شعر-کامل-لیلی-و-مجنون-نظامی-1

شعر کامل لیلی و مجنون + معنی نثر و فایل صوتی

  • شعر کامل لیلی و مجنون نظامی + معنی نثر و فایل صوتی: در این صفحه متن شعر کامل لیلی و مجنون نظامی + معنی نثر + داستان واقعی + قبر لیلی و مجنون و فایل صوتی در 46 بخش برای شما گردآوری کرده‌ایم.

     

    داستان لیلی و مجنون نظامی

    لیلی و مجنون ریشه در ادبیات عامیانه‌ی عرب دارد. اما نظامی این داستان را به با پرداختِ حرفه‌ای خود به اوج زیبایی رسانده است. و به نوعی می‌توان گفت مُهرِ نامِ خودش را بر لیلی و مجنون ثبت کرده است. به همین دلیل، هرجا که نام لیلی و مجنون می‌آید، در کنار این که مردم می‌دانند ریشه‌ی این داستان عربی است، با این حال همه‌ی مردم به یادِ حکیمِ داستان‌سرای ایرانی نظامی می‌افتند. در میان داستان‌های قدیم بسیار بوده‌اند داستان‌هایی در ادبیات فارسی که از جای دیگری وام گرفته شده باشند. به طور مثال، مهدی اخوان ثالث، شعر معروفی دارد با نام کتیبه که درباره‌ی آن می‌گوید: من این شعر را از مَثَلی در ادبیات عرب وام گرفته‌اند. تمام این‌ها را نوشتم، که بگویم پیوندِ فرهنگیِ میان اعراب و فارس‌ها عظیم و قدرتمند است. باید به آن بیشتر پرداخت و دست به شکوفایی‌های تازه‌ای زد.

     

    شعر کامل لیلی و مجنون صوتی + معنی و تفسیر

    در زیر می‌توانید بخش‌های مختلف از شعر کامل لیلی و مجنون نظامی را ببینید و روی عنوانِ هر کدام که تمایل داشتید کلیک کنید تا صفحه‌ی آن برایتان باز شود. لازم به ذکر است، برای بسیاری از بخش‌ها تا جایی که توانسته‌ایم فایل‌های صوتی فراهم کرده‌ایم تا شما شعر لیلی و مجنون را به شکل صوتی با پخش آنلاین و پلی لیست صوتی داشته باشید. همین طور، در کنار برخی از بخش‌ها، معنی لیلی و مجنون هم قرار گرفته. در صورتی که تمایل داشتید، با مطالب، پیشنهادات و نقدهای خود، ما در بهتر شدن یاری کنید.

     

    متن شعر کامل لیلی و مجنون نظامی

     

    بخش ۱ – به نام ایزد بخشاینده: ای نام تو بهترین سرآغاز

    بخش ۲ – نعت پیغمبر اکرم (ص): ای شاه سوار ملک هستی

    بخش ۳ – برهان قاطع در حدوث آفرینش: در نوبت بار عام دادن

    بخش ۴ – سبب نظم کتاب: روزی به مبارکی و شادی

    بخش ۵ – در مدح شروانشاه اختسان بن منوچهر: سر خیل سپاه تاجداران

    بخش ۶ – خطاب زمین بوس: ای عالم جان و جان عالم

    بخش ۷ – سپردن فرزند خویش به فرزند شروانشاه: چون گوهر سرخ صبحگاهی

    بخش ۸ – در شکایت حسودان و منکران: بر جوش دلا که وقت جوش است

    بخش ۹ – در نصیحت فرزند خود محمد نظامی: ای چارده ساله قرة‌العین

    بخش ۱۰ – یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش: ساقی به کجا که می‌پرستم

    بخش ۱۱ – آغاز داستان: گوینده داستان چنین گفت

    بخش ۱۲ – عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر: هر روز که صبح بردمیدی

    بخش ۱۳ – در صفت عشق مجنون: سلطان سریر صبح خیزان

    بخش ۱۴ – رفتن پدر مجنون به خواستاری لیلی: چون راه دیار دوست بستند

    بخش ۱۵ – زاری کردن مجنون در عشق لیلی: مجنون چو شنید پند خویشان

    بخش ۱۶ – بردن پدر مجنون را به خانه کعبه: چون رایت عشق آن جهانگیر

    بخش ۱۷ – پند دادن پدر مجنون را: چون دید پدر به حال فرزند

    بخش ۱۸ – حکایت: کبکی به دهن گرفت موری

    بخش ۱۹ – در احوال لیلی: سر دفتر آیت نکوئی

    بخش ۲۰ – خواستاری ابن‌سلام لیلی را: فهرست کش نشاط این باغ

    بخش ۲۱ – رسیدن نوفل به مجنون: لیلی پس پرده عماری

    بخش ۲۲ – جنگ کردن نوفل با قبیله لیلی: نوفل ز چنین عتاب دلکش

    بخش ۲۳ – عتاب کردن مجنون با نوفل: مجنون چو شنید بوی آزرم

    بخش ۲۴ – مصاف کردن نوفل بار دوم: گنجینه گشای این خزینه

    بخش ۲۵ – رهانیدن مجنون آهوان را: سازنده ارغنون این ساز

    بخش ۲۶ – سخن گفتن مجنون با زاغ: شبگیر که چرخ لاجوردی

    بخش ۲۷ – بردن پیرزن مجنون را در خرگاه لیلی: چون نور چراغ آسمان گرد

    بخش ۲۸ – دادن پدر لیلی را به ابن‌سلام: غواص جواهر معانی

    بخش ۲۹ – آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی: فرزانه سخن سرای بغداد

    بخش ۳۰ – رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند: دهقان فصیح پارسی زاد

    بخش ۳۱ – وداع کردن پدر مجنون را: چون دید پدر که دردمند است

    بخش ۳۲ – آگاهی مجنون از مرگ پدر: روزی ز قضا به وقت شبگیر

    بخش ۳۳ – انس مجنون با وحوش و سباع: صاحب خبر فسانه پرداز

    بخش ۳۴ – نیایش کردن مجنون به درگاه خدای تعالی: رخشنده شبی چو روز روشن

    بخش ۳۵ – رسیدن نامه لیلی به مجنون: روزی و چه روز عالم افروز

    بخش ۳۶ – نامه مجنون در پاسخ لیلی: بود اول آن خجسته پرگار

    بخش ۳۷ – آمدن سلیم عامری خال مجنون به دیدن او: صراف سخن به لفظ چون زر

    بخش ۳۸ – دیدن مادر مجنون را: مادر چو ز دور در پسر دید

    بخش ۳۹ – آگاهی مجنون از وفات مادر: چون شاهسوار چرخ گردان

    بخش ۴۰ – خواندن لیلی مجنون را: لیلی نه که لعبت حصاری

    بخش ۴۱ – غزل خواندن مجنون نزد لیلی: آیا تو کجا و ما کجائیم

    بخش ۴۲ – آشنا شدن سلام بغدادی با مجنون: دانای سخن چنین کند یاد

    بخش ۴۳ – وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلی: هر نکته که بر نشان کاریست

    بخش ۴۴ – صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی: شرطست که وقت برگ‌ریزان

    بخش ۴۵ – وفات مجنون بر روضه لیلی: انگشت کش سخن سرایان

    بخش ۴۶ – ختم کتاب به نام شروانشاه: شاها ملکا جهان پناها

     

    شعر-کامل-لیلی-و-مجنون-نظامی-1
    شعر-کامل-لیلی-و-مجنون-نظامی-1

     

    معنی کامل شعر لیلی و مجنون به نثر

    عشق واژه ای آشنا برای همه موجودات زنده می باشد علاوه بر اینکه عشق در میان انسانها وجود دارد حتی حیوانات نیز معنی و مفهوم عشق را درک می کنند زندگی بدون عشق یک زندگی سرد و بی روح و کسل کننده است خداوند عشق را در نهاد همه موجودات قرار داده تا بتوانند به واسطه ی آن یک زندگی زیبا و دل انگیز را در این جهان بیکران تجربه کنند مانند عشق مادر به فرزند عشق ،عشق خواهر به خواهر و برادر عشق به خدا و عشق زن و شوهر به همدیگر.

    گفتیم عشق همیشه در ذات انسان بوده و در واقع با آفرینش او عشق نیز همراهش زاده می شود و اختصاصی به زمان و مکان خاص ندارد اما عشق ها نیز دارای کمییت و کیفیت هستند یعنی عشق هایی هستند که موقتی بوده و ممکن است پس از یک دوره ی کوتاه برای مدتی یا همیشه از بین بروند ولی عشقهایی نیز هستند که تا آخر عمر ممکن است باقی بماند تا وقتی که دو عاشق به هم برسند و یا تا زمانیکه بهم نرسیده اند نیز ادامه یابد. در این مورد می توان به عشق لیلی و مجنون اشاره کرد که واقعا عشق اسطوره ای و بی مثال داشتند که از گذشته ی دور تا کنون زبان به زبان و نسل به نسل چرخیده و امروزه نیز کتابهای بسیاری در مورد آن نگاشته شده است در واقع می توان از عشق لیلی و مجنون به عنوان یک الگوی بی نظیر یاد کرد که شاید در تاریخ کمتر عشقی مانند آنها جاودانه بوده است.

    قصّه عاشقانه ی لیلی و مجنون از بهترین و تکرار نشدنی ترین منظومه غنایی در ادبیات فارسی محسوب می شود که از گذشته تاکنون جایگاه والایی در ادبیات فارسی داشته است چه فارسی زبانان و چه غیر فارسی زبانان در شعر ها و قصه هایشان به اهمیت و ارزش این اثر فاخر بارها و بارها اشاره کرده اند در ادبیات فارسی برای اولین بار نظامی گنجوی در کتاب لیلی و مجنون این داستان با ارزش را به صورت شعر نوشت. بعد از نظامی نویسندگان زیادی در میدان شعر و ادب توانستند چه به صورت نثر چه نظم آن را به رشته ی تحریر در آورند “عندلیب نور محمد” از قصه پردازان و شاعران ترکمن و به نام می باشد که با پیروی از مثنوی معنوی به نگارش لیلی و مجنون پرداخته است.

    مجنون دیوانه وار عاشق لیلی بود و شب و روزش را با فکردن به لیلی سپری می کرد رفیقان نابخرد او که مفهوم عشق و عاشقی را نمی دانستند شروع به سرزنش مجنون می کردند می گفتند که برای چه آنقدر به لیلی علاقمند است در حالیکه لیلی آن چنان هم زیبا نیست و او را نکوهش می کردند که دخترانی زیباتر و خوشگلتر از لیلی در شهر است ولی تو چرا از میان این همه دختر لیلی را انتخاب کرده ای بهتر است که لیلی را فراموش کنی و دختر دیگری برای عاشق شدن انتخاب کنی ولی مجنون در جواب آنها این چنین می گفت :لیلی در نظر من آنقدر زیبا و دلفریب است که همتایی ندارد او مانند کوزه ی زیبا و فریبنده ی شراب است و من از این کوزه ی شراب فقط زیبایی نوش جان می کنم.

    من از چهره ی لیلی به لطف خدا شرابی می نوشم که مرا مست زیبایی لیلی می کند شما به ظاهر و قیافه ی بیرونی کوزه می نگرید در حالیکه برای من قیافه ی کوزه اهمیتی ندارد. کوزه در واقع چهره ی بیرونی است و زیاد اهمیتی ندارد آنچه که مهم است شراب درون کوزه است که مدهوش کننده می باشد. پروردگار از کوزه ی لیلی به شما سرکه ی بی ارزش داده در حالیکه به من شراب بخشیده است.چرا که شما عاشق نیستید و ارزش آن را نمیدانید ولی من عاشق لیلی هستم و او را هرگونه که هست می پسندم و دوستش دارم.

    شما ظاهر بین هستید و فقط صورت و ظاهر کوزه را مشاهد می کنید و شرابی که خالص است با چشمان آلوده ی شما قابل دیدن نیست خداوند از یک کوزه ممکن است به یکی عسل بدهد به یکی سم و به یکی شراب، این در واقع برداشتهای شماست که چه دیدگاهی در مورد آن داشته باشید مثلا دریا برای یک پرنده هیچ وقت خانه نمی شود چرا که پرنده شنا بلد نیست و در دریا غرق می شود ولی مرغابی که شناگر ماهری است دریا برای او یک خانه ی سرشار از نعمت است و هیچ وقت در آن غرق نمی شود.

     

    کامل شعر لیلی و مجنون نظامی
    معنی کامل شعر لیلی و مجنون نظامی

    خلاصه داستان لیلی و مجنون

    در چند صد قرن پیش مردم عربستان به صورت قبیله ای زندگی می کردند یکی از این قبایل هم قبیله ای به نام بنی عامر بود هر قبیله دارای حاکمی بود قبیله ی بنی عامر هم حاکمی داشت که در جوانمردی بی همتا و در هنرمندی در همه جا مشهور بود اما هیچ بچه ای نداشت همیشه به پیشگاه خداوند مهربان دعا می کرد و شب و روز با خدا راز و نیاز می کرد تا خداوند کریم به او پسری همانند مروارید درخشان بخشید پدرش اسم او را قیس نامید قیس پسری بسیار زیبا روی در میان دیگر قبایل بود قیس کم کم رشد کرد و بزرگ شد و پدرش او را برای فرا گرفتن علم و دانش راهی مکتب کرد در مکتب دختران و پسران خردسال برای درس خواندن با هم حضور می یافتند و از محبت و علم معلم خود بهره می جستند در مکتب میان دختران ، دختری بود:

    ﻣﺎه ﻋﺮﺑی ﺑﻪ رخ ﻧﻤﻮدن

    ﺗﺮک ﻋﺠﻤی ﺑﻪ دل رﺑﻮدن

    در ﻫﺮ دلی از ﻫﻮاش ﻣﻴلی

    ﮔﻴﺴﻮش ﭼﻮ ﻟﻴﻞ و ﻧﺎم ﻟﻴلی

    که قیس بیشتر از دیگران به او توجه می کرد چرا که قیس پس از آشنا شدن با آن دختر چنان واله و شیدای او شده بود که همه، بعد از آن قیس را دیوانه خطاب می کردند قیس همچون دیوانه ها هر روز دور کوه نجد را که قبیله ی لیلی در آنجا ساکن بودند را طواف می کرد. قیس و لیلی در راه مکتب با هم آشنا شده بودند و بعدها چنان عاشق هم شدند که قصه ی آنها در کتابها نوشته شد آنها ابتدا عشقشان را از همه مخفی کردند اما از آنجا که عشق هرگز نمی تواند در پستوی دل مخفی بماند لذا آن دو رازشان بر ملا شد و داستان عشقشان در همه جای این دنیای بیکران پراکنده شد.

    لیلی از یک خانواده ی پولدار و شناخته شده بود برای همین پدرش برای تنها دخترش آرزوها داشت و هرگز حاضر نبود دختر زیبا و یکی یک دانه اش را به هرکسی بدهد آنهم قیس ،پسری که هیچ چیز در دنیا نداشت و تنها داراییش یک دل عاشق و مهربان بود که آنهم با تمام وجودش در عشق لیلی گم شده بود.

     

    قصه ی عشق لیلی و مجنون در همه جا فاش شده بود و همه ی قبایل از این راز خبر داشتند لذا مجنون از پدرش خواست به خواستگاری لیلی برود اما پدر لیلی به دلیل دشمنی که از قبل از قبیله ی قیس داشت به خواستگاری پدر قیس جواب رد داد و پدر قیس به پدر لیلی گفت:

    ﻣﻦ درﺧﺮم و ﺗﻮ درﻓﺮوشی

    ﺑﻔﺮوش ﻣﺘﺎع اﮔﺮ ﺑﻬﻮشی

    اما حال قیس بعد ازشنیدن خبر رد، روز به روز بدتر می شد و پدرش که این وضع قیس را می دید بسیار ناراحت می شد و شروع به پند و اندرز دادن به قیس می کرد و مجنون بعد از شنیدن پند و اندرزهای پدر:

    ﺗﺮﻛﺎﻧﻪ ز ﺧﺎﻧﻪ رﺧﺖ ﺑﺮﺑﺴﺖ

    در ﻛﻮچگه رﺣﻴﻞ ﺑﻨﺸﺴﺖ

    ﭼﻮن واﻣﻖ از آرزوس ﻋﺬرا

    ﮔﻪ ﻛﻮه ﮔﺮﻓﺖ و ﮔﺎه ﺻﺤﺮا

    وقتی که فامیلها و اقوام قیس بیچارگی پدر و پریشان حالی قیس را دیدند ﮔﻔﺘﻨﺪ:

    ﺑﻪ اﺗﻔﺎق ﻳک ﺳﺮ

    ﻛﺰ ﻛﻌﺒﻪ ﮔﺸﺎده ﮔﺮدد

    اﻳﻦ در ﺣﺎﺟﺘﮕﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺟﻬﺎن اوﺳـﺖ

    ﻣﺤﺮاب زﻣﻴﻦ و آﺳﻤﺎن اوﺳﺖ

    مجنون که با شنیدن جواب رد از پدر لیلی مدام گریه و زاری میکرد اما از اقدامش دست بردار نبود ، اما قبیله ی لیلی هم بیکار نمی نشستند و او را آزار و اذیت می کردند و در آخر مجنون مجبور به فرار شد مجنون که درمانده شده بود شخصی به نام نوفل را برای بار چندم به خواستگاری لیلی فرستاد اما باز هم هیچ فایده ای نداشت و جواب آنها باز هم منفی بود .پدر مجنون وقتی که پسرش را در آن حال می دید بسیار غمگین و ناراحت می شد لذا تصمیم گرفت تا مجنون را به کعبه ببرد و به مجنون گفت که از درگاه خداوند طلب شفاعت و یاری کند و مجنون نیز اینگونه با خدای خود شروع به سخن گفتن کرد:

    ﻛﺰ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻏﺎﻳتی رﺳﺎﻧم

    ﻛﻮ ﻣﺎﻧﺪ اﮔﺮ ﭼﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﺎﻧﻢ

    ﻳﺎرب ﺗﻮ ﻣﺮا ﺑﻪ روی ﻟﻴلی

    ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺪه زﻳﺎده ﻣﻴلی

    از ﻋﻤﺮ ﻣﻦ آﻧﭽﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺮ ﺟﺎی

    ﺑﺴﺘﺎن و ﺑﻪ ﻋﻤﺮ ﻟﻴلی اﻓﺰای

    و در آخر وقتی پدر مجنون این سخنان را از پسرش شنید به شدت اندوهیگن شد و دیگر هیچ چیزی نگفت.

    بعد از مدتی بر خلاف میل لیلی او را به اجبار به عقد مردی از قبیله ی بنی اسد به نام “ابن سلام” در آوردند جشن بسیار مجلل و با شکوهی گرفتند و همه قبایل را به جشن دعوت کردند پدر لیلی که از این کارش خیلی خوشحال بود در بین مهمانان شروع به دادن سکه می کرد در اولین شب زفاف لیلی اولین سیلی خود را تقدیم شوهرش ابن سلام کرد.مجنون از شوهر کردن لیلی بی خبر بود اما دیگر برای او چه فرق می کرد چرا که او یک دیوانه ی واقعی شده و سر به کوه و بیابان نهاده بود روزی به او خبر دادند که :

    آن دوﺳﺖ ﻛﻪ دل ﺑﺪو ﺳﭙﺮدی

    ﺑﺮ دﺷﻤﻨﻴﺶ ﮔﻤﺎن ﻧﺒﺮدی

    دادﻧﺪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮی جوانش

    ﻛﺮدﻧﺪ ﻋﺮوس در زﻣﺎﻧﺶ

    ﻣﺠﻨﻮن با شنیدن این ماجرا:

    ﭼﻨﺪان ﺳﺮ ﺧﻮد ﺑﻜﻮﻓﺖ ﺑﺮ ﺳﻨﮓ

    ﻛﺰ ﺧﻮن ﻫﻤﻪ ﻛﻮه ﮔﺸﺖ ﮔﻞ رﻧﮓ

    اﻓﺘﺎد ﻣﻴﺎن ﺳﻨﮓ ﺧﺎره

    ﺟﺎن ﭘﺎره و ﺟﺎﻣﻪ ﭘﺎره ﭘﺎره

    مجنون بعد از شنیدن خبر ازدواج لیلی دیوانه تر از قبل شد حالا دیگر هیچ رمقی برایش نمانده پدرش برای تسلی دادن پیش او آمد تا شاید بتواند دل آشفته ی پسرش را کمی تسکین دهد و اینکار پدر کمی موثر واقع شد چرا که دل اندوهگین مجنون با سخنان پدر کمی آرام شد ولی از بخت بد مجنون پدرش که تنها حامی او بود برای همیشه مجنون را تنها گذاشت و به دیار حق شتافت حالا قیس علاوه بر درد عشق خود باید از دوری پدر نیز می نالید بعد از در گذشت پدر ، مادرش نیز او را تنها گذاشت حالا دیگر مجنون تنهای تنها بود و هیچ یار و یاوری نداشت غم از دست دادن پدر و مادر، مجنون را پریشانتر از قبل کرده بود سالها سپری می شد و مجنون در بیابان با حیوانات وحشی خو گرفته بود و هم سخن شده بود و قصه ی عشق خود را به آنها بازگو می کرد.

    لیلی از زندگی اجباریش با ابن سلام متنفر بود و روزها و شبهایش را با غم و ناراحتی به پایان می رساند تا اینکه شوهرش ابن سلام بر اثر یک بیماری فوت کرد و لیلی در غم از دست دادن شوهرش به عزا نشست .مجنون وقتی خبر فوت شوهر لیلی را شنید با عجله به نزد لیلی رفت شاید می خواست لیلی را هم در غم از دست دادن پدرش شریک کند.بالاخره بعد از مدتها این دو عاشق توانستند در کنار هم باشند و از عشق و علاقه ی هم بر خوردار شوند حالا لیلی که از زندگی اجباری با ابن سلام رهایی یافته به معشوق خود رسیده بود البته عشق این دو بسیار پاک و مطهر بود و جز دیدارهای حضوری چیزی دیگر بین آن دو نبود مجنون بدون اینکه این بار بخواهد به لیلی عشق دیرین خود برسد راهی دشت و کوه می شود.اما دریغ و حسرت که زمانی نگذشت که لیلی بیمارشد و در واپیسن لحظات زندگیش چنین گفت :

    ﮔﻮ ﻟﻴلی از اﻳﻦ ﺳﺮای دﻟﮕﻴﺮ

    آن ﻟﺤﻈﻪ ﻛﻪ می ﺑﺮﻳﺪ زﻧﺠﻴﺮ

    در ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺧﺎک ﻣﻲ داد

    در ﻳﺎد ﺗﻮ ﺟﺎن ﺑﻪ ﭘﺎک می داد

    و همین که این سخن را گفت شمع زندگیش به یکباره خاموش شد و تنش به سردی گرایید و برای همیشه مجنون تنها را تنها گذاشت. بعد از دفن لیلی هیچ وقت جای آرامگاه لیلی را به مجنون نگفتند ولی مجنون همیشه از خداوند می خواست که هرچه زودتر او را به معشوقش برساند و گفت :” تا جاییکه بتوانم می گردم خاک و زمین را بو می کشم تا بوی لیلی را احساس کنم ” و آنطور که گفته بود عمل کرد آنقدر گشت تا آرامگاه معشوقه اش را پیدا کرد.

    مجنون به طرف آرامگاه لیلی رفت و این شعر را در وصفش سرود:

    ﺑﻴتی دو ﺳﻪ زار زار ﺑﺮﺧﻮاﻧﺪ

    اﺷکی دو ﺳﻪ ﺗﻠﺦ ﺗﻠﺦ ﺑﻔﺸﺎﻧﺪ

    ﭼﻮن ﺗﺮﺑﺖ دوﺳﺖ در ﺑﺮ آورد

    ای دوﺳﺖ ﺑﮕﻔﺖ و ﺟﺎن ﺑﺮ آورد

    ﭘﻬﻠﻮ ﮔﻪ دﺧﻤﻪ را ﮔﺸﺎدﻧﺪ

    در ﭘﻬﻠﻮی ﻟﻴﻠﻴﺶ ﻧﻬﺎدﻧﺪ

    ﺑﻮدﻧﺪ در اﻳﻦ ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﻳک ﻋﻬﺪ

    ﺧﻔﺘﻨﺪ در آن ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﻳک ﻣﻬﺪ

    مجنون بر سر آرامگاه لیلی ضجه ها زد و گریه و زاری ها کرد تا او هم به وصال محبوبش رسید وصیت کرده بود که در کنار عشقش به خاک سپرده شود و این دو معشوق بار دیگر در کنار هم آرام گرفتند.

     

     

    داستان واقعی لیلی و مجنون

    تحقیقات «کراشفسکی» درباره حقیقت داستان «لیلی و مجنون»
    وی به پیشینه تاریخی داستان «لیلی و مجنون» اشاره کرد و گفت: درباره سابقه تاريخي داستان «ليلي و مجنون» جستجو كرده اند كه آيا خود داستان حقيقت داشته، يا افسانه بوده است؟ و به اين نتيجه رسيده اند كه واقعيت داشته و در اوايل قرن اول هجري اتفاق افتاده است. اين را يكي از محققان اهل ليتواني به نام «كراشفسكي» تحقيق كرده است.

    وی افزود: تاييد حرف او اين است كه ديوان مجنون چاپ شده و به همان الگو، داستاني ساخته اند. اين ديوان حتی در ايران هم چاپ شده است. در قديمي ترين نسخه خطي ديوان مجنون، اين گونه آمده كه شخصي به نام «ابوبكر والبي» آن اشعار را جمع آوري كرده و شرح حال مختصري هم براي مجنون نوشته است.

    احمدنژاد یادآور شد: البته اين را بايد دانست كه والبي، 50 ، 60 سالي پيش از نظامي بوده است. غير از اين، تا آنجا كه جستجو كرده ام، تنها در «الفهرست» ابن النديم يك بار نام مجنون آمده است. بيشتر از اين خبري از او نداريم تا آن كه نظامي، به خواهش شروانشاه اخستان، تصميم مي گيرد كه داستان عشق مجنون را به نظم بكشد.

    وی افزود: عشق مجنون را بايد در شمار عشق هاي عفت جويانه دانست. اين گونه عشق در برابر عشق هاي لذت جويانه قرار مي گيرد. پرسش اينجاست كه چرا چنين عشق رقيق و طغياني كه بسيار هم همراه با عفت و پاكدامني است، براي مجنون به وجود آمده است؟

    «طه حسين» بحثي را پيش كشيده و گفته است كه قبيله بني عامر، يعني همان قبيله اي كه مجنون از ميان آنها برخاست، در تنگدستي به سر مي بردند. آن طغيان هاي سركشانه عشقي مجنون، چنين ريشه اجتماعي داشته است. اين را هم بيافزاييم كه در آثار پراكنده اعراب اشاره هايي به عشق مجنون شده است. مثلا در «الاغاني» برخي اشاره ها وجود دارد اما پيش از نظامي، نه در ميان اعراب و نه در نزد ايرانيان، چنين داستاني با اين طول و تفصيل، وجود نداشته است.

     

    عکس واقعی لیلی و مجنون

    در راستای داستان واقعی لیلی و مجنون، عکسی نیز در فضای اینترنت وجود دارد که می‌گویند عکس واقعی لیلی و مجنون است البته که هیچ سندی برای این موضوع پیدا نکرده‌ایم، اما عکس را با شما به اشتراک می‌گذاریم.

     

    عکس واقعی لیلی و مجنون
    عکس واقعی لیلی و مجنون

     

    قبر لیلی و مجنون در کدام کشور است؟

    از آنجا که میزان حقیقت لیلی و مجنون مشخص نیست، قبری نیز برای آن مشخص نشده است. اما اگر قبری باشد و داستان حقیقت داشته باشد، به طور یقین این قبر باید در منطقه‌ی خاورمیانه و بین النهرین باشد.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    One thought on “شعر کامل لیلی و مجنون + معنی نثر و فایل صوتی

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»