گویند در جزایر بحر وسیط بود

گویند در جزایر بحر وسیط بود

  • شعر گویند در جزایر بحر وسیط بود _ ادیب الممالک 

     

    گویند در جزایر بحر وسیط بود

    پیری خطیب بود چون گل سوری به باغ و گشت

     

    «ارخیلو خوس » بنام «کلاغش » بدی لقب

    چون خوی نیک داشت قرین با کمال زشت

     

    صاحبدلی ز مردم یونان به محضرش

    شد بهر استفاده چو ترسا سوی کنشت

     

    چون شد خطیب فحل و مبرز برای مزد

    آغاز عذر کرد و بنای نفاق هشت

     

    پرسید از او ستاد ز «حد خطابه » گفت

    «اقناع آن حریف » که تخم جدال کشت

     

    گفتا برای اجرت تعلیم با توام

    اینک هوای بحث بودای نکو سرشت

     

    مغلوب اگر شدم ز تو تعلیم ناقص است

    ور غالبم برات تو خواهم به یخ نبشت

     

    استاد دید اجرت ده ساله بر هباست

    ها عنقریب پنبه و پشم است آنچه رشت

     

    گفتا چنین مدان که اگر چیرگی مراست

    بستانم از تو مزد و بکوبم سرت به خشت

     

    ور غالب آمدی همه خواهند مرمرا

    در زندگی به عیش و پس از مرگ در بهشت

     

    کز جودت افاده و تعلیم نیک من

    شاگرد پا فراز از استاد خویش هشت

     

    این داستان شنید ظریفی به طنز گفت

    تخمیست زشت مانده بجای از کلاغ زشت

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    گویند در جزایر بحر وسیط بود

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «گویند در جزایر بحر وسیط بود پیری خطیب بود چون گل سوری به باغ و گشت «ارخیلو خوس » بنام «کلاغش » بدی لقب چون خوی نیک داشت قرین با کمال زشت» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «کز جودت افاده و تعلیم نیک من شاگرد پا فراز از استاد خویش هشت این داستان شنید ظریفی به طنز گفت تخمیست زشت مانده بجای از کلاغ زشت» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر گویند در جزایر بحر وسیط بود ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر گویند در جزایر بحر وسیط بود ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *