شعر باز بهم آن پری طره طرار زد _ ادیب الممالک
باز بهم آن پری طره طرار زد
باد صبا در مشام نافه تاتار زد
جادوی چشمش دو صد عربده آغاز کرد
هندوی خالش هزار شعبده در کار زد
محفل آزادگان رونق بستان گرفت
مجلس میخوارگان طعنه بگلزار زد
خلق بشبهای تار زهزن یکدیگرند
طره مشکین او راه شب تار زد
ساقی خم الست آمد مخمور و مست
در صف رندان نشست ساغر سرشار زد
از در کاخ وجود مست دوید آن پری
تکیه در ایوان عقل با دل بیدار زد
بر سر بالین نفس آمد و دیدش زبون
بروی تکبیر را بر عدد چار زد
باده ناب شهود از خم وحدت کشید
ساغر خمر وجود از کف دلدار زد
سلسله عقل شد موی چو زناز او
واتش رویش شرر بر بت و زنار زد
رویش در پرده بود تا دم موسای عقل
ارنی انظر الیک از پی دیدار زد
ناگه رخ برفروخت دلق جهودان بسوخت
جلوه رخسار او شعله بر ابصار زد
دائره صنع را پای بمرکز نهاد
پای دگر بر محیط همچون پرگار زد
آیت فرماندهی بر ورق دل نگاشت
رایت شاهنشهی بر سر بازار زد
رایض فرهنگ او طبع حرون را گرفت
در پا زنجیر کرد بر سر افسار زد
گرگ قضا را ببند دندان از بن بکند
دیو هوا را فکند لطمه برخسار زد
زآینه تیغ او گیرد ز نگار مهر
بوسه بنعلین او طارم ز نگار زد
بازی خشمش ربود چرخ هوا را بعمد
سینه بناخن درید دیده بمنقار زد
تاز نشاط و طرب بهر تماشای خلق
توسن او سم بر این گنبد دوار زد
روزن گردون شکافت تامه و خورشید تافت
سر ز گریبان چرخ ثابت و سیار زد
ای که جلالت علم بر سر گردون فراشت
ای که ولایت قلم بر خط اوزار زد
آیت فضل ترا ایزد دادار خواند
رایت حمد ترا احمد مختار زد
جاذبه روح خصم صاعقه تیغ تست
زان بخط دل رقم نارو لاالعار زد
تا کرمت تاختن سوی شفاعت نمود
ناجی پای طلب سوی گنهکار زد
خشم تو ناری شگرف در دل دریا فروخت
عفو تو دریای ژرف بر کره نار زد
شاها میر نظام بنده دربار تست
گرچه سپهرش ز قدر بوسه بدربار زد
نامه امر ترا با قدم طاعتت
هم بسزاوار خواند هم بسزاوار زد
منش بمیلاد تو تهنیت آرم بشعر
گرچه نیارد برش کس دم از اشعار زد
مطلع سوم خوشست خواندن دربار میر
چند توان با خیال نقش سه و چار زد
مطالب بیشتر در:
ادیب الممالکشعر مشروطه
وزن شعر: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
من که امروز این سطرها را به آواز می خوانم – چیستان ها
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند – 246
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
باز بهم آن پری طره طرار زد
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «باز بهم آن پری طره طرار زد باد صبا در مشام نافه تاتار زد جادوی چشمش دو صد عربده آغاز کرد هندوی خالش هزار شعبده در کار زد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «منش بمیلاد تو تهنیت آرم بشعر گرچه نیارد برش کس دم از اشعار زد مطلع سوم خوشست خواندن دربار میر چند توان با خیال نقش سه و چار زد» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر باز بهم آن پری طره طرار زد ادیب الممالک
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر باز بهم آن پری طره طرار زد ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024