بررسی مؤلفه های سوررئالیسم و کارکردهای زبان سوررئال در اشعار سهراب سپهری :انقلاب سوررئالیسم دریچه تازه ای به روی ادبیات و هنر اروپا گشود و عرصه گسترده ای از خلاقیت و کشف و شهود هنری را به هنرمندان شناساند نوشوندگی و تازگی مفرط خصلت هنرمند سوررئالیسم است. از منظر سوررئالیسم ناب ترین آگاهیها و ادراکات[…]
سهراب سپهری
سهراب سپهری از شاعران و نقاشهای مهم معاصر ما فارسی زبانها به حساب میآید. او در تاریخ 14 مهر ماه در سال 1307 در شهر قم به دنیا آمده و در اردیبهشت سال 59 به دلیل سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشته است. اما تا زبان فارسی زنده است نام و اشعار و اندیشهی او زنده خواهد ماند.

سهراب سپهری
سهراب سپهری توانست فضاهای تازهای را به شعر فارسی اضافه کند. چه به لحاظ تکنیکهای تصویری، چه به لحاظ روایت، چه به لحاظ اندیشهی فلسفی. دربارهی این سرتیترها به تفصیل در کارگاههای آموزش شعرمان صحبت خواهیم کرد.
سهراب سپهری، همان طور که خودش در نامههایش میگوید، از شاگردان نیما یوشیج به حساب میآید. او همچنان کمی از لحاظ فرمت زبانی تحت تاثیر فروغ فرخزاد بود. مدتی نیز در یک مجله با احمد شاملو همکاری داشت.
از طریق دکمههای زیر میتوانید وارد بخشهای مختلف از مطالب مربوط به سهراب سپهری شوید:
اشعار سهراب سپهری بیوگرافی سهراب سپهری نقد شعر سهراب سپهریدیدگاه فروغ فرخزاد دربارهی سهراب سپهری
سپهری از بخش آخر کتاب «آوار آفتاب» شروع میشود و به شکل خیلی تازه و مسحور کنندهای هم شروع میشود و همین طور ادامه دارد و پیش میرود. سپهری با همه فرق دارد. دنیای فکری و حسی او برای من جالبترین دنیاهاست. او از شهر و زمان و مردم خاصی صحبت نمیکند. او از انسان و زندگی حرف میزند و به همین دلیل وسیع است. در زمینهی وزن راه خودش را پیدا کرده. اگر تمام نیروهایش را فقط صرف شعر میکرد، آن وقت میدیدید که به کجا خواهد رسید.
دیدگاه احمد شاملو دربارهی سهراب سپهری
شاملو میگوید: «باید فرصتی پیدا کنم یک بار دیگر شعرهایش را بخوانم، شاید نظرم درباره کارهایش تغییر پیدا کند. یعنی شاید بازخوانیاش بتواند آن عرفانی را که در شرایط اجتماعی سالهای پس از کودتای 32 در نظرم نامربوط جلوه میکرد، امروز به صورتی توجیه کند. سر آدمهای بیگناهی را لب جوب میبُرند و من دو قدم پایینتر بایستم و توصیه کنم که: «آب را گل نکنید!» تصورم این بود که یکیمان از مرحله پرت بودیم… آن شعرها گاهی بیش از حد زیباست، فوقالعاده است… دست کم برای من فقط زیبایی کافی نیست؛ چه کنم؟ اختلاف ما در موضوع کاربرد شعر است. شاید گناه از من است که ترجیح میدهم شعر شیپور باشد نه لالایی؛ یعنی بیدار کننده باشد نه خوابآور».
یا در جایی دیگر میگوید:
«وقتی انسانها چنین در ویتنام قتل و عام میشوند چگونه میشود نگران آب خوردن یک کبوتر بود؟».
دیدگاه سیمین بهبهانی دربارهی سهراب سپهری
سیمین بهبهانی در مصاحبهای صوتی دربارهی سهراب سپهری میگوید: هیچ کجا از شعرهای سهراب مرا دچار طغیان احساسات نکرد. نه جایی با این شعرها گریه کردم، نه جایی بسیار شاد شدم.
البته سطرهایی که از دیدگاه سیمین نوشته شد، به نوعی نقل به مضمون بود. شاید کمی جابهجایی در کلمات به وجود آمده باشد اما در مجموع اصل سخن همین بود.
دیدگاه پوریا پلیکان دربارهی سهراب سپهری
سطرهای زیر توسط پوریا پلیکان در کتاب چشمها را باید شست نوشته شده است که توسط انتشارات امتیاز به چاپ رسیده.
