رخ برافروخت همچو آیینه

رخ برافروخت همچو آیینه

  • رخ برافروخت همچو آیینه

    بند یازدهم

     

    رخ برافروخت همچو آیینه

    آن پری پیکر سمن سینه

     

    پس ز بحر خفیف باز آورد

    این گهرها درون گنجینه

     

    فاعلاتن مفاعلن فعلن

    در قدح کن شراب دوشینه

     

    هفت خط داشت جام جمشیدی

    هر یکی در صفا چو آئینه

     

    جور و بغداد و بصره و ازرق

    «اشک » و «کاسه گر» و «فرودینه »

     

    دستخط شهان و یاره دست

    هم برنجن شمر تو «دستینه »

     

    رصد اختران بود «هو دل »

    «غلج » قفل است و پلکان زینه

     

    کشک پینو و پینکی است نعاس

    «کژنه » بر کفش و پیرهن پینه

     

    می ز انگور و بخسم از گندم

    «بوزه » از جو «ترینه » ترخینه

     

    غول و نسناس را بغامه شمر

    که بود در شمار بوزینه

     

    هست «شبیاز» و «شب پره » خفاش

    «کاروانک » ترند و چوبینه

     

    عید اضحی است «گوسپند کشان

    روز نوروز و جمعه «آدینه »

     

    چینه دان طیور هست «کژاژ»

    دانه کاندران بود «چینه »

     

    ظهر پیشین و عصر«ایواراست »

    به حقیقت بود «هر آیینه »

     

    طیلسان «تالشانه » و «پستک »

    فستقبه است و فروه «کرکینه »

     

    آهن آهین و زینت «آذین است »

    شیشه و آبگینه آیینه

     

    دشمنی گر برون فتد جنگ است

    رو بماند درون دل «کینه »

     

    تهمتن رستم است و تهم دلیر

    مام سهراب بوده «تهمینه »

     

    آنکه نازد بر استخوان پدر

    «داده بر بادگاه پارینه »

     

    هفت اختر شمار «هفتورنگ »

    هفت چرخ است «هفت گنجینه »

     

    هست «یارک » مشیمه «گوزک » کعب

    صدر و پستان و سرزنش «سینه »

     

    دانه زن، ساحر است و هارون پیک

    بوق «کرنا و خنب روئینه »

     

     

    مطالب بیشتر در:

    وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    قالب شعر: فرهنگ فارسی

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    حال دلم طوفانیست

    در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم

    آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

    مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    رخ برافروخت همچو آیینه

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «رخ برافروخت همچو آیینه آن پری پیکر سمن سینه پس ز بحر خفیف باز آورد این گهرها درون گنجینه» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «هست «یارک » مشیمه «گوزک » کعب صدر و پستان و سرزنش «سینه » دانه زن، ساحر است و هارون پیک بوق «کرنا و خنب روئینه »» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    بند یازدهم

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر بند یازدهم ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *