مادر چو ز دور در پسر دید

38 – شعر مادر چو ز دور در پسر دید – دیدن مادر مجنون را

  • شعر مادر چو ز دور در پسر دید نظامی – لیلی و مجنون 38

     

    مادر چو ز دور در پسر دید

    الماس شکسته در جگر دید

     

    دید آن گل سرخ زرد گشته

    وآن آینه زنگ خورد گشته

     

    اندام تنش شکسته شد خرد

    زاندیشه او به دست و پا مرد

     

    گه شست به آب دیده رویش

    گه کرد به شانه جعد مویش

     

    سر تا قدمش به مهر مالید

    بر هر ورمی به درد نالید

     

    می‌برد به هر کناره‌ای دست

    گه آبله سود و گه ورم بست

     

    گه شست سر پر از غبارش

    گه کند ز پای خسته خارش

     

    چون کرد ز روی مهربانی

    با او ز تلطف آنچه دانی

     

    گفت ای پسر این چه ترک تازیست

    بازیست چه جای عشق بازیست

     

    تیغ اجل این چنین دو دستی

    وانگه تو کنی هنوز مستی

     

    بگذشت پدر شکایت‌آلود

    من نیز گذشته گیر هم زود

     

    برخیز و بیا به خانه خویش

    برهم مزن آشیانه خویش

     

    گر زانکه وحوش یا طیورند

    تا شب همه زآشیانه دورند

     

    چون شب به نشانه خود آید

    هر مرغ به خانه خود آید

     

    از خلق نهفته چند باشی

    ناسوده نخفته چند باشی

     

    روزی دو که عمر هست بر جای

    بر بستر خود دراز کن پای

     

    چندین چه نهی به گرد هر غار

    پا بر سر مور یا دم مار

     

    ماری زده گیر بی‌امانت

    موری شده گیر میهمانت

     

    جانست نه سنگریزه بنشین

    با جان مکن این ستیزه بنشین

     

    جان و دل خود به غم مرنجان

    نه سنگ دلی نه آهنین جان

     

    مجنون ز نفیرهای مادر

    افروخت چه شعله‌های آذر

     

    گفت ای قدم تو افسر من

    رنج صدف تو گوهر من

     

    گر زانکه مرا به عقل ره نیست

    دانی که مرا در این گنه نیست

     

    کار من اگر چنین بد افتاد

    اینکار مرا نه از خود افتاد

     

    کوشیدن ما کجا کند سود

    کاین کار فتاده بودنی بود

     

    عشقی به چنین بلا و زاری

    دانی که نباشد اختیاری

     

    تو در پی آنکه مرغ جانم

    از قالب این قفس رهانم

     

    در دام کشی مرا دگربار

    تا در دو قفس شوم گرفتار

     

    دعوت مکنم به خانه بردن

    ترسم ز وبال خانه مردن

     

    در خانه من ز ساز رفته

    باز آمده گیر و باز رفته

     

    گفتی که ز خانه ناگزیر است

    این نرد نه نرد خانه گیر است

     

    بگذار مرا تو در چنین درد

    من درد زدم تو باز پس گرد

     

    این گفت و چو سایه در سر افتاد

    در بوسه پای مادر افتاد

     

    زانجا که نداشت پاس رایش

    بوسید به عذر خاک پایش

     

    کردش به وداع و شد در آن دشت

    مادر بگرست و باز پس گشت

     

    همچون پدرش جهان بسر برد

    او نیز در آرزوی او مرد

     

    این عهدشکن که روزگارست

    چون برزگران تخم کارست

     

    کارد دو سه تخم را باغاز

    چون کشته رسید بدرود باز

     

    افروزد هر شبی چراغی

    بر جان نهدش ز دود داغی

     

    چون صبح دمد بر او دمد باد

    تا میرد ازو چنانکه زو زاد

     

    گردون که طلسم داغ سازیست

    با ما به همان چراغ بازیست

     

    تا در گره فلک بود پای

    هرجا که روی گره بود جای

     

    آنگه شود این گره گشاده

    کز چار فرس شوی پیاده

     

    چون رشته جان شو از گره پاک

    چون رشته تب مشو گره ناک

     

    گر عود کند گره‌نمائی

    تو نافه شو از گره‌گشائی

     

     دیدن مادر مجنون را لیلی و مجنون نظامی گنجوی

    لازم به ذکر است که نام این بخش از منظومه‌ی لیلی و مجنون « دیدن مادر مجنون را» است.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    نظامی گنجوی لیلی و مجنون قالب: مثنوی وزن شعر: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2

     

    دیدگاه کاربران درباره شعر مادر چو ز دور در پسر دید چیست؟

    شکوه میگوید:

    سودن معانی گوناگونی دارد هم به معنی کو بیدن و خرد کردن است و هم به معنی فرسودن و سوراخ کردن ولی در اینجا به معنی لمس کردن آمده

    امین کیخا میگوید:

    خیز و اماس و باد را به لری پنوم می گویند و به انگلیسی کهنتر pneum در لغت پنموم به معنی شش مانده است و البته پر اشکار است شش جای باد و هو است به فارسی پهلوی ساسانی به ماسک پنام می گفته اند و ان در واقع پیشگیر نفس و باد بوده است که شاهان می زده اند که هم نفس کسان نشوند کاری بوده از روی برمنشی و غرور

    شعر مادر چو ز دور در پسر دید اثر کیست؟

    این شعر اثر نظامی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»