عهد عتیق سالها پس از موسا نوشته شد، انجیلها سالها پس از عیسا و قرآن نیز پس از پیامبرِ اسلام جمع آوری شد. تنها چیزی که ما از پیامبران میدانیم، همین کتابهای مقدساند. که در برخی مسائل باهم منافات دارند، و در برخی تکرار کنندهی هم هستند.
امروز تنها راهِ آشنایی با این اشخاص، همین کتابها هستند و بس، چرا که هیچچیزِ دیگری از آنها باقی نمانده است. از سپهری نیز چند کتاب برای نسلهای آینده باقی مانده است.
میتوانم شعرهای زیادی را مثال بزنم تا با سطرهایی از کتابهای مقدس مقایسه کنیم:
ریگی از روی زمین برداریم
وزن بودن را احساس کنیم
(سهراب سپهری، صدای پای آب)
و همه میدانیم
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است.
(سهراب سپهری، صدای پای آب)
قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانهی اشکال.
(سهراب سپهری، مسافر)
اینها حرفهاییست که همیشه خواهان خواهند داشت. زیرا که همیشه انسانها با «زندگی» درگیر هستند. سهراب، شاعر حرفهای قصار است اما آنقدر شاعرانه مینویسد که آدم از خواندنشان لذت میبَرَد. او نصیحت میکند اما انسان، به طور ناخودآگاه، راضی میشود که بنشیند و به نصیحتهایش گوش دهد. سهراب باهوش است. صمیمانه حرف میزند. نمیگوید: ریگی از روی زمین بردار و وزن بودن را احساس کن! بلکه همین جملهی دستوری را به شکلی لطیفتر بیان میکند: ریگی از روی زمین برداریم… چه بسا این صمیمیت کاملن صادقانه اتفاق میافتد. یعنی سهراب به واقع خودش را هم مورد خطاب قرار میدهد و این صرفن برای خوشآمدِ مخاطب نیست.
بیشک سهراب یکی از همان شاعرهاست. از همانهایی که میتوانند پیامبرِ عصر خودشان باشند. او خلوت را خوب میشناسد. خلوت جاییست که تمام عارفان، در سراسر جهان، با آن آشنا هستند. در این اصل تفاوتی بین بودیسم و عرفان سرخ پوستی و دیگر عرفانها نیست. همه بر سر این موضوع اشتراک نظر دارند.
سهراب با چشمهایش و گوشها و قدرتِ لامسهاش، جهانِ پیرامونش را به درونِ خود میکِشد. بعد در خلوتش می نشیند و آن چیزی که درونش رفته است را کندوکاو میکند.
او همه چیز را تخریب میکند تا جهانی تازه خلق کند. کودکانه به جهان مینگرد، انگار تا به حال اشیای اطرافش را ندیده است و میکوشد تا همهچیز را از نو بشناسد. درست مثل یک کودک.
من نمیدانم
که چرا میگویند اسب حیوان نجیبی است
کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد
(سهراب سپهری، صدای پای آب)
تجلی و برخی کارکردهای اسطوره در اشعار سهراب سپهری : صرف نظر از اختلاف عقیده ای که درباره تعریف اسطوره وجود دارد؛ اسطوره داستانی است که سرگذشتی قدیمی و مینوی را در زمان اولین – در زمان شگرف بدایت هر چیز – روایت میکند بنا به تعریف دیدگاه پدیدارشناسی اسطوره عبارت است از روایتی نمادین درباره[…]
بررسی تطبیقی مؤلفه های رمانتیک در شعر سهراب سپهری و ویلیام بلیک: صفت رمانتیک برگرفته از واژه لاتین رمانتیکوس (Romanticus)، ابتدا به داستانی اطلاق می شد که نه به زبان لاتین بلکه به زبان عامیانه کشورهای مختلف اروپا یا به زبانهای بومی و به گونه ای جدید نوشته شده باشد و از قوانین و مقررات کلاسیک[…]
دین و تکثرگرایی دینی نزد جبران خلیل و سهراب سپهری : امروزه بسیاری از اندیشمندان هنرمندان و شاعران که پیرو ادیان ابراهیمی هستند، تحت تاثیر اندیشه های نسبی گرایانه غربی بحث را به ادیان الهی کشانده و به بهانه تکثرگرایی دینی می کوشند حقیقت را متکثر نشان دهند؛ حال آنکه دین الهی در قالب تعاليم وحی[…]
سایه روشن مرگ در زندگی : (بررسی روانشناختی مفهوم مرگ در شعر مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری) مرگ همواره یکی از ناخوشایند ترین حوادث زندگی انسانها به شمار میرود هر چند امروزه دنیای پر تحول پزشکی هر روز درمانی برای بیماریهای سخت می یابد اما همچنان چشمان جستجو گر انسان به دنبال کشف راز چیستی[…]