اوزان شعر فارسی

هنگام خواندن اشعار کلاسیک یک موسیقی منظم و یک تناسب آوایی را میان مصرع ها و ابیات شعر احساس می‌کنیم که این همان وزن شعر است. در این قسمت به معرفی پر استفاده ترین اوزان شعر فارسی می‌پردازیم.

اوزان شعر فارسی

وزن یک تناسب آوایی است که هنگام خواندن شعر گوش را می‌نوازد و بر مبنای ضرباهنگ های موسیقیایی بنا شده است. که مبنای آن تلفظ واژه هاست نه شکل نوشتاری آن ها. ابتدا باید با مفهوم هجا آشنا شویم و بتوانیم شعر را به هجاهای ساده تفکیک کنیم که به این کار تقطیع می‌گویند. هجاهای فارسی در سه دسته کوتاه، بلند و کشیده دسته بندی می‌شوند.

شاعران فارسی حدود سیصد وزن را تجربه کرده اند و از بین آن ها تعداد محدودی محبوب و پر استفاده شدند.

رابطه وزن شعر و موسیقی

وزن شکلی از موسیقی در کلام است و انسان همواره در برابر موسیقی واکنشی غریزی نشان داده است و این تمایل انسان به یک نوع نظم آوایی و ضرباهنگ های مطلوب خاصیتی ذاتی است.

تقی پورنامداریان در کتاب تأملی در شعر احمد شاملو آورده است: «آهنگ صدا و شیوه سخن گفتن ما هرگز در حالات خشم و شادی و اندوه یکسان نیست. موسیقی که وسیله بیان آن، صوت است، قادر است بی واسطه هر کلام و بیانی که واجد مفهوم و معنایی باشد، در ما حالات عاطفی گوناگون، و البته عکس العمل های مادی و جسمانی متناسب با آن را بوجود بیاورد.»

وزن های پر استفاده

بیست و دو وزن کاربردی را از طریق دکمه های زیر می‌توانید ببینید و شعر های مربوط به آن را بخوانید و تمرین کنید. در کارگاه آموزش عروض و قافیه بصورت جامع و کامل این اوزان تدریس می‌شوند.

مفتعلن مفتعلن فاعلن

فعلاتن

فعولن فعولن فعولن فعل

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

فعلاتن مفاعلن فعلن

مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن

مفعول مفاعیل مفاعیل فعل

مستفعلاتن مستفعلاتن

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

مفاعیلن

مفاعیلن مفاعیلن فعولن

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن

فعولن

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

فاعلات مفعولن فاعلات مفعولن

مفاعیلن مفاعیلن فعولن

مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن

فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن

مستفعلن

کسان به دور مه آباد چاربخش شدند

کسان به دور مه آباد چاربخش شدند

کسان به دور مه آباد چاربخش شدند تقسیم طبقات رعیت به فرموده مه آباد   کسان به دور مه آباد چاربخش شدند که دست را بشناسد یکسر از دستار   نخست هیربد و مؤبدان که ایشان را بخوانده بر من و برمان برین و هورستار   دوم شهان و جهان داوران که در گیتی به[…]

ای شده جادوی بیهوشی ز هوشت سنگسار

ای شده جادوی بیهوشی ز هوشت سنگسار

ای شده جادوی بیهوشی ز هوشت سنگسار در بیان مراتب ترقی و تنزل روح به عقیده بعضی حکماء به اصطلاح عرب و عجم   ای شده جادوی بیهوشی ز هوشت سنگسار ساخت در بحر رمل این قطعه را با چنگ سار   چون روانی از فرودین تن ببالاتن رود در عرب نسخ است و در[…]

رخ برافروخت همچو آیینه

رخ برافروخت همچو آیینه

رخ برافروخت همچو آیینه بند یازدهم   رخ برافروخت همچو آیینه آن پری پیکر سمن سینه   پس ز بحر خفیف باز آورد این گهرها درون گنجینه   فاعلاتن مفاعلن فعلن در قدح کن شراب دوشینه   هفت خط داشت جام جمشیدی هر یکی در صفا چو آئینه   جور و بغداد و بصره و[…]

ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش

ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش

ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش بند دهم   ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش از نگاهی عمر کاهی وز نگاهی روح بخش   فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات هست در بحر رمل این قطعه با تاب و درخش   باشد از الحان موسیقی نوای دیف رخش سومین اقلیم و[…]

ای دلبر طرازی با ما چرا به نازی

ای دلبر طرازی با ما چرا به نازی

ای دلبر طرازی با ما چرا به نازی بند نهم   ای دلبر طرازی با ما چرا به نازی عنبر چرا نسائی بربط چرا نسازی   مستعفلن فعولن مستعفلن فعولن بحر مضارع است این گر خوش همی نوازی   بازی ریسمان را گویند دار بازی و آنکس که بر فرازش بازی گر است غازی  […]

ای آنکه گفتار ترا هوش و روان پاسخ بود

ای آنکه گفتار ترا هوش و روان پاسخ بود

ای آنکه گفتار ترا هوش و روان پاسخ بود بند هشتم   ای آنکه گفتار ترا هوش و روان پاسخ بود وز آتش عشقت دلم تابنده چون دوزخ بود   مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن بلبل به تقطیع رجز گویا بشاخ و شخ بود   دوزخ شمر تاریک را و آن شولمن دوزخ بود مانند آباد[…]

زهی بچین دو زلف از حبش گرفته خراج

زهی بچین دو زلف از حبش گرفته خراج

زهی بچین دو زلف از حبش گرفته خراج بند هفتم   زهی بچین دو زلف از حبش گرفته خراج نموده لشگر حسنت عقول را تاراج   مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات ز بهر مبحث این قطعه گشته استخراج   کنونه حال و منش طبع و کوفشان نساج جشان بود گز درزی ارش بود قلاج   وظیفه[…]

دوشینه چو آن شوخ شد از باع به خانه

دوشینه چو آن شوخ شد از باع به خانه

دوشینه چو آن شوخ شد از باع به خانه بند ششم   دوشینه چو آن شوخ شد از باع به خانه دلجوئی من کرد و نیاورد بهانه   وین قطعه که از طبع امیری است فرو خواند در بحر هزج با دف و طنبور و چغانه   مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیل جان[…]

ای خطت چون تازه سنبل وی رخت چون تازه ورد

ای خطت چون تازه سنبل وی رخت چون تازه ورد

ای خطت چون تازه سنبل وی رخت چون تازه ورد بند پنجم   ای خطت چون تازه سنبل وی رخت چون تازه ورد سنبل از رشک تو پیچان لاله از رنگ تو زرد   فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات از رمل این قطعه برخوان با نوای شاد ورد   اردکان قسمی از اشکال نجوم و خشم[…]

سپیده چو زد دامن چرخ چاک

سپیده چو زد دامن چرخ چاک

سپیده چو زد دامن چرخ چاک بند چهارم   سپیده چو زد دامن چرخ چاک پر از سیم و زر گشت دامان خاک   بت من ز بحر تقارب کشید به گوش خرد گوهری تابناک   فعولن فعولن فعلون فعول بخوان ای پریچهره روحی فداک   سیامک مجرد اشو هست پاک چمی معنوی دان و[…]

بزن ای دلبر هر هفت کرده

بزن ای دلبر هر هفت کرده

بزن ای دلبر هر هفت کرده بند سوم   بزن ای دلبر هر هفت کرده نوای دوستی را هفت مرده   مفاعلین مفاعلین مفاعیل هزج آغاز کن در هفت پرده   سروده و ستروع آهنگ است پرده دلیر و چابک و جنگی نبرده   بط صهبا و میر باده نوشان دگر نوباوه بطیخ سرده  […]

بت من چه این داستان می سرود

بت من چه این داستان می سرود

بت من چه این داستان می سرود بند دوم    بت من چه این داستان می سرود ببحر تقارب تقرب نمود   فعولن فعولن فعولن فعول چه خوش باشد این سنجه با چنگ و رود   گریوه بود پشته و نهر رود زبر از فراز است و زیر از فرود   چو بر بت بود[…]

آن بت شوخ چشم مه سیما

آن بت شوخ چشم مه سیما

آن بت شوخ چشم مه سیما گفتار میرزا صادق خان امیری – ادیب الممالک فراهانی   آن بت شوخ چشم مه سیما نظم فرهنگ فرس جست از ما   فاعلاتن مفاعلن فعلن شو به بحر خفیف چامه سرا   پاک یزدان و ایزد است خدا هده حق زنده حی عیان پیدا   دان نبی را[…]

از جماعت اولین نقطه ستان

از جماعت اولین نقطه ستان

از جماعت اولین نقطه ستان ایضا   از جماعت اولین نقطه ستان بر سر شکل طریق اندر نشان   تا طریقت عتبة الداخل شود شکل لحیان بعد از آن حاصل شود   بعد از آن آن نقطه باز آور بجای نقطه دوم ببر ای نیک رای   بر طریق افزای تا گردد نقی پس جماعت[…]

فرد و سه زوج است لحیان اولین مسعود و خارج

فرد و سه زوج است لحیان اولین مسعود و خارج

فرد و سه زوج است لحیان اولین مسعود و خارج ایضا   فرد و سه زوج است لحیان اولین مسعود و خارج ناری و برجیس و جسم و جان و سیراعلی المعارج   فرد و زوجی فرد و زوجی قبض خارج چون شماری مال و اعوان سعد دوم شمسی و آبی و ناری   زوج[…]

هست لحیان نقطه کو را بزیر اندر سه خط

هست لحیان نقطه کو را بزیر اندر سه خط

هست لحیان نقطه کو را بزیر اندر سه خط در اصطلاحات رمل   هست لحیان نقطه کو را بزیر اندر سه خط لیک انگیس است چون زیر سه خط باشد نقط   حمره خط و نقطه بر فوق دو خط باز ایستاد هم بیاض است آنکه خط و نقطه در تحت اوفتاد   نصرة الخارج[…]

