شعر این شنیدم که چوکابینۀ مستوفی رفت ایرج میرزا

این شنیدم که چوکابینۀ مستوفی رفت

شعر این شنیدم که چوکابینۀ مستوفی رفت ایرج میرزا  دربارۀ رفتن مستوفی الممالک و آمدن صمصام السلطنه   این شنیدم که چوکابینۀ مستوفی رفت فرصت افتاد به کف مَردُمِ فرصت جُورا   از وطن خواهان یک عدّه به هم جمع شدند عرضه کردند شهنشاهِ فلک نیرو را   کاندر این مُلکِ رئیس الوزرایی باید که[…]

شعر شنیدم کارفرمایی نظر کرد کارگر و کارفرما ایرج میرزا

شنیدم کارفرمایی نظر کرد کارگر و کارفرما

شعر شنیدم کارفرمایی نظر کرد کارگر و کارفرما ایرج میرزا    شنیدم کارفرمایی نظر کرد ز روی کِبر و نَخوَت کارگر را   روانِ کارگر از وی بیازرد که بس کوتاه دانست آن نظر را   بگفت ای گنج وَر این نَخوَت از چیست چو مُزدِ رنج بخشی رنج بر را   من از آن[…]

شعر ابلیس شبی رفت به بالین جوانی شراب ایرج میرزا

شراب – ابلیس شبی رفت به بالین جوانی

شعر ابلیس شبی رفت به بالین جوانی شراب ایرج میرزا    ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته با شکل مهیبی سَر و بَر را   گفتا که منم مرگ و اگر خواهی زنهار باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را   یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار یا بشکنی از خواهر[…]

شعر شاه زاده ضیافَتی کردی ایرج میرزا

شاه زاده ضیافتی کردی – در هجو نصرت الدوله

شعر شاه زاده ضیافتی کردی ایرج میرزا    شاه زاده ضیافَتی کردی کِافَت آوَرد مَر ضیایِ ترا   کارهایت معرِّفی کردند سستیِ عقل و ضعفِ رایِ ترا   به همه کفش دادی و مَلِکی زان که کوچک بُدند پایِ ترا   هیچ بر من ندادی و گفتی رَوَم و سر کنم هِجایِ ترا   چَشم[…]

شعر هر که آمد در این جهان ناچار ایرج میرزا

هر که آمد در این جهان ناچار

شعر هر که آمد در این جهان ناچار ایرج میرزا  مادّه تاریخ وفات جعفرقلی میرزا عَمِّ شاعر ۱۳۰۷ هق   هر که آمد در این جهان ناچار رود از این جهان چه شَه چه گدا   یک جَهانِ دگر خدای آراست که بُوَد نامِ آن جهانِ بقا   سویِ دارِ بَقا رَوَد هر کس که[…]

شعر سَجعِ مُهرِ شُتُر ایرج میرزا

گاه بارم خار باشد گاه در – سجع مهر شتر

شعر سجع مهر شتر ایرج میرزا   گاه بارَم خار باشد گاه دُر یار حاجی عَبدُهُ الرّاجی شتر!     مطالب بیشتر در:           پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر پوزخند تد هیوز شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها مولانا – غزل 2 دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور بازسرایی[…]

شعر حُرمتِ ربا ایرج میرزا _ گفت روزی به جعفرِ صادق

حرمت ربا – گفت روزی به جعفر صادق

شعر حرمت ربا ایرج میرزا _ گفت روزی به جعفر صادق    گفت روزی به جعفرِ صادق حیله‌بازی منافقی فاسِق   کز حرامِ رِبا چه مقصود است گفت زان رو که مانعِ جود است   مطالب بیشتر در:           پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر پوزخند تد هیوز شعر ای طایران قدس[…]

شعر طبیعی گویی ایرج میرزا _ هرچه گویی تو طبیعی می‌گوی

طبیعی گویی – هرچه گویی تو طبیعی می‌گوی

شعر طبیعی گویی ایرج میرزا _ هرچه گویی تو طبیعی می‌گوی    هرچه گویی تو طبیعی می‌گوی بیشتر زانچه طبیعی است مجوی   او معلِّم تو بر او شاگِردی چه کنی جهد کز او بِه کردی   مطالب بیشتر در:           پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر پوزخند تد هیوز شعر ای[…]

شعر دزدانِ نادان ایرج میرزا _ دو نفر دزد خری دزدیدند

دزدان نادان – دو نفر دزد خری دزدیدند

شعر دزدان نادان ایرج میرزا _ دو نفر دزد خری دزدیدند   دو نفر دزد خری دزدیدند سرِ تقسیم به هم جنگیدند   آن دو بودند چو گَرمِ زَد و خورد دُزدِ سِوُّم خَرشان را زَد و بُرد   مطالب بیشتر در:           پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر پوزخند تد هیوز[…]

شعر غَلَبه بر خَشم ایرج میرزا

پیش تر زان کت غضب گردد عیان – غلبه بر خشم

شعر غلبه بر خَشم ایرج میرزا   پیش تر زان کِت غَضَب گردد عیان از اَلِف تا یا اَلفبا را بخوان   کاندر این ضِمن اُفتَدَت صَفر از جوش از جُنون فارِغ شَوی آیی به هوش   مطالب بیشتر در:           پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر پوزخند تد هیوز شعر ای[…]

شعر سوءِ ظَنّ ایرج میرزا _ نمی‌دانم چرا حَتم است و واجب

سوء ظنّ – نمی‌دانم چرا حتم است و واجب

شعر سوء ظنّ ایرج میرزا _ نمی‌دانم چرا حتم است و واجب   نمی‌دانم چرا حَتم است و واجب که بر ما یک نفر گردد مواظب   بده نیمه بده آجر بده گچ مکُن با گفته استاد خود لَج   چرا ما مَردُمِ ایران چنینیم چرا دَر حَقِّ هم دایم ظَنینیم   مطالب بیشتر در:[…]

شعر گفتگو با جوانِ فرنگی مَآب ایرج میرزا

گفتگو با جوان فرنگی مآب

شعر گفتگو با جوان فرنگی مآب ایرج میرزا   گفتم به جوانکی مُفَرَّنگ کای در خم و چم بسان خرچنگ   برگو زِ سِبیل خود چه دیدی کاین سان دم گوش او بریدی   گفتا که سبیل بنده روزی دزدیده کون غیر گوزی!   چون دزدی او به چشم دیدم زان رو دُم و گوش[…]

شعر دو قوچِ جنگی ایرج میرزا _ چه خواهند از جان هم این دو قوچ

دو قوچ جنگی – چه خواهند از جان هم این دو قوچ

شعر دو قوچ جنگی ایرج میرزا _ چه خواهند از جان هم این دو قوچ   چه خواهند از جان هم این دو قوچ که جنگیده با هم سر هیچ و پوچ   چرا تشنه خون هم گشته‌اند نه میراث بَر ، نه پدر کُشته‌اند   نه این خورده آن دیگری را عَلَف نه آن[…]

شعر آرزویِ خرِّ دُم بریده ایرج میرزا

بوده است خری که دم نبودش – آرزوی خر دم بریده

شعر آرزوی خر دم بریده ایرج میرزا   بوده است خری که دُم نبودَش روزی غم بی دُمی فُزودَش   در دُم طلبی قدم همی زد دُم می طلبید و دَم نمی زد   یک رَه نه ز روی اختیاری بُگذشت میان کشت زاری   دهقان مگرش ز گوشه‌ای دید بَرجَست و از او دو[…]

شعر طوطی ایرج میرزا _ مرا هست یک طوطی اندر قفس

طوطی – مرا هست یک طوطی اندر قفس

شعر طوطی ایرج میرزا _ مرا هست یک طوطی اندر قفس    مرا هست یک طوطی اندر قفس که مِثلَش به‌خوبی ندیدست کس   سرش سبز رنگست و دُمّش دراز به چنگال و منقار مانندِ باز   خوراکش دهم از نخودچی و قند نخودچی و قند است او را پسند   چنان هوشیارَست و با[…]

شعر قبلۀ آمال ایرج میرزا _ حاجیان رَخت چو از مکه برند

قبلۀ آمال – حاجیان رخت چو از مکه برند

شعر قبلۀ آمال ایرج میرزا _ حاجیان رخت چو از مکه برند    حاجیان رَخت چو از مکه برند مدّتی در عقب سر نِگَرَند   تا به جایی که حرم در نظر است چشم حُجاج به دنبال سر است   من هم از کوی تو گر بستم بار باز با کوی تو دارم سر و[…]

شعر نکته ایرج میرزا _ طبع من این نکته چه پاکیزه گفت

نکته – طبع من این نکته چه پاکیزه گفت

شعر نکته ایرج میرزا _ طبع من این نکته چه پاکیزه گفت   طبع من این نکته چه پاکیزه گفت سهل بُوَد خوردن افسوس مفت   مردم این مُلک ز کِه تا به مِه هیچ ندانند جز احسنت و زِه   هرکسی اندر غم جانان خود است فارغ از اندیشه نیک و بد است  […]

شعر خر و عَزب ایرج میرزا _ شد گذار عزبی از در باغ

خر و عزب – شد گذار عزبی از در باغ

شعر خر و عزب ایرج میرزا _شد گذار عزبی از در باغ    شد گذار عزبی از در باغ دید در باغ یکی ماده الاغ   باغبان غایب و شهوت غالب ماده خر بسته به میل طالب   سر درون کرد و به هرسو نگریست تا بداند به یقین خر خر کیست   اندکی از[…]

شعر ستایشِ صنیع الدّوله ایرج میرزا

طبیعت گر شگرفی ها نماید – ستایش صنیع الدّوله

شعر ستایشِ صنیع الدّوله ایرج میرزا    طبیعت گر شَگَرفی ها نَماید شِگفتی بر شگفتی ها فزاید   گهی بینی که اندر گُلخَنی زشت که هست آکنده از خار و خس و خشت   یکی لاله دمیده سرخ و دلکش که دیده گردد از دیدار آن خوش   گهی در وادی پر خار و پر[…]

شعر در هجوِ اعتمادالتجارِ اصفهانی ایرج میرزا

در هجو اعتمادالتجار اصفهانی

شعر در هجو اعتمادالتجار اصفهانی ایرج میرزا   ای بی خرد اعتمادِ تُجّار دست از حرکات زشت بردار   تو تاجری ای عَنَم به ریشت بی خود مبر اعتماد خویشت   ای صارم دولت شهنشاه هستی تو از این قضیه آگاه   بودند شبی معاشران جمع با یک دو سه خوب روی چون شمع  […]

شعر پسرِ بی هنر ایرج میرزا _ داشت عباس قلی خان پسری

پسر بی هنر – داشت عباس قلی خان پسری

شعر پسر بی هنر ایرج میرزا _ داشت عباس قلی خان پسری   داشت عباس قلی خان پسری پسر بی ادب و بی هنری   اسم او بود علی مردان خان کُلفَت خانه ز دستش به اَمان   پشت کالسکه مردم می جَست دلِ کالسکه نشین را می خَست   هر سحرگه دمِ در بر[…]

شعر انتقاد از مستشاران ایرج میرزا _ نبینی خیر از دنیا عَلایی

انتقاد از مستشاران – نبینی خیر از دنیا علایی

شعر انتقاد از مستشاران ایرج میرزا _ نبینی خیر از دنیا علایی   نبینی خیر از دنیا عَلایی رسد از آسمان بر تو بلایی   تو را کردیم ای گوساله مأمور نه مأموری که أَلمأمورُ مَعذور   که بنمایی در آمریکا تَجَسُّس بیاری مستشاری با تَخَصُّص   در آمریکا به خرها کردی اِعلان که باشد[…]

شعر نوروزِ کودکان ایرج میرزا _ عید نوروز و اوّل سال است

نوروز کودکان – عید نوروز و اوّل سال است

شعر نوروز کودکان ایرج میرزا _ عید نوروز و اوّل سال است    عید نوروز و اوّل سال است روزِ عیش نَشاطِ اطفال است   همه آن روز رختِ نو پوشند چای و شربت به خوش دلی نوشند   پسرِ خوب روزِ عید اندر رَود اَوَّل به خدمتِ مادر   دست بر گردنش کند چون[…]

شعر شوقِ درس خواندن ایرج میرزا _ حمد بر کردگارِ یکتا باد

شوق درس خواندن – حمد بر کردگار یکتا باد

شعر شوقِ درس خواندن ایرج میرزا _ حمد بر کردگارِ یکتا باد   حمد بر کردگارِ یکتا باد که مرا شوقِ درس خواندن داد   آشنا کرد چشمِ من به کتاب داده توفیقِ خیرم از هر باب   در سرِ من هوایِ درس نِهاد در دلِ من مَحَبَّتِ اٌستاد   پدرم را عَطا نٌمود حَیات[…]

شعر کلاغ و روباه ایرج میرزا _ کلاغی به شاخی شده جای گیر

کلاغ و روباه – کلاغی به شاخی شده جای گیر

شعر کلاغ و روباه ایرج میرزا _ کلاغی به شاخی شده جای گیر    کلاغی به شاخی شده جای گیر به منقار گرفته قدری پنیر   یکی روبهی بوی طُعمه شنید به پیش آمد و مَدحِ او برگزید   بگفتا سلام ای کلاغ قشنگ که آیی مرا در نظر شوخ و شنگ   اگر راستی[…]

شعر شکوۀ شاگرد ایرج میرزا _ چنین می گفت شاگردی به مَکتَب

شکوۀ شاگرد – چنین می گفت شاگردی به مکتب

شعر شکوۀ شاگرد ایرج میرزا _ چنین می گفت شاگردی به مکتب   چنین می گفت شاگردی به مَکتَب که این مکتب چه تاریکست یارب   نباشد جز همان تاریک دیوار همان لوحِ سیاهِ تیره و تار   همان درس و همان بحث مُبَیَّن همان تکلیف و آن جای مُعَیَّن   همیشه این کتاب و[…]

شعر بر سنگ مزار ایرج میرزا _ ای نکویان که در این دنیایید

بر سنگ مزار – ای نکویان که در این دنیایید

شعر بر سنگ مزار ایرج میرزا _ ای نکویان که در این دنیایید   ای نکویان که در این دنیایید یا از این بعد به دنیا آیید   این که خفته است در این خاک منم ایرجم، ایرج شیرین سخنم   مدفن عشق جهانست اینجا یک جهان عشق نهانست اینجا   عاشقی بوده به دنیا[…]

شعر مزاح با یکی از وزیران ایرج میرزا

وزیرا از مبارک بیضه ات دور

شعر مزاح با یکی از وزیران ایرج میرزا    وزیرا از مبارک بیضه ات دور مرا امروز گشته بیضه رنجور   یکی چون پُر ز باد و دَرد گشته ز جُفت خود به صورت فَرد گشته   نمی دانم چه بادی در سر اوست که با جفتش نگنجد در یکی پوست   چنان از باد[…]

شعر جواب به خرده‌گیر ایرج میرزا _ شنیدم یاوه‌گویی هرزه‌پویی

جواب به خرده‌گیر – شنیدم یاوه‌گویی هرزه‌پویی

شعر جواب به خرده‌گیر ایرج میرزا _ شنیدم یاوه‌گویی هرزه‌پویی   شنیدم یاوه‌گویی هرزه‌پویی گدایی، سفله‌ای، بی‌آبرویی   چو اشعار حجابم را شنیده حجاب شرم و عفت را دریده   زبان بگشاده بر دشنام بنده به زشتی یاد کرده نام بنده   ولی من هیچ بد از وی نگویم به جز راه ادب راهی نپویم[…]

شعر انتقاد ایرج میرزا _ باز بر تافت به عالَم خورشید

انتقاد – باز بر تافت به عالم خورشید

شعر انتقاد ایرج میرزا _ باز بر تافت به عالم خورشید   باز بر تافت به عالَم خورشید بر رخِ خلقِ جهان تیغ کشید   شد بر افروخته کانون فساد آتشِ فتنه در آفاق افتاد   تافت بر خوابگهِ عالم ، نور باز جنبید و به جوش آمد نور   روی آفاق پر از ولوله[…]