شعر ادیب الممالک با فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)

پیش مرگت شوم ای لعبت چین

پیش مرگت شوم ای لعبت چین

پیش مرگت شوم ای لعبت چین   پیش مرگت شوم ای لعبت چین که غلامیت به از سلطنت روی زمین     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه ای از شاه روس مردم ایران دو فرقه اند که هر یک[…]

می رسانم به عز عرض حضور

می رسانم به عز عرض حضور

می رسانم به عز عرض حضور   می رسانم به عز عرض حضور بنده ی زار مضطر مهجور     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه ای از شاه روس مردم ایران دو فرقه اند که هر یک   در[…]

این خبر گفت یکی از اصحاب

این خبر گفت یکی از اصحاب

این خبر گفت یکی از اصحاب ناتمام بخط ادیب الممالک   این خبر گفت یکی از اصحاب که بدور عمر بن خطاب   روزی آن خواجه به همراهی بخت برد در مسجد پیغمبر رخت   مسند فصل قضایا گسترد باطل از خانه حق بیرون کرد   سوده در حضرتش اصحاب نبی جهت بندگی از شیخ[…]

شاعری گفت که در راه حجاز

شاعری گفت که در راه حجاز

شاعری گفت که در راه حجاز   شاعری گفت که در راه حجاز بودم از شوق حرم در تک و تاز   در دل بادیه اشتر راندم وز دل پاک خدا را خواندم   گشتمی رهسپر خانه چو پیک گفتمی خانه خدا را لبیک   خواندمی هر نفس از قول کمیت بیت در منقبت اهل[…]

مطرب عشق بگلبانگ طرب

مطرب عشق بگلبانگ طرب

مطرب عشق بگلبانگ طرب داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی   مطرب عشق بگلبانگ طرب خواند این نغمه بصد شور و شغب   که ابوالقاسم طنبور نواز در عراق آمده از ملک حجاز   سالها ساکن بغداد شده از غم حادثه آزاد شده   داشت در پای یکی پاافزار زشت و سنگین و بد و ناهموار[…]

بنده ام بنده ولی بیخردم

بنده ام بنده ولی بیخردم

شعر بنده ام بنده ولی بیخردم _ ادیب الممالک بنده ام بنده ولی بیخردم خواجه با بیخردی می خردم   خواجه ام دید و پسندید و خرید واگهی داشت ز هر نیک و بدم   به سلیمان برسانید که من چون نگین در کف هر دیو و ددم     مطالب بیشتر در:    […]

نایب السلطنه آن کز سیرتش

نایب السلطنه آن کز سیرتش

شعر نایب السلطنه آن کز سیرتش _ ادیب الممالک  زوال نایب السلطنه قرا گوزلو   نایب السلطنه آن کز سیرتش صدق فرسوده ادب نالیده   هوش اصحاب هنر فرسوده گوش ارباب خرد مالیده   آتشی نی که نیفروخت به دهر فتنه ای نیست که نکالیده   خارخار پلتیکش چون سرو در چمنزار جهان بالیده  […]

تا سپهدار به شطرنج هنر

تا سپهدار به شطرنج هنر

شعر تا سپهدار به شطرنج هنر _ ادیب الممالک    تا سپهدار به شطرنج هنر چیره بر دشمن خونخوار شده   ماحی سیرت ناهنجاران حامی زمره احرار شده   چتر استبداد از صرصر داد پست و وارون و نگونسار شده   با عدالت همه جا بود رفیق با خرد در همه جا یار شده  […]

این چه مشروطه منحوسی بود

این چه مشروطه منحوسی بود

شعر این چه مشروطه منحوسی بود _ ادیب الممالک  در نکوهش مشروطه خواهان دروغی و زمامداران پس از بمباردمان رواق مطهر امام هشتم   این چه مشروطه منحوسی بود که در رنج بر این خلق گشود   این چه برق است که از خرمن ملک برد بر چرخ نهم شعله و دود   این چه[…]

باز بگشود صبا دست ستم

باز بگشود صبا دست ستم

شعر باز بگشود صبا دست ستم _ ادیب الممالک    باز بگشود صبا دست ستم زد سر زلف ریاحین برهم   ابر زد در صف بستان خیمه سرو افراشته بگردون پرچم   سرو ماننده تیری شده راست بید مجنون چو کمانی شده خم   باغ خوشبوی تر از روضه خلد راغ دلجوی تر از باغ[…]

باغ پیروز و چمن پدرام است

باغ پیروز و چمن پدرام است

شعر باغ پیروز و چمن پدرام است _ ادیب الممالک   باغ پیروز و چمن پدرام است یار در مجلس و می در جام است   فال فرخنده و گیتی بمراد بخت بیدار و جهان بر کام است   اختر میمون ما را یار است توسن گردون ما را رام است   امن و راحت[…]