ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد

ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد

  • شعر ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد _ ادیب الممالک 

     

    ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد

    ای از لب و رخ تو دلم شاد خوار و شاد

     

    می ده که نوش باد مرا می ز دست تو

    بر روی نرگس تر و آهنگ نوش باد

     

    تا بامداد بوسه همیده ز شامگاه

    تا شامگاه باده همیخور ز بامداد

     

    پیش از بهار لشگر شادی ز ره رسید

    چون پیشتر ز جشن کیان جشن پیشداد

     

    کوتاه و تنگ یافت ببالای خواجه شه

    رختی که بر سپهر بلند آید و گشاد

     

    زیرا ز جامه دان همایون خسروی

    بخشید دیبه ای به خداوندگار راد

     

    از فرهیش ابره ز فرهنگش آستر

    تارش ز هوش و دانش و پودش ز فر و داد

     

    با خامه ی همایون دستینه ای نگاشت

    بر خواجه گی سپهر همالت نکرده یاد

     

    این دیبه را بپوش و جوانی ز سر بگیر

    این جامه زیب تن کن کت فر خجسته یاد

     

    ای تو بروزگار نخستین خدایگان

    وی تو بکار گیتی فرزانه اوستاد

     

    اندر هنر تو برتری از صد بزرگ مهر

    چونانکه شهریار ز صد زاده ی قباد

     

    هر جا نشستی آنجا هوش و خرد نشست

    هر جا ستادی آنجا، آنجا فضل و هنر ستاد

     

    دلهای خسته را دم جان بخش تو نواخت

    درهای بسته را سرانگشت تو گشاد

     

    با راستی و پاکی، خاکت سرشته اند

    از بسکه راستکاری و ز بسکه پاکزاد

     

    مردم گمان برند که تو خود فرشته ای

    زیرا که جز فرشته نباشد بدین نهاد

     

    در گوش بخردان سخنانت چو گوهر است

    گفتار مردمان جهان سربسر چو باد

     

    از نامه تو جادوی کلکت شود پدید

    شب بامداد چهره کند کودکی که زاد

     

    دور است باغداد ز تبریز لیک شد

    تبریز از فروغ تو خوشتر ز باغداد

     

    تو آسکونی و بنجوشی ز آفتاب

    تو بیستونی و بنجنبی ز تندباد

     

    این چامه من بپارسی ویژه بسته ام

    نبود در او ز تازی و ترکی یکی نواد

     

    این پهلوی چکامه بنام تو ساختم

    تا آسمان بساید بر خامه ام چکاد

     

    سرواده مرا نتواند کسی سرود

    کس با نبی همان نیاورده سیمناد

     

    چون خامه ام نوازد از چامه بام زد

    ابریشم از غژک گسلد چنگ با مشاد

     

    تا در همه جهان مثل است آن فسانها

    کاندر هزار و یکشب رانده است شهرزاد

     

    دست تو چیره باد بدستان سیستان

    و اندر زهات نغز تراز گفت سندباد

     

    یزدانت برنشاند بر تخت تاغدیس

    گردونت بفشاند در پای گنج باد

     

    سالار کامکارت روشن چراغ دل

    خرم دلت ز چهره آن فر خجسته زاد

     

    تاوند سار مهر گشد کوی خاک را

    تاگرد کوی خاک بگردد همی پناد

     

    گردون ز تاب رویت رخشنده باد لیک

    گیتی هرگز از تو و نامت تهی مباد

     

    در آستان شه زی چون مه بر آسمان

    با فره فریدون با فر کیقباد

     

    دادت خدای بخت و بزرگی و فر و هوش

    از تو گرفت نتوان آنچت خدای داد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    بیدار شدم با قطعه‌ ای رؤیا در کف – خواب عشقی گمشده است

    خاقانی را غم نو و درد کهن – ۲۷۷

    71 – دگر ره لعبت طاوس پیکر – پاسخ دادن شیرین خسرو را

    خطی از «ورلن» است – پایان

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد ای از لب و رخ تو دلم شاد خوار و شاد می ده که نوش باد مرا می ز دست تو بر روی نرگس تر و آهنگ نوش باد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «در آستان شه زی چون مه بر آسمان با فره فریدون با فر کیقباد دادت خدای بخت و بزرگی و فر و هوش از تو گرفت نتوان آنچت خدای داد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *