نرگس غمزه‌زنش بر سر ناز است هنوز

نرگس غمزه‌زنش بر سر ناز است هنوز _ 69

شعر نرگس غمزه‌زنش بر سر ناز است هنوز _ غزل69 _ ملک الشعرا بهار    نرگس غمزه‌زنش بر سر ناز است هنوز طرهٔ پرشکنش سلسله‌باز است هنوز   عاشقان را سپه ناز براند از در دوست بر در دوست مرا روی نیاز است هنوز   خاک محمود شد از دست حوادث بر باد در دلش[…]

نیست کسی را نظر به حال کس امروز

نیست کسی را نظر به حال کس امروز _ 68

شعر نیست کسی را نظر به حال کس امروز _ غزل68 _ ملک الشعرا بهار    نیست کسی را نظر به حال کس امروز وای به مرغی که ماند در قفس امروز   گر دهدت دست خیز و چارهٔ خود کن داد مجو زان که نیست دادرس امروز   آن که به پیمان و عهد[…]

بنفشه دوش به گل گفت و خوش

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد _ 113

دانلود دکلمه صوتی شعر بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد حافظ _ غزل 113+ پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: که تابِ من به جهان، طُرِّهٔ فلانی داد دلم خزانهٔ اسرار بود و دستِ قضا.   شعر بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد _ غزل 113     بنفشه دوش[…]

حیله‌ها سازد در کار من آن ترک پسر

حیله‌ها سازد در کار من آن ترک پسر _ 67

شعر حیله‌ها سازد در کار من آن ترک پسر _ غزل67 _ ملک الشعرا بهار    حیله‌ها سازد در کار من آن ترک پسر تا دل خویش به او بازدهم بار دگر   گه فرو ریزد بر لالهٔ تر مشک سیاه گه بیاراید مشک سیه از لالهٔ تر   چون مرا بیند دزدیده سوی من[…]

بهار مژدهٔ نو داد فکر باده کنید

بهار مژدهٔ نو داد فکر باده کنید _ 66

شعر بهار مژدهٔ نو داد فکر باده کنید _ غزل66 _ ملک الشعرا بهار    بهار مژدهٔ نو داد فکر باده کنید ز عمر خویش در این فصل استفاده کنید   خورید باده‌، مدارید غصهٔ کم و بیش که غصه کم شود ار باده را زیاده کنید   مناسب است به شکرانهٔ مقام رفیع گر[…]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید _ 65

شعر من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید _ غزل65 _ ملک الشعرا بهار    من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید   فصل گل می‌گذرد ، هم‌نفسان بهر خدا بنشینید به باغی و مرا یاد کنید   عندلیبان‌! گل سوری به چمن کرد ورود[…]

از ما به جز از وفا نیاید

از ما به جز از وفا نیاید _ 64

شعر از ما به جز از وفا نیاید _ غزل64 _ ملک الشعرا بهار   از ما به جز از وفا نیاید وز یار به جز جفا نیاید   دلبر چه بلا بود که هرگز نزد من مبتلا نیاید   حرزی است مرا نهان کزان حرز در خانهٔ ما بلا نیاید   من کوه غم[…]

آن چه شعله است کزان راهگذار می‌آید

آن چه شعله است کزان راهگذار می‌آید _ 63

شعر آن چه شعله است کزان راهگذار می‌آید _ غزل63 _ ملک الشعرا بهار    آن چه شعله است کزان راهگذار می‌آید یا چه برقیست که دایم به‌نظر می‌آید   ظلماتیست جهانگیرکه چون سیل روان مژده آب حیاتش ز اثر می‌آید   زادهٔ فکر من است این که پس از چندین قرن به سفررفته و[…]

کنون که کار دل از زلف یار نگشاید

کنون که کار دل از زلف یار نگشاید _ 62

شعر کنون که کار دل از زلف یار نگشاید _ غزل62 _ ملک الشعرا بهار    کنون که کار دل از زلف یار نگشاید سزد گر از من آشفته کار نگشاید   بلی ز عاشق آشفته کی گشاید کار چو کار دل ز سر زلف یار نگشاید   ز روزگار در این‌ بستگی‌ چه‌ شکوه[…]

اسیر خود شدن تا کی ز خود وارستنی باید

اسیر خود شدن تا کی ز خود وارستنی باید _ 61

شعر اسیر خود شدن تا کی ز خود وارستنی باید _ غزل61 _ ملک الشعرا بهار    اسیر خود شدن تا کی ز خود وارستنی باید زتن کامی نشد حاصل به جان پیوستنی باید   به فرمان تن خاکی به خاک اندر بسی ماندم به بام آسمان زین پست منظر جستنی باید   به لوث[…]

میان ابرو و چشم توگیر و داری بود

میان ابرو و چشم توگیر و داری بود _ 60

شعر میان ابرو و چشم توگیر و داری بود _ غزل60 _ ملک الشعرا بهار   میان ابرو و چشم توگیر و داری بود من این میانه شدم کشته این چه کاری بود   تو بی وفا واجل در قفا و من بیمار بمردم از غم و جز این چه انتظاری بود   مرا ز[…]

پیوند ببندند بتان لیک نپایند

پیوند ببندند بتان لیک نپایند _ 59

شعر پیوند ببندند بتان لیک نپایند _ غزل59 _ ملک الشعرا بهار   پیوند ببندند بتان لیک نپایند ور زان که بپایند بگویند و نیایند   وانگه چو بیایند نخندند و ز عشاق خواهندکه‌شان هیچ‌ نبوسند و نگایند   گویند نباتی را، مردم به دهان در گیرند، ولی نه بمکند ونه بخایند   این یوسفکان[…]

خوبرویان یار را در عین یاری می‌کشند

خوبرویان یار را در عین یاری می‌کشند _ 58

شعر خوبرویان یار را در عین یاری می‌کشند _ غزل58 _ ملک الشعرا بهار    خوبرویان یار را در عین یاری می‌کشند دوستداران را به جرم دوستداری می‌کشند   مرغ وحشی چون نمی‌افتد به دست کودکان مرغ دست‌آموز را با زجر و خواری می‌کشند   شاهدان دیر جوش از دوستان باوفا زود سیر آیند و[…]

دلفریبان که به روسیه ی جان جا دارند

دلفریبان که به روسیه ی جان جا دارند _ 57

شعر دلفریبان که به روسیه ی جان جا دارند _ غزل57 _ ملک الشعرا بهار    دلفریبان که به روسیه ی جان جا دارند مستبدانه چرا قصد دل ما دارند   دلبران خودسر و هرجایی و روسی‌ صفتند ورنه در خانهٔ غیر از چه سبب جا دارند   گاه لطف‌است و خوشی گاه‌عتابست و خطاب[…]

دعوی چه کنی داعیه‌داران همه رفتند

دعوی چه کنی داعیه‌داران همه رفتند _ 56

شعر دعوی چه کنی داعیه‌داران همه رفتند _ غزل56 _ ملک الشعرا بهار    دعوی چه کنی داعیه‌داران همه رفتند شو بار سفر بند که یاران همه رفتند   آن گرد شتابنده که در دامن صحراست گوید چه نشینی که سواران همه رفتند   داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو کز باغ[…]

آن خط سبز بین که چه زیبا نوشته‌اند

آن خط سبز بین که چه زیبا نوشته‌اند _ 55

شعر آن خط سبز بین که چه زیبا نوشته‌اند _ غزل55 _ ملک الشعرا بهار    آن خط سبز بین که چه زیبا نوشته‌اند گویی خط از عبیر به دیبا نوشته‌اند   در معنی لب تو ز شنگرف نقطه‌ای برگل نهاده شرح به بالا نوشته‌اند   یا نسختی ز مهر گیا ثبت کرده‌اند یا سر[…]

راستی روی نکویش به گلستان ماند

راستی روی نکویش به گلستان ماند _ 54

شعر راستی روی نکویش به گلستان ماند _ غزل54 _ ملک الشعرا بهار    راستی روی نکویش به گلستان ماند خط و خالش به گل‌و سبزه وریحان ماند   نه همینش دو رخ تازه بود، چون گل سرخ که دهانش به یکی غنچهٔ خندان ماند   دستگاهی که در آنجا نبود حوروشی گر همه باغ[…]

نسیم صبحدم ازکوهپایه باز آمد

نسیم صبحدم ازکوهپایه باز آمد _ 53

شعر نسیم صبحدم ازکوهپایه باز آمد _ غزل53 _ ملک الشعرا بهار   نسیم صبحدم ازکوهپایه باز آمد درخت سرو ز شادی به اهتزاز آمد   بیاکه طرهٔ سنبل زشوق گشت پریش بیا که دیدهٔ نرگس به راه باز آمد   به یاد حضرت زردشت جام باده بنومن که جشن حضرت جمشید جم فراز آمد[…]

گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد

گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد _ 52

شعر گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد _ غزل52 _ ملک الشعرا بهار    گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد نشد آزاد ز غم هر که گرفتار نشد   یوسف مصر نشد آن که به بازار وجود پیره زالی به کلافیش خریدار نشد   همره نوح نشد، همسر داود[…]

بازآمد آن ترک ختا کز بیقراران کین کشد

بازآمد آن ترک ختا کز بیقراران کین کشد _ 51

شعر بازآمد آن ترک ختا کز بیقراران کین کشد _ غزل51 _ ملک الشعرا بهار   بازآمد آن ترک ختا کز بیقراران کین کشد یارب مبادا کز خطا خط بر من مسکین کشد   دلدادگان از هر طرف برگرد او بربسته صف بگرفته دامانش به کف گه آن کشد گه این کشد   گر جان[…]

آن خواجه را در کویِ ما، در گِل فرو رَفته‌ست پا با تو بگویم حالِ او، بَرخوان إِذا جاءَ الْقَضا

آن خواجه را در کویِ ما، در گِل فرو رَفته‌ست پا-27

دکلمه صوتی شعرآن خواجه را در کویِ ما، در گِل فرو رَفته‌ست پا مولانا – غزل 27 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر.با تو بگویم حالِ او، بَرخوان إِذا جاءَ الْقَضا جَبّاروار و زَفتْ او، دامَن کَشان می‌رفت او     شعر آن خواجه را در کویِ ما، در گِل فرو رَفته‌ست پا مولانا[…]

شعر آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد

آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد _ 112

دانلود دکلمه صوتی شعر آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد حافظ _ غزل 112+ پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت.       شعر آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد _ غزل112[…]

دل-نمانده‌ست-که-گوی-خم-چوگان-تو-نیست

دل نمانده‌ست که گوی خم چوگان تو نیست – 127

دانلود دکلمه صوتی شعر دل نمانده‌ست که گوی خم چوگان تو نیست سعدی – غزل 127 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. خصم را پای گریز از سر میدان تو نیست. تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد.   شعر دل نمانده‌ست که گوی خم چوگان تو نیست – غزل 127 –[…]

نه-خود-اندر-زمین-نظیر-تو-نیست

نه خود اندر زمین نظیر تو نیست – 126

دانلود دکلمه صوتی شعر نه خود اندر زمین نظیر تو نیست سعدی – غزل 126 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. که قمر چون رخ منیر تو نیست. ندهم دل به قد و قامت سرو.   شعر نه خود اندر زمین نظیر تو نیست – غزل 126 – سعدی   نه خود اندر[…]

کس-ندانم-که-در-این-شهر-گرفتار-تو-نیست

کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست – 125

دانلود دکلمه صوتی شعر کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست سعدی – غزل 125 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست. سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه.   شعر کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست – غزل 125[…]

گر چون ‌تو نقشی ای‌صنم ‌نقاش چین در چین کشد

گر چون ‌تو نقشی ای‌صنم ‌نقاش چین در چین کشد _ 50

شعر گر چون ‌تو نقشی ای‌صنم ‌نقاش چین در چین کشد _ غزل50 _ ملک الشعرا بهار    گر چون ‌تو نقشی ای‌صنم ‌نقاش چین در چین کشد عمر درازی بایدش کان زلف چین در چین کشد   گر سنبل و نسرین کشد از خط رخسار تو سر رویت خط بیحاصلی بر سنبل و نسرین[…]

سر آزادهٔ ما منت افسر نکشد

سر آزادهٔ ما منت افسر نکشد _ 49

شعر سر آزادهٔ ما منت افسر نکشد _ غزل49 _ ملک الشعرا بهار    سر آزادهٔ ما منت افسر نکشد تن وارستهٔ ما حسرت زیور نکشد   ما فقیران تهی‌دست ز خود بیخبریم جز سوی حق دل ما جانب دیگر نکشد   ما گداییم ولی قصر غنا منزل ماست هرکه شد همدم ما منت‌قیصرنکشد  […]

اگر تو رخ بنمایی ستم نخواهد شد

اگر تو رخ بنمایی ستم نخواهد شد _ 48

شعر اگر تو رخ بنمایی ستم نخواهد شد _ غزل48 _ ملک الشعرا بهار   اگر تو رخ بنمایی ستم نخواهد شد ز حسن و خوبی تو هیچ کم نخواهد شد   برون ز زلف‌ تو یک حلقه هم نخواهد رفت کم از دهان تو یک ذره هم نخواهد شد   گرم دو بوسه دهی[…]

مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد

مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد _ 47

شعر مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد _ غزل47 _ ملک الشعرا بهار    مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد این باشد آن نباشد آن باشد این نباشد   با انگبین لبت را سنجیده‌ام مکرر شهدی که در لب تست در انگبین نباشد   قومی به فکر مشغول قومی بدین گرفتار غافل که[…]

درغمش هرشب به گردون پیک آهم می‌رسد

درغمش هرشب به گردون پیک آهم می‌رسد _ 46

شعر درغمش هرشب به گردون پیک آهم می‌رسد _ غزل46 _ ملک الشعرا بهار   درغمش هرشب به گردون پیک آهم می‌رسد صبرکن ای دل شبی آخر به ما هم می‌رسد   شام تاربک غمش راگر سحرکردم چه سود کزپس آن نوبت روز سیاهم می‌رسد   صبرکن گر سوختی ای دل ز آزار رقیب کاین[…]