چو شاه دانا دارد وزیر دانشمند

چو شاه دانا دارد وزیر دانشمند

شعر چو شاه دانا دارد وزیر دانشمند _ ادیب الممالک    چو شاه دانا دارد وزیر دانشمند سر ستاره و ماه آیدش بخم کمند   چو طغرلیست ملک، کش وزیر بال و پرست همی بپرداز این پر بر آسمان بلند   من اینکلام بتحقیق و تجربت رانم وگر نداری باور بتاج شه سوگند   که[…]

دوش از برای خدمت خان عزیز راد

دوش از برای خدمت خان عزیز راد

شعر دوش از برای خدمت خان عزیز راد _ ادیب الممالک  قصیده فکاهی   دوش از برای خدمت خان عزیز راد سوی عزیز باد براندم به قلب شاد   ماندم دو شب در آنجا یارب تو آگهی بر من در آن زمین چه خوشیها که روی داد   خرم صباح بود مرا شادمان مسا فیروز[…]

برادران بجهان اعتمادکی شاید

برادران بجهان اعتمادکی شاید

شعر برادران بجهان اعتمادکی شاید _ ادیب الممالک    برادران بجهان اعتمادکی شاید که می بکاهد شادی و غم بیفزاید   زمین عمارت خاکست پی نهاده بر آب بنای خاک چو بر آب شد کجا پاید   بقا ز نام طلب نی ز عمر تا نشوی نظیر آنکه بگز ماهتاب پیماید   بر این ودیعه[…]

دوش خواندم در کتابی کز در اندرز و پند

دوش خواندم در کتابی کز در اندرز و پند

شعر دوش خواندم در کتابی کز در اندرز و پند _ ادیب الممالک    دوش خواندم در کتابی کز در اندرز و پند گفت با منصور عباسی حکیمی ارجمند   ای که خوانی خویش را قائم مقام مصطفی گر خلیفه احمدی از کار احمد گیر پند   داشت خیرالمرسلین چوبی چو چوپانان بدست زانکه او[…]

شکست دستی کز خامه بس نگار آورد

شکست دستی کز خامه بس نگار آورد

شعر شکست دستی کز خامه بس نگار آورد _ ادیب الممالک  هنگام شکستن دست ملک الشعراء بهار در آغاز جنگ عمومی و مهاجرت فرماید   شکست دستی کز خامه بس نگار آورد نگارها ز سر کلک زرنگار آورد   شکست دستی کاندر پرند روم و طراز هزار سحر مبین، هر دم آشکار آورد   شکست[…]

رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید

رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید

شعر رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید _ ادیب الممالک  مرثیه مجلس پس از بمباردمان به حکم محمدعلی میرزای مخلوع   رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید درین حوادث، برین مصیبت درون خارا، کباب گردید   شده پریشان، دو زلف سنبل، همی زند چاک، بپیرهن گل وثاق قمری، سرای بلبل، مقام[…]

مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

شعر مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد _ ادیب الممالک    مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد نایب السلطنه با داد خدا داد آمد   بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد   ناصرالملک ابوالقاسم مسعود ز راه با[…]

ز بسکه از دل مردم همی برآید دود

ز بسکه از دل مردم همی برآید دود

شعر ز بسکه از دل مردم همی برآید دود _ ادیب الممالک  در نکوهش عین الدوله   ز بسکه از دل مردم همی برآید دود سیه شده است رخ مه بر آسمان کبود   ازین وزیر که شاه اختیار کرده نهاد اساس سلطنتش از فراز رو بفرود   صلاح و تقوی بستند بار ازین سامان[…]

جهان جوان شد و عمر دوباره باز آورد

جهان جوان شد و عمر دوباره باز آورد

شعر جهان جوان شد و عمر دوباره باز آورد _ ادیب الممالک    جهان جوان شد و عمر دوباره باز آورد بروی بهمن و اسفند در فراز آورد   رسید عید همایون و باد فروردین دوباره شاخ سمن را باهتزاز آورد   عروس شاخ که او را شد است نامیه شوی بحجله رفت و صبا[…]

ای عنبرین فضای صفاهان ز من درود

ای عنبرین فضای صفاهان ز من درود

شعر ای عنبرین فضای صفاهان ز من درود _ ادیب الممالک  چکامه وطنی   ای عنبرین فضای صفاهان ز من درود بر خاک مشکبیز تو و آب زنده رود   بر ریگهای پر در و یاقوت و بهرمان بر خاکهای پر گل و نسرین و آبرود   بر آن ستوده کاخ سلاطین که دیرگاه قیصر[…]

تا زبر خاکی ایدرخت برومند

تا زبر خاکی ایدرخت برومند

شعر تا زبر خاکی ایدرخت برومند _ ادیب الممالک  در قدردانی از مردم وطن خواه و تهیج جوانان وطن   تا زبر خاکی ایدرخت برومند مگسل ازین آب و خاک رشته پیوند   مادر تست این وطن که در طلبش خصم نار تطاول بخاندان تو افکند   هیچت اگر دانش است و غیرت ناموس مادر[…]

بسی جستم نشان از اسم اعظم

بسی جستم نشان از اسم اعظم

شعر بسی جستم نشان از اسم اعظم _ ادیب الممالک  در مدح مولای متقیان حضرت علی علیه السلام   بسی جستم نشان از اسم اعظم که بد نقش نگین خاتم جم   همه اقطار عالم سیر کردم مگر جویم نشان زان نقش خاتم   بزرگی گفت چون آدم بمینو مقر بگزید و الاسماء علم  […]

مزینیه، کنون رونقی دیگر دارد

مزینیه، کنون رونقی دیگر دارد

شعر مزینیه، کنون رونقی دیگر دارد _ ادیب الممالک    مزینیه، کنون رونقی دیگر دارد که از سعادت اولاد خود خبر دارد   مزینیه چو سیمرغ عنبرین پر و بال هزار بیضه زرین بزیر پر دارد   مزینیه ز دوشیزگان خود چو سپهر سهیل و مشتری و زهره و قمر دارد   مزینیه بود بیشه[…]

ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد

ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد

شعر ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد _ ادیب الممالک    ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد ای از لب و رخ تو دلم شاد خوار و شاد   می ده که نوش باد مرا می ز دست تو بر روی نرگس تر و آهنگ نوش باد   تا بامداد بوسه همیده ز شامگاه تا[…]

امروز دل هوای نشاط و طرب کند

امروز دل هوای نشاط و طرب کند

شعر امروز دل هوای نشاط و طرب کند _ ادیب الممالک    امروز دل هوای نشاط و طرب کند جشنی شگرف گیرد و کاری عجب کند   جور مه محرم و دور مه صفر خواهد تلافی از شعبان و رجب کند   دربار پورشاه عجم جان خویش را تقدیم جشن مولد شاه عرب کند  […]

ز آمدن فرودین و رفتن اسفند

ز آمدن فرودین و رفتن اسفند

شعر ز آمدن فرودین و رفتن اسفند _ ادیب الممالک    ز آمدن فرودین و رفتن اسفند دلها خرم شد و روانها خرسند   گلها افروختند آتش زردشت مرغان آموختند ترجمه زند   ابر ببالای خاک لؤلؤ تربیخت باد فراز زمین عبیر پراکند   سبزه تر فرش نو بخاک بگسترد لاله همه ناف خود بنافه[…]

این نبینی که چو هنگام بهار آید

این نبینی که چو هنگام بهار آید

شعر این نبینی که چو هنگام بهار آید _ ادیب الممالک    این نبینی که چو هنگام بهار آید شاخ خرم شود و غنچه به بار آید   نک بهار آمد و خندید گل سوری که بخندد گل سوری چو بهار آید   همچنان مریم گلها شود آبستن همچنان عیسی گل بر سر دار آید[…]

ماه رمضان روی نهان کرد اگر چند

ماه رمضان روی نهان کرد اگر چند

شعر ماه رمضان روی نهان کرد اگر چند _ ادیب الممالک    ماه رمضان روی نهان کرد اگر چند دلهای کسان را همه اندر تعب افکند   چندانکه بد از روزه دل مردم غمگین شد ز آمدن عید درونها همه خرسند   عید آمدن و رفتن روزه شده توأم چون آمد فروردین با رفتن اسفند[…]

چو جبهه و دورخ آن پری به فال سعید

چو جبهه و دورخ آن پری به فال سعید

شعر چو جبهه و دورخ آن پری به فال سعید _ ادیب الممالک    چو جبهه و دورخ آن پری به فال سعید مرا بماهی ایزد عطا نموده سه عید   کسان بسالش تجدید فال عید کنند مرا بماهی اندر سه عید شد تجدید   سه فال فیروز آمد مرا سه جشن بزرگ سه روز[…]

خجسته بادا بر آفتاب کشور جود

خجسته بادا بر آفتاب کشور جود

شعر خجسته بادا بر آفتاب کشور جود _ ادیب الممالک   خجسته بادا بر آفتاب کشور جود صباح فرخ میلاد بهترین مولود   در این همایون جشن و در این مبارک عید نشاط باید بر رغم دشمنان حسود   خجسته اکنون کز دهر یافتم مقصد بویژه اینک کز چرخ یافتم مقصود   چکاوه خواند تکبیر[…]

روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه ای

روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه ای

شعر روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه ای _ ادیب الممالک صلحیه بلد   روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه ای بردم بنزد قاضی صلحیه بلد   دیدم سرای تیره تنگی بسان گور تختی شکسته در بن آن هشته چون لحد   میزی پلید و صندلی یی کهنه پای آن بر صندلی نشسته سیاهی دراز[…]

حکایتی ز ملوک سلف شنیدستم

حکایتی ز ملوک سلف شنیدستم

شعر حکایتی ز ملوک سلف شنیدستم _ ادیب الممالک   حکایتی ز ملوک سلف شنیدستم که همچو من بشگفتی رود هر آنکه شنود   هزار و پانصد و هفتاد و چار میلادی که سال نهصد و هشتاد و دو ز هجرت بود   سفیر مملکت پرتقال باز آورد بپای خسرو ایران سر نیاز فرود  […]

تا به ورق دست میر کلک درربار زد

تا به ورق دست میر کلک درربار زد

شعر تا به ورق دست میر کلک درربار زد _ ادیب الممالک  المطلع الثالث   تا به ورق دست میر کلک درربار زد بر سر تیر دبیر دفتر و طومار زد   تیغش شنگرفت سود بر فلک لاجورد فکرش خورشید را بر رخ زنگار زد   تا پی تقویم چرخ کرد کمانرا بزه بر دل[…]

باز بهم آن پری طره طرار زد

باز بهم آن پری طره طرار زد

شعر باز بهم آن پری طره طرار زد _ ادیب الممالک   باز بهم آن پری طره طرار زد باد صبا در مشام نافه تاتار زد   جادوی چشمش دو صد عربده آغاز کرد هندوی خالش هزار شعبده در کار زد   محفل آزادگان رونق بستان گرفت مجلس میخوارگان طعنه بگلزار زد   خلق بشبهای[…]

تا شه افلاکیان نوبت پیکار زد

تا شه افلاکیان نوبت پیکار زد

شعر تا شه افلاکیان نوبت پیکار زد _ ادیب الممالک   تا شه افلاکیان نوبت پیکار زد با سپه خاکیان شعبده در کار زد   مرغ سحر نیمشب از صف بستان گریخت ابر سیه بامداد خیمه به گلزار زد   رنگ سیاهی ز خاک سترد برف سفید نقش سپیدی به دشت ابر سیه کار زد[…]

خدای عزوجل بر جهانیان بخشود

خدای عزوجل بر جهانیان بخشود

شعر خدای عزوجل بر جهانیان بخشود _ ادیب الممالک   خدای عزوجل بر جهانیان بخشود دری ز روضه ی رضوان به روی خلق گشود   سفینه ی نوح آسوده شد ز موج خطر تن خلیل رها گشت از آتش نمرود   نجات یافت کلیم از عذاب فرعونی خلاص یافت مسیح از شکنج دار جهود  […]

در این زمانه که یکسر جهانیان خرسند

در این زمانه که یکسر جهانیان خرسند

شعر در این زمانه که یکسر جهانیان خرسند _ ادیب الممالک   در این زمانه که یکسر جهانیان خرسند ز چیست ملت اسلام گشته خوار و نژند   جهانیان همه گشتند انجمن وین قوم اگر خود انجمنی داشتند بپراکند   مگر مسلمان دیوست و دیگران چو ملک که دیگران همه آزاد و مسلمین در بند[…]

چو شد چهره شاهد صبح ابلج

چو شد چهره شاهد صبح ابلج

شعر چو شد چهره شاهد صبح ابلج _ ادیب الممالک   چو شد چهره شاهد صبح ابلج ز خورشید بستند زرینه هودج   بت من کمر بسته آمد به مشکو سلحشور و شاکی السلاح و مدجج   به خویی چو مینو به مویی چو عنبر به رویی چو ورد و خطی چون بنفسج   دو[…]

تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت

تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت

شعر تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت _ ادیب الممالک   تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت کردند مملکت را سرمایه تجارت   طلاب گرسنه را خواندند از حماقت در مسند شرافت از مرکز حقارت   شد آن خبیث اقطع قطاع رزق مردم کرد آن پلید اعور در کارها نظارت   شیخی که[…]

ای دوخته بر قد تو دیبای صدارت

ای دوخته بر قد تو دیبای صدارت

شعر ای دوخته بر قد تو دیبای صدارت _ ادیب الممالک   ای دوخته بر قد تو دیبای صدارت طالع ز بنانت ید بیضای صدارت   با نقد شرف خواسته سرمایه دولت با گنج هنر یافته کالای صدارت   عدل است خلیل تو در ایوان ریاست عقل است دلیل تو به صحرای صدارت   عقلت[…]