهالنفس ارجعی افتاد شور و ولوله در عترت خلیل   فرخ رخی ز آل علی مهتری سترگ صافی دلی زبیت صفی سیدی جلیل   «عبدالله بن عبدالباقی » که فکرتش شد[…]

ای در بیان مدح و صفات کمال تو

ای در بیان مدح و صفات کمال تو

شعر ای در بیان مدح و صفات کمال تو _ ادیب الممالک  خطاب بذکاء الملک   ای در بیان مدح و صفات کمال تو قاصر زبان و کلک فصیح‌العباره‌ها   دیباچه کلامت سردفتر کمال بوسیدن رکابت خیرالزیاره‌ها   برقینه مغنیه نظم دلکشت هرگز کسی ندیده خلل ز استعاره‌ها   داناتری بهر فن و هر کار[…]

گویند در عمارت بابل بجای ماند

گویند در عمارت بابل بجای ماند

شعر گویند در عمارت بابل بجای ماند _ ادیب الممالک  گویند در عمارت بابل بجای ماند این نکته یادگار ز شاپور اردشیر   گردون مقامر است و زمین نطع برد و باخت ما مردمان چو مهرهٔ شطرنج و نردشیر     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست[…]

ای خواجه عون سلطنه ای داوری که نیست

ای خواجه عون سلطنه ای داوری که نیست

شعر ای خواجه عون سلطنه ای داوری که نیست _ ادیب الممالک ای خواجه عون سلطنه ای داوری که نیست یک تن همال و شبه تو در صفحه زمی   داری هر آنچه ذکر شود جز کمال و فضل مانی بهر چه در نظر آید جز آدمی   گشت از نظام سلطنه شیراز منقلب مانند[…]

پیمان شکسته یار و، شده دهر نابکار

پیمان شکسته یار و، شده دهر نابکار

شعر پیمان شکسته یار و، شده دهر نابکار _ ادیب الممالک    پیمان شکسته یار و، شده دهر نابکار پیوند در گسسته حبیبت رضاقلی   از کثرت جراحت و درد از علاج آن مأیوس گشته است طبیبت رضاقلی   از این سفر بجای معاش و رسوم و دخل حرمان و ناله گشت نصیبت رضاقلی  […]

عاشق شدی عجوزه دنیا را

عاشق شدی عجوزه دنیا را

شعر عاشق شدی عجوزه دنیا را _ ادیب الممالک    عاشق شدی عجوزه دنیا را با این خمیدگی و کهن سالی   اندر قمار بیع وطن دایم کارت مجاهدی شد و دلالی   صال الجحیم باشی و دیدارت والله قد نقطع اوصالی   من عضوها تفرق اعضائی فی بابها تقطع اوصالی     مطالب بیشتر[…]

سردار مکریان که بدش نام سیف دین

سردار مکریان که بدش نام سیف دین

شعر سردار مکریان که بدش نام سیف دین _ ادیب الممالک    سردار مکریان که بدش نام سیف دین اندر هنر متین شد و اندر سخن بلیغ   تیغی کشیده بود بر اعدای ملک و دین اندر نیام کرد قضا آن کشیده تیغ   چون ماه بدر بود و سپهرش هلال کرد یا آفتاب بود[…]

آلوده شاه دامن خود با خون

آلوده شاه دامن خود با خون

شعر آلوده شاه دامن خود با خون _ ادیب الممالک قطعه در خرابی مجلس ملی و نکوهش محمدعلی میرزا   آلوده شاه دامن خود با خون اندود زر به چهره تابان مس   با گرگ یار شد به گله چوپان با دزد دوست شد به سرا حارس   در گوش ما هنوز همی غرد آواز[…]

نه مه غذای فرزند از خون حیض باشد

نه مه غذای فرزند از خون حیض باشد

شعر نه مه غذای فرزند از خون حیض باشد _ ادیب الممالک    نه مه غذای فرزند از خون حیض باشد پس آبله بر آرد صورت شود مجدر   نه ماهه خون حیضی چون آبله بر آرد سی ساله خون خلقی آخر چه آورد بر     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد[…]

در بوستان سروش همی روید از درخت

در بوستان سروش همی روید از درخت

شعر در بوستان سروش همی روید از درخت _ ادیب الممالک  در مقدمه طبع شاهنامه در وصف دربار مظفرالدین شاه   در بوستان سروش همی روید از درخت وز آسمان ببارد دانش ز ماه و هور   تابد هنر ز گوی گریبان بخردان چون ماه نو ز چرخ و می کهنه از خنور   با[…]

شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید

شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید

شعر شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید _ ادیب الممالک    شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید خواب از درون دیده و هوش از سرم پرید   در جنگ اژدها نپریدی کک نرم اینک ز بانک مرغ خروس نرم پرید   چون کودکی که گفت به همسایه کای عمو از آشیان به بام شما کفترم[…]

بنگر جمال منتظم الدوله کافتاب

بنگر جمال منتظم الدوله کافتاب

شعر بنگر جمال منتظم الدوله کافتاب _ ادیب الممالک  در زیر عکس منتظم الدوله مصطفی قلیخان فیروزکوهی نبشتم   بنگر جمال منتظم الدوله کافتاب از تابش و فروغ رخش در حجاب شد   خورشید اگر ز گنبد فیروزه سر زند فیروزکوه مطلع این آفتاب شد     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد[…]

شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید

شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید

شعر شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید _ ادیب الممالک   شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید خواب از درون دیده و هوش از سرم پرید   در جنگ اژدها نپریدی کک نرم اینک زبانگ مرغ خروس نرم پرید   چون کودکی که گفت به همسایه کای عمو از آشیان بام شما کفترم پرید  […]

گویند هر که خانه حق را نهاد خشت

گویند هر که خانه حق را نهاد خشت

شعر گویند هر که خانه حق را نهاد خشت _ ادیب الممالک    گویند هر که خانه حق را نهاد خشت قصری دهد خداش بهر خشت در بهشت   این راز را مفسر آیات ایزدی در سوره برائه ز قول نبی نبشت   پیغمبر آنچه گفته صواب است و نزد عقل انکار این حدیث بود[…]

مالیکه در جهان پی تقدیر و سرنوشت

مالیکه در جهان پی تقدیر و سرنوشت

شعر مالیکه در جهان پی تقدیر و سرنوشت _ ادیب الممالک    مالیکه در جهان پی تقدیر و سرنوشت سازند صرف جنگ که کاریست شوم و زشت   گر صرف علم و صنعت و اخلاق میشدی مردم بدی فرشته و گیتی شدی بهشت   این خشت ها که در پی مسجد بکار برد هر یک[…]

استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک

استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک

شعر استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک _ ادیب الممالک    استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک آن منشی جریده غرای تربیت   دانشوری که فضلش در گوش آسمان آوازه در فکنده ز آوای تربیت   آن قائد سپاه معارف که از هنر آراست صد کتیبه به صحرای تربیت   کلکش مشاطه وار ز رسم ادب نهاد[…]

بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد

بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد

شعر بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد _ ادیب الممالک  در سال اول مشروطه سروده است   بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد خوش آن کسی که کره خر آمد الاغ رفت   ای باغبان منال ز رنج دی و خزان بنشین بجای و فاتحه برخوان که باغ رفت   ای پاسبان مخسب که در[…]

در فتح ری نمود سپهدار نامدار

در فتح ری نمود سپهدار نامدار

شعر در فتح ری نمود سپهدار نامدار _ ادیب الممالک    در فتح ری نمود سپهدار نامدار کاری که خارج از هنر و زور رستمست   تاریخ این فتوح ز الهام کردگار جد و جهاد و جهد سپهدار اعظمست     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد ویژه برای مطالعه  باور نداشتم که[…]

مروان بن محمد مروان بن حکم

مروان بن محمد مروان بن حکم

شعر مروان بن محمد مروان بن حکم _ ادیب الممالک    مروان بن محمد مروان بن حکم در سال یکصد و سی و دو ارتحال یافت   در بام ملک نوبت عباسیان زدند وز خاندان حرب شهی انتقال یافت   ز آن پس بسال ششصد و پنجاه و ششهمی مستعصم از قضای الهی مثال یافت[…]

گویند در جزایر بحر وسیط بود

گویند در جزایر بحر وسیط بود

شعر گویند در جزایر بحر وسیط بود _ ادیب الممالک    گویند در جزایر بحر وسیط بود پیری خطیب بود چون گل سوری به باغ و گشت   «ارخیلو خوس » بنام «کلاغش » بدی لقب چون خوی نیک داشت قرین با کمال زشت   صاحبدلی ز مردم یونان به محضرش شد بهر استفاده چو[…]

باد خزان وزید ببستان مصطفی

باد خزان وزید ببستان مصطفی

شعر باد خزان وزید ببستان مصطفی _ ادیب الممالک  چهارده بند ادیب الممالک در مراثی اهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین   باد خزان وزید ببستان مصطفی پژمرد غنچه های گلستان مصطفی   در هم شکست قائمه عرش ایزدی خاموش شد چراغ شبستان مصطفی   دور از بدن بدامن خاک سیه فتاد آن[…]

تاریک شد جهان ز ملال نظر علی

تاریک شد جهان ز ملال نظرعلی – غزل134

شعر تاریک شد جهان ز ملال نظرعلی _ غزل134 _ ادیب الممالک تاریخ و مرثیه شیخ نظر علی   تاریک شد جهان ز ملال نظرعلی دریا کریست خون ز خیال نظرعلی   ابر آورد قطیفه زنهار در کنار گوید منم مصدق حال نظر علی   مرغ آورد بدیعه شوریده آشکار کز من شنو جواب و[…]

باشد دوشنبه موعد دیدار آن پری

باشد دوشنبه موعد دیدار آن پری – غزل132

شعر باشد دوشنبه موعد دیدار آن پری _ غزل132 _ ادیب الممالک    باشد دوشنبه موعد دیدار آن پری میدان جان فشانی و بازار دلبری   دلال عشق و یار خداوند مالدار بوسه متاع و هوش ثمن روح مشتری   روزی است بس مبارک و فرخنده آنچنان کانروز را سزد که تو از عمر نشمری[…]