با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها

با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها

  • شعر با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها _ ادیب الممالک

     

    با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها

    با کودکان چه گویم ازین گاهواره‌ها

     

    گهواره‌های زرین بینی بر آسمان

    همچون زمین غنوده در آن شیرخواره‌ها

     

    چون کودکان به مادر گاهی شوند رام

    با مهر و گه نفور شوند این ستاره‌ها

     

    خورشید را فروزه وزند ارنه در کفست

    هردم چرا زبانه کشد زو شراره‌ها

     

    سقط الزناد اوست تو گویی درین فضا

    این جذوه‌ها که بینی چون کوه پاره‌ها

     

    همواره گرد شمس بگردند این نجوم

    چونانکه گرد قلعه طاغی سواره‌ها

     

    این دانه‌های دُر که عروسان چرخ را

    در گوش اندرون شده چون گوشواره‌ها

     

    ناموس شمس را همه هستند متصل

    چون دانه‌های لؤلؤ در سلک یاره‌ها

     

    این اختران که بینی بر برج‌ها مدام

    تابنده چون مصابیح اندر مناره‌ها

     

    هر یک نصاب خود را ملکیست چون زمین

    کاقلیم‌هاست در وی و دزها و باره‌ها

     

    از کوه و پشته گشته گرانپشت و کوهه شان

    چون پشت سالخوردان از پشتواره‌ها

     

    رگ‌های خاکشان همه نرم است از آب‌ها

    ستخوان کوهشان همه سخت از حجاره‌ها

     

    در جویبارهاشان روید درخت‌ها

    در کوهسارهاشان باشد مغاره‌ها

     

    وز قله‌های صعب کلانشان به اتفاق

    آتش زند زبانه چو آب از فواره‌ها

     

    اجرام مستنیرند اینان که روز و شب

    از آفتاب باشدشان استناره‌ها

     

    کشور خدای شمس منیرست و بهر خویش

    آراست زین دوایر گردون اداره‌ها

     

    اقلیم تیر از همه نزدیک‌تر بدو است

    چون حاجیان خاص به دارالاماره‌ها

     

    ناهید باشد از بس وی در مدار خویش

    دائر چنانکه خیره شود زو نظاره‌ها

     

    دیگر زمین که با ما ره طی کند مدام

    از خواهران خویش همی بر کناره‌ها

     

    مه گردوی بگردد و بر وی همی‌تند

    فرمان پذیر تا چه بود زو اشاره‌ها

     

    در زمهریر ماه نه آبست و نه هوا

    ایدر ندارد ایچ به جز سنگ خاره‌ها

     

    زین گونه بیست ماه فزون گرد اختران

    باشد همی رونده چنان چون طیاره‌ها

     

    بهرام در مدار چهارم به صد شتاب

    تازد چنانکه ترکان تازند باره‌ها

     

    زین بعد چون بدان سو رفتی کواکبی

    بینی به گردشند فزون از شماره‌ها

     

    با اینکه از شماره فزونند ثبت شد

    هفتاد و اند کوکبشان در اواره‌ها

     

    برجیس در مدار ششم راه بسپرد

    چابک چو از فلاخن مردان حجاره‌ها

     

    کیوان همی‌شتابد در هفتمین مدار

    چون فارسان به معرکه‌ها و اغاره‌ها

     

    و اندر مدار ثامن و تاسع دو روشنی

    بینی ز اختران نه چو دیگر ستاره‌ها

     

    وان ثابتان جمله شموسند اگرچه تو

    دانی به راه گمشدگانشان اماره‌ها

     

    چون رای با فروغ فروغی ذکاء ملک

    سازند این شموس درخشان اناره‌ها

     

    آنکو به پای فکرش شاید شدن به چرخ

    چون منجنیق‌ها که گذاری به باره‌ها

     

    دیباچه کلامش ام الکتاب فضل

    بوسیدن رکابش خیرالزیاره‌ها

     

    ای در بیان مدح صفات کمال تو

    قاصر زبان و کلک فصیح العباره‌ها

     

    بر قینه مغنیه نظم دلکشت

    هرگز کسی ندیده خلل ز استعاره‌ها

     

    آنجا که راه چاره شود بسته بر کسان

    از رای روشن تو بجویند چاره‌ها

     

    داناتری به هر فن و هر کار و هر هنر

    از مردم عرب به رسوم و به داره‌ها

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    و اینک تنها مانده ام

    گفتی بروم، مرو به غم منشانم – ۲۴۹

    جدایی از تو هدیه ای است

    عاقبت همه ی ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها با کودکان چه گویم ازین گاهواره‌ها گهواره‌های زرین بینی بر آسمان همچون زمین غنوده در آن شیرخواره‌ها» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «آنجا که راه چاره شود بسته بر کسان از رای روشن تو بجویند چاره‌ها داناتری به هر فن و هر کار و هر هنر از مردم عرب به رسوم و به داره‌ها» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *