مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

  • شعر مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد _ ادیب الممالک 

     

    مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

    نایب السلطنه با داد خدا داد آمد

     

    بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج

    کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد

     

    ناصرالملک ابوالقاسم مسعود ز راه

    با رخی خوب و تنی پاک و دلی شاد آمد

     

    آمد اندر مه دی با نفس فروردین

    چون گل و میوه که اندر مه خرداد آمد

     

    تا چو باد سحری تاخت سوی گلشن داد

    خیمه ظلم و جهالت همه بر باد آمد

     

    شاد باش ای چمن ملک که چون باد بهار

    باغبان با نفسی گرم و کفی راد آمد

     

    نوبهار آمد و از بوی خوش باد ربیع

    تهنیت باد بسرو گل و شمشاد آمد

     

    باغ پژمرده ما از اثر مقدم وی

    خوبتر از چمن خلخ و نوشاد آمد

     

    غم ویرانی کشور چه خوری کاین معمار

    بهر آبادی ایوان مه آباد آمد

     

    حاسدت خشت بدریا زند و سنگ بسر

    کاوستاد هنری بر سر بنیاد آمد

     

    خانه و گلشن ویران شده را خواهی دید

    عنقریبا که ز فکرش همه آباد آمد

     

    گشت امید برومند شود کز قدمش

    آب در جوی روان چون شط بغداد آمد

     

    ای جوانان نوآموز دبستان وطن

    لوح تعلیم بیارید که استاد آمد

     

    حال و فال همه نیکو ازین خواجه راد

    که نکوکار و نکوخواه و نکوزاد آمد

     

    ملک مخطوبه و او قاضی و عدلش کابین

    شاه مشروطه بر این بالغه داماد آمد

     

    سائسی چونین نادیده و ناخوانده بدیم

    در تواریخ و سیر کاینهمه در یاد آمد

     

    با دل شاد بآزادی ملت کوشد

    که از او شاد دل بنده و آزاد آمد

     

    همگنانش همه از خلق فرستاده بدند

    اینک آن خواجه که یزدانش فرستاد آمد

     

    داور داد و فرستاده دادار ار نیست

    زو چرا کرسی بیداد بفریاد آمد

     

    لرزه بر پیکر بیداد گر افتد نه عجب

    کاین خداوند پی مالش بیداد آمد

     

    بیستون باشد اگر دشمن سنگین دل ما

    خامه او به اثر تیشه فرهاد آمد

     

    علم هایی که خدا ریخته در سینه وی

    بشمر بیش ز هفتاد و ز هشتاد آمد

     

    عدل در بارگهش خادم دیرینه بود

    عقل در پیشگهش کودک نوزاد آمد

     

    مصرع مطلع مامقطع مقطوعه نکوست

    مژده ای دل که زره قافله داد آمد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    بیدار شدم با قطعه‌ ای رؤیا در کف – خواب عشقی گمشده است

    خاقانی را غم نو و درد کهن – ۲۷۷

    71 – دگر ره لعبت طاوس پیکر – پاسخ دادن شیرین خسرو را

    خطی از «ورلن» است – پایان

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد نایب السلطنه با داد خدا داد آمد بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «عدل در بارگهش خادم دیرینه بود عقل در پیشگهش کودک نوزاد آمد مصرع مطلع مامقطع مقطوعه نکوست مژده ای دل که زره قافله داد آمد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *