چو کوفت کاروان بلاطبل اصلا
نیز تاریخ دیگر
چو کوفت کاروان بلاطبل اصلا
شد بر فلک زکاخ شرف بانک الرحیل
زآوای کوس ایتهالنفس ارجعی
افتاد شور و ولوله در عترت خلیل
فرخ رخی ز آل علی مهتری سترگ
صافی دلی زبیت صفی سیدی جلیل
«عبدالله بن عبدالباقی » که فکرتش
شد فضل را مربی و فرهنگ را دلیل
کلکش درخت طوبی و دفتر جمال حور
خویش بهشت خرم و طبعش چو سلسبیل
نثرش ستاره ریخته بر اطلس سپهر
نظمش فکنده موج برخسار رود نیل
در حل مشکلات قوافی بارتجال
زد هودج عروس معانی بپشت پیل
بس خامه اش بکوثر دانش در آشنا
برده سبق ز قادمه پر جبرئیل
اندر سرود شعر تخلص امیر داشت
کاندر سخن نبود امیری چو او نبیل
روز دوشنبه نیمه شعبان برات خلد
بگرفت و شد بدار بقا سالک سبیل
شد خانه کمال زهجران او خراب
شد پیکر کلام ز فقدان او علیل
فکرت عقیم و هوش مشوش هنر غریب
دانش یتیم و عقل پریشان ادب ذلیل
دستار برگرفت ز سوگش خطیب چرخ
وز ماتمش دبیر فلک جامه زد بنیل
جستم ز بحر طبع «امیری » بالتماس
تاریخ سال رحلت آن میر بی عدیل
گفتا یکی نخست رقم کن «بصحن خلد»
ز آن پس نگار «شد بلب جوی سلسبیل »
مطالب بیشتر در:
وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)قالب شعر: قطعه
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
در آینه پاییدنت را دوست میدارم
مردم ایران دو فرقه اند که هر یک
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
چو کوفت کاروان بلاطبل اصلا
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «چو کوفت کاروان بلاطبل اصلا شد بر فلک زکاخ شرف بانک الرحیل زآوای کوس ایتهالنفس ارجعی افتاد شور و ولوله در عترت خلیل» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «جستم ز بحر طبع «امیری » بالتماس تاریخ سال رحلت آن میر بی عدیل گفتا یکی نخست رقم کن «بصحن خلد» ز آن پس نگار «شد بلب جوی سلسبیل »» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر نیز تاریخ دیگر ادیب الممالک
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر نیز تاریخ دیگر ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024