ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش
بند دهم
ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش
از نگاهی عمر کاهی وز نگاهی روح بخش
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
هست در بحر رمل این قطعه با تاب و درخش
باشد از الحان موسیقی نوای دیف رخش
سومین اقلیم و چارم آذرخش و باد رخش
دزدمه سیاره سبع و گزینش خاصیت
عاق، ز بهر ابلق و سد گیس و میمون عکس رخش
گردناسیخ تباهه وز تنور آمد بلسک
هست بلگن منجنیق و تیره و تاریک رخش
اسبها را دان همی شبدیز و گلگون و کهر
ابرش و بور و سمند است و کرنگ و خنک و رخش
آن لحاف کهنه پرپنبه را چبغوت دان
پوستین کهنه و رخت و لباس ژنده سخش
صمغ می باشد پنانک هم بناست، کندر است
مقل ارزق را خشل دان اوفه اسب است و خش
هست انجیدن حجامت حاجمش گرا بود
استره موسی شمر، لغزیدن پایست شخش
نسیه پستادست باشد نقد دستادست دان
دست پیمان مهر و پستادست میدان بهره بخش
فسق کشود، پلمه تهمت یلغدر بیدین و داد
هوش واژن، خلسه و ضایع زبون و سست پخش
ز چه، زن اندر نفاس و نیز دشتان حائض است
وحم را میدان کرایش قیمت هر چیز اخش
خط بطلان را شمر کشمیده، دستوری است اذن
انجمن محفل بود اورنگ تخت و صدر تخش
ارضه رشمیز است و سوسه کرم گندم خواره دان
کشکرک را مرغ عقعق دان درخت آویز جخش
غده دشپل باشد و خوکک خنازیز آمده است
سلعه کاید برون از زیر گردن هست چخش
کعب اشتا لنگ و پای افراز را پاچیله دان
ساغری کیمخت و چسته هم سرین باشد فرخش
توپ کشگنجیر و روئین دیگ و دیگ مبخراست
تیر چرخ آمد فشنگ و بمب و موشک تیر تخش
مطالب بیشتر در:
وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)قالب شعر: فرهنگ فارسی
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
در آینه پاییدنت را دوست میدارم
مردم ایران دو فرقه اند که هر یک
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش از نگاهی عمر کاهی وز نگاهی روح بخش فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات هست در بحر رمل این قطعه با تاب و درخش» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «کعب اشتا لنگ و پای افراز را پاچیله دان ساغری کیمخت و چسته هم سرین باشد فرخش توپ کشگنجیر و روئین دیگ و دیگ مبخراست تیر چرخ آمد فشنگ و بمب و موشک تیر تخش» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
بند دهم
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر بند دهم ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024