اشکال رمل اینست و بس خواهی اگر ترتیب آن

اشکال رمل اینست و بس خواهی اگر ترتیب آن

اشکال رمل اینست و بس خواهی اگر ترتیب آن   اشکال رمل اینست و بس خواهی اگر ترتیب آن لحن بقاع اعقفن، بغطج بود نرکیب آن     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه ای از شاه روس مردم ایران[…]

یک نقطه خط شمار لحیان

یک نقطه خط شمار لحیان

یک نقطه خط شمار لحیان قطعه   یک نقطه خط شمار لحیان انگیس بعکس او همی دان   خط و نقط و دو خط به تقدیر حمره است و بیاض عکس آن گیر   دو نقطه دو خط برون نصرت دو خط دو نقط درون نصرت   نقطه خط و نقطه خط برون را قبض[…]

مال دنیی و مذهبی وطنی

مال دنیی و مذهبی وطنی

مال دنیی و مذهبی وطنی سرود وطنی   مال دنیی و مذهبی وطنی من به عزتی به سکنی   اذا انتمی منتم الی احد فانتی منتم الی وطنی   وطنی ما اصفاک وطنی ما احلاک ما احسنک ما ازینک انت حبیبی وطنی انت طبیبی وطنی   ای وطن نازنین و قصر کیان قصر کیانی و[…]

در طرب آئید مهان مجلس ملی شده باز

در طرب آئید مهان مجلس ملی شده باز

در طرب آئید مهان مجلس ملی شده باز سرود شادی   در طرب آئید مهان مجلس ملی شده باز سینه سینای جهان طور تجلی شده باز   بیایید بیایید که انده سپری شد صف باغ و صف راغ پر از حور و پری شد   یارب این مجلس ما خوب شود شه به چشم همه[…]

موئی که فلک حریف نازش نشده است

موئی که فلک حریف نازش نشده است

موئی که فلک حریف نازش نشده است   موئی که فلک حریف نازش نشده است این شانه هنوز دلنوازش نشده است   آسان ندهم به پنجه نامحرم زیرا که صبا محرم رازش نشده است     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن[…]

آن شانه که از فراق مویت موید

آن شانه که از فراق مویت موید

آن شانه که از فراق مویت موید شانه   آن شانه که از فراق مویت موید خواهد که دو زلف مشک بویت بوید   بگذار که مو به مو حدیث غم من سربسته و آهسته به گوشت گوید     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت[…]

ای شاد ز تحفه تو دلهای غمین

ای شاد ز تحفه تو دلهای غمین

ای شاد ز تحفه تو دلهای غمین   ای شاد ز تحفه تو دلهای غمین یسر تو درخشنده تر از در ثمین   چون یسر برای مخلصانت دادی یسرت به یسار باد و یمنت به یمین     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست[…]

چون تحفه ناقابل ما یسر بود

چون تحفه ناقابل ما یسر بود

چون تحفه ناقابل ما یسر بود تسبیح یسر   چون تحفه ناقابل ما یسر بود مفهوم الانسان لفی خسر بود   یسر آوردم برت پس از عسر فراق در قول خدا یسر پس از عسر بود     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست[…]

ای آنکه برای من فرستی تسبیح

ای آنکه برای من فرستی تسبیح

ای آنکه برای من فرستی تسبیح   ای آنکه برای من فرستی تسبیح وانگاه کنی سوألکی خام و قبیح   چون دام پی دام نهی در ره خلق زنار به تسبیح تو دارد ترجیح     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن[…]

ای کودک شیرین سخندان ملیح

ای کودک شیرین سخندان ملیح

ای کودک شیرین سخندان ملیح تسبیح   ای کودک شیرین سخندان ملیح دارم سخن کنایه مانند صریح   تسبیح ز من بگیر و از راه وفا بر کوچه بود فرق شما با تسبیح     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم[…]

لا حول و لا قوة الا بالله

لا حول و لا قوة الا بالله

لا حول و لا قوة الا بالله   لا حول و لا قوة الا بالله چاقو داده است بر من آن غیرت ماه   دست ستم و زبان بدگویان را با این چاقو ببرم انشاء الله     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست[…]

ای آنکه به کار عشق با عقل و هشی

ای آنکه به کار عشق با عقل و هشی

ای آنکه به کار عشق با عقل و هشی چاقو   ای آنکه به کار عشق با عقل و هشی چون حربه نداشتی که ما را بکشی   دادم ز برایت ای پری رخ چاقو تا سر ببری ز عشقبازی به خوشی     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم[…]

ای آنکه بر آسمان خوبی ماهی

ای آنکه بر آسمان خوبی ماهی

ای آنکه بر آسمان خوبی ماهی   ای آنکه بر آسمان خوبی ماهی دادی ز برای دوستانت ماهی   در دیده چو دید عکس ساقت دل من حیران شد و گفت از تعجب ماهی     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن[…]

ای آنکه رخت به دیدگان نور من است

ای آنکه رخت به دیدگان نور من است

ای آنکه رخت به دیدگان نور من است ماهی   ای آنکه رخت به دیدگان نور من است عشق تو سرور جان مسرور من است   ماهی دادم که بر دو چشمم بنهی آن ساق که ماهی سقنقور من است     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در[…]