روز میلاد شهی راد و عظیم الشانست

روز میلاد شهی راد و عظیم الشانست

شعر روز میلاد شهی راد و عظیم الشانست _ ادیب الممالک در میلاد حضرت مهدی موعود قائم آل محمدعج سروده است   روز میلاد شهی راد و عظیم الشانست کایة الله علی دائرة الامکانست   کاشف وحی و گشاینده تاویل که خود سر تنزیل نبی ترجمه فرقانست   شمع ناسوت نماینده ملک و ملکوت کانچه[…]

غرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست

غرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست

شعر غرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست _ ادیب الممالک بمناسبت جنگ روس و ژاپن و غلبه ژاپن در تهییج ایرانیان فرماید   غرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست چرا که قطره چو شد متصل بهم دریاست   ز قطره هیچ نیاید ولی چه دریا گشت هر آنچه نفع تصور کنی در او[…]

گویند فریدون چو شدش کار جهان راست

گویند فریدون چو شدش کار جهان راست

شعر گویند فریدون چو شدش کار جهان راست _ ادیب الممالک   گویند فریدون چو شدش کار جهان راست آهنگ طرب کرد و بکف ساغر می خواست   با ناز بکاخ آمد و بر تخت فراشد با کبر در ایوان شد و بر مسند بنشاست   برخواند امیران را هر جا ز که و مه[…]

باغ پیروز و چمن پدرام است

باغ پیروز و چمن پدرام است

شعر باغ پیروز و چمن پدرام است _ ادیب الممالک   باغ پیروز و چمن پدرام است یار در مجلس و می در جام است   فال فرخنده و گیتی بمراد بخت بیدار و جهان بر کام است   اختر میمون ما را یار است توسن گردون ما را رام است   امن و راحت[…]

فضا و ساحت عدلیه یارب از چپ و راست

فضا و ساحت عدلیه یارب از چپ و راست

شعر فضا و ساحت عدلیه یارب از چپ و راست _ ادیب الممالک در انتقاد اوضاع و اشخاص عدلیه وقت فرماید   فضا و ساحت عدلیه یارب از چپ و راست تهی ز مردم دیندار و دین پرست چراست   بنای کژ نشود راست گفته اند ولیک بدست کژ منشان این بنای کژ شده راست[…]

امروز که حقرا پی مشروطه قیام است

امروز که حقرا پی مشروطه قیام است

شعر امروز که حقرا پی مشروطه قیام است _ ادیب الممالک   امروز که حقرا پی مشروطه قیام است بر شاه محمدعلی از عدل پیام است   کای شه به زمینت زند، این توسن دولت کامروز بزیر تو روان گشته و رام است   این طبل زدن زیر گلیمت نکند سود چون طشت تو بشکسته[…]

ایا نگار دل آویز ترک شهرآشوب

ایا نگار دل آویز ترک شهرآشوب

شعر ایا نگار دل آویز ترک شهرآشوب _ ادیب الممالک بشهر قم پس از تسطیح راه فرماید   ایا نگار دل آویز ترک شهرآشوب که هم ضیأعیونی و هم حیات قلوب   شنیده بودم از بخردان و دانایان که ناگزیر ز خوی بداست صورت خوب   وفا بجای نه آنرا که غمزه سرمست یمین بجای[…]

چو بانوی شب از آن زلفکان پر خم و تاب

چو بانوی شب از آن زلفکان پر خم و تاب

شعر چو بانوی شب از آن زلفکان پر خم و تاب _ ادیب الممالک قصیده   چو بانوی شب از آن زلفکان پر خم و تاب بسود غالیه بر مشک و سیم بر سیماب   نجوم ثابته دیدم درون خیمه شب بسان بیضه زرین بزیر پر غراب   و یا تو گفتی دوشیزگان سیم تنند[…]

زاد فی الطنبور اخری نغمه یعنی ز نو

زاد فی الطنبور اخری نغمه یعنی ز نو

شعر زاد فی الطنبور اخری نغمه یعنی ز نو _ ادیب الممالک     زاد فی الطنبور اخری نغمه یعنی ز نو مردم تبریز لحنی ساختند اندر رباب   چند تن اهریمن آسا در لباس مردمان کادمی صورت بدند اما بسیرت چون دواب   قحط نان را کرده دستاویز از بی دانشی از بزرگان قدر[…]

در سه موقع کار نتوان با تهور یا شتاب

در سه موقع کار نتوان با تهور یا شتاب

شعر در سه موقع کار نتوان با تهور یا شتاب _ ادیب الممالک چکامه   در سه موقع کار نتوان با تهور یا شتاب گر بکوشش رستمی یا در نبرد افراسیاب   آن یکی چون سیلی از کهسار آید در نشیب خانه ها ویران کند معمورها سازد خراب   وان دگر چون ژنده پیلی در[…]

سپیده دم چو در آغاز سال و ماه عرب

سپیده دم چو در آغاز سال و ماه عرب

شعر سپیده دم چو در آغاز سال و ماه عرب _ ادیب الممالک   سپیده دم چو در آغاز سال و ماه عرب گرفت مار سیه مهره سپید بلب   یکی سیه قصب داشت گیتی اندر بر دریده گشت گریبان آن سیاه قصب   سپیده خیمه سیمین فراشت بر کهسار ز هم گسست طناب سیاه[…]

چند سائی زر بر این پیروزه طاق ای آفتاب

چند سائی زر بر این پیروزه طاق ای آفتاب

شعر چند سائی زر بر این پیروزه طاق ای آفتاب _ ادیب الممالک چکامه آفتاب   چند سائی زر بر این پیروزه طاق ای آفتاب چند بیزی سیم بر نیلی رواق ای آفتاب   ما سوی الله را توئی هم دایه هم مادر پدر هم چراغ دیده هم شمع وثاق ای آفتاب   شهسوار توسن[…]

کای شه والاگهر وی مه مالکرقاب

شعر کای شه والاگهر وی مه مالکرقاب

شعر کای شه والاگهر وی مه مالکرقاب _ ادیب الممالک تجدید مطلع   کای شه والاگهر وی مه مالکرقاب ای پدر نامجوی ای ملک کامیاب   از من و مریخ جو باقی این گفتگو مسئله از ما بپرس گمشده از ما بیاب   ما بزمین اقربیم آگه از این مطلبیم همدو و هم مشربیم همسفر[…]

شامگهی کز افق گشت نهان آفتاب

شامگهی کز افق گشت نهان آفتاب

شعر شامگهی کز افق گشت نهان آفتاب _ ادیب الممالک کنگره آسمان در برج دلو   شامگهی کز افق گشت نهان آفتاب پرده زرین گرفت مهر زنیلی قباب   از علم لاجورد پرچم زرین گسست خیمه و خرگاه شب بست به مشکین طناب   شام سه شنبه که بود آخر ماه صفر چتر شب نیلگون[…]

بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب

بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب

شعر بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب _ ادیب الممالک در هنگام ورود سپاه روس تزاری به خراسان و آذربایجان و بدار آویختن احرار ایران فرماید   بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب نغمه خوان گشتند با لحنی خوش و صوتی عجیب   شور و فریاد و فغان در صحن باغ انداختند از[…]

شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب

شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب

شعر شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب _ ادیب الممالک چکامه   شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب از تو آید درد ملت را درین دوران طبیب   شاد باش ای مجلس ملی که از تو چیره گشت دست مسجد بر کلیسا نور فرقان بر صلیب   شاد باش ای مجلس[…]

که میرا گوئیا راندند امشب

که میرا گوئیا راندند امشب _ مطلع دوم

شعر که میرا گوئیا راندند امشب _ مطلع دوم _ ادیب الممالک   که میرا گوئیا راندند امشب وشاقانت به بام چرخ مرکب   ازیرا ماه نو بر نیلگون طاق بود چون نعل زر بر سم اشهب   بتابد از رخت سیمینه خورشید بیارد از کفت زرینه کوکب   ز بخشش طبعت از اقبال فره[…]

نماز شام کز قندیل کوکب

نماز شام کز قندیل کوکب

شعر نماز شام کز قندیل کوکب _ ادیب الممالک در عید سعید فطر ۱۳۱۲ در کرمانشاه   نماز شام کز قندیل کوکب چراغان کرد گردون خیمه شب   فرو بستند گوئی نو عروسان بگردن عقد لؤلؤی مثقب   و یا گسترده بر طاقی بعمدا پرندی نیلگون یک سر مذهب   و یا چون خیمه ای[…]

همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب

همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب

شعر همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب _ ادیب الممالک در ستایش بیطرفی ایران هنگام جنگ عمومی و نکوهش همسایگان جنوبی و شمالی «انگلیس و روس » فرماید   همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب کشتی ما را که اوفتاده به گرداب   نه خبر از ساحل و نه راه به مقصد نه[…]

خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزاآقاسی را

شعر خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزاآقاسی را

شعر خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزاآقاسی را _ ادیب الممالک احزاب سیاسی   خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزاآقاسی را ببخشد جای آن بر خلق احزاب سیاسی را   ترقی اعتدالی انقلابی ارتجاعیون دومکراسی و رادیکال و عشقی اسکناسی را   وزارت دادن طفلان وکالت کردن پیران مجاهد ساختن افیونیان ریقماسی را   ننرگشتن[…]

ای شده در ره پی پذیره دارا

ای شده در ره پی پذیره دارا

شعر ای شده در ره پی پذیره دارا _ ادیب الممالک   ای شده در ره پی پذیره دارا چند کند دل بدوری تو مدارا   این منم از نار فرقت تو سراپای سوخته همچون وکیل صدر بخارا   لعل چو پیروزه کرده اشک چو مرجان دیده عقیق یمان و رخ زر سارا   خونم[…]

چون مرد پیشه کرد شکیب و ثبات را

چون مرد پیشه کرد شکیب و ثبات را

شعر چون مرد پیشه کرد شکیب و ثبات را _ ادیب الممالک   چون مرد پیشه کرد شکیب و ثبات را بشکست پرچم علم حادثات را   مرد آن بود که چون خطر آید بجاه وی قربان کند به مجد و شرافت حیات را   گر خوانده ای به مدرسه اندر کتاب فقه فصل جهاد[…]

چو در خواب شد دیده پاسبان‌ها

چو در خواب شد دیده پاسبان‌ها

شعر چو در خواب شد دیده پاسبان‌ها _ ادیب الممالک در ستایش امیر نظام گروسی فرماید   چو در خواب شد دیده پاسبان‌ها نوای درای آمد از کاروان‌ها   به محمل گزیدند جا خوبرویان به تن‌ها دمیدند گفتی روان‌ها   سمن‌سینگان توأم اندر کژابه چنان زهره و مشتری را قران‌ها   بتان پریچهره بر بیسراکان[…]

شها ببین عمل عالم مکرم را

شها ببین عمل عالم مکرم را

شعر شها ببین عمل عالم مکرم را _ ادیب الممالک در نکوهش حاج آقا محسن عراقی گوید   شها ببین عمل عالم مکرم را ببین جناب شریعتمدار اعظم را   روا بود که باسلام گوید المسلم هر آنکه بنگرد این مفتی مسلم را   اگر نبود خود این پیشوای برصیصا که بود زنده کند استخوان[…]

با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها

با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها

شعر با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها _ ادیب الممالک   با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها با کودکان چه گویم ازین گاهواره‌ها   گهواره‌های زرین بینی بر آسمان همچون زمین غنوده در آن شیرخواره‌ها   چون کودکان به مادر گاهی شوند رام با مهر و گه نفور شوند این ستاره‌ها[…]

نظاره کن بدایع گردون را

نظاره کن بدایع گردون را _ چکامه

شعر نظاره کن بدایع گردون را _ چکامه _ ادیب الممالک   نظاره کن بدایع گردون را تا پی بری صنایع بیچون را   تا بینی آن عجایب کز هر یک کالیوه گشته مغز، فلاطون را   بنگر چگونه ساخته بی پرگار نقاش صنع این همه برهون را   گر صانعش خدای نه، کی انباشت[…]

تا به دارالملک عزلت گشته ام فرمانروا

تا به دارالملک عزلت گشته ام فرمانروا

شعر تا به دارالملک عزلت گشته ام فرمانروا _ ادیب الممالک در حماسه و نکوهش زمامداران ایران هنگام توپ بستن سپاهیان تزاری روس به بارگاه امام هشتم فرماید   تا به دارالملک عزلت گشته ام فرمانروا تاج فقرم ساخت بر تخت قناعت پادشا   آستین افشاندم از گرد علایق آشکار تا زدم مردانه بر ملک[…]

بشارت باد سلطان غری را

بشارت باد سلطان غری را

شعر بشارت باد سلطان غری را _ ادیب الممالک   بشارت باد سلطان غری را که جیش عشرت آمد عسگری را   ز نرجس زاده حی العالم امروز سمن پرورد گلبرگ طری را   گلی روئید کامد سجده واجب به پایش طارم نیلوفری را   مهی طالع شد از گردون رفعت که سازد خیره ماه[…]

خراب کردند این قوم ملک ایران را

خراب کردند این قوم ملک ایران را

شعر خراب کردند این قوم ملک ایران را _ ادیب الممالک  در نکوهش سپاهیان روس تزاری هنگام توپ بستن بگنبد امام هشتم فرماید   خراب کردند این قوم ملک ایران را به باد دادند آیین و دین و ایمان را   کجا رسد به مراد آنکه باز گردانید ز کعبه روی و بدل پشت کرد[…]

چند کشی جور این سپهر کهن را

چند کشی جور این سپهر کهن را

شعر چند کشی جور این سپهر کهن را _ ادیب الممالک در برانگیختن ایرانیان و وطن پرستان بر ضد تقسیم ایران فرماید   چند کشی جور این سپهر کهن را چند بکاهی روان و خواهی تن را   مرد چو رخت شرافت ندوخت بر اندام باید پوشد به دوش خویش کفن را   سلسله اش[…]