اشعار مهدی اخوان ثالث در سال های 1330 تا 1368 به چاپ رسیده اند.
اشعار مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث متولد 10 اسفند 1307 در مشهد می باشد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود گذراند. از کودکی به موسیقی علاقه داشت و در بزرگسالی تار می نواخت و با مقام های موسیقایی آشنایی داشت. سرودن شعر را از دوران نوجوانی آغاز کرد و در سال های ابتدای سرودن استاد نصرت منشی باشی تخلص امید برا برای او انتخاب کرد. اخوان ثالث در اوایل شاعری خود در قالب های سنتی شعر می سرود و اغلب اشعار وی قصیده، رباعی و… بودند اما پس شناخت نیما یوشیج و آشنایی با شعر نیما به سرودن شعر نو مشغول شد. سادگی و مهربانی در سروده های اخوان به اندازه ای است که اسماعیل خویی او را باباطاهر شعر امروز می نامد. شاید بتوان شعرهای اخوان ثالث را به دو بخش تقسیم کرد: اول شعر هایی که با زبانی نرم و بی هیچ اندیشه قبلی سروده شده اند مثل نماز،حالت و سبز و دسته دوم شعر هایی که با زبان خشن و قصیده ای که از قبل به طرز ساخت آن ها اندیشه شده است اما در هر دو دسته شعر یک چیز مشترک است آن هم وجود ناامیدی و اندوه در اشعار است. ناامیدی و اندوهی که در شعر بسیاری از شاعران پیش از کودتای 1332 وجود داشت و بعد از آن به روشنی و سپیدی و امید تبدیل شد ولی در شعر اخوان ثالث همچنان باقی ماند و این مسئله می تواند نشانگر استقلال شاعر در شعر و اندیشه اش باشد. اخوان ثالث در عمر 62 ساله و پربار خود آثار زیادی از خود بر جای گذاشت که همگی قابلیت بررسی و مطالعه فراوان دارند و قطعن او را می توان جز پنج شاعر برتر معاصر دانست.
لیست کتاب های شعر مهدی اخوان ثالث
شعرهای مهدی اخوان ثالث در هشت مجموعه با نام های ارغنون، زمستان، آخرشاهنامه، از این اوستا، زندگی می گوید اما…، در حیاط کوچک پائیز در زندان، دوزخ اما سرد، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم به چاپ رسیده اند.
لیست شعر های مهدی اخوان ثالث
در زیر، اشعار مهدی اخوان ثالث را در بخشهای مختلف به وسیلهی کتابهایش دستهبندی کردهایم. در تیترها، نام کتابها نوشته شده و زیر هر تیتر، نام شعرها، در مقابل نام شعر، سطر ابتداییِ هر شعر نوشته شده است، تا اگر نام یک شعر را نمیدانید، به وسیلهی سطر ابتدایی آن بتوانید آن را شناسایی کنید. برای ورود به هر شعر، کافیست روی نام شعر کلیک کنید.
شعرهای مهدی اخوان ثالث در مجموعه زمستان
این مجموعه شعر در سال 1335 منتشر شد و بعضی از اشعار آن در قالب، غزل،قصیده، مثنوی و رباعی و بعضی دیگر به شیوه آزاد سروده شده اند.
یاد: هرگز فراموشم نخواهد گشت
نغمه همدرد: آینه خورشید از آن اوج بلند شب
ارمغان فرشته: با نوازش های لحن مرغکی بیدار دل
خفته: آمد به سوی شهر از آن دور دورها
بی سنگر: در هوای گرفته پاییز
شعر: چون پرنده ای که سحر
سترون: سیاهی از درون کاهدون پشت دریاها
در میکده: چون من بسی اینجا هست
هر کجا دلم بخواهد:چون میهمانان به سفرهٔ پر ناز و نعمتی خواندی مرا
نظاره: بانگی گمشده در کهنه خاطرات
به مهتابی که به گورستان می تابید:حیف از تو ای مهتاب شهریور
سه شب:نخستین روزنهای از امید
سگها و گرگ ها: هوا سرد است و برف آهسته بارد
فراموش: با شما هستم من،ای…
فریاد: خانه ام آتش گرفته ست آتشی جانسوز
مشعل خاموش: لب ها پریده رنگ و زبان خشک و چاک چاک
اندوه: نه چراغ چشم گرگی پیر
قصه ای از شب: شب است شبی آرام و باران خورده و تاریک
مرداب: عمر من دیگر چو مردابی ست راکد و ساکت
برای دخترکم لاله و آقای مینا: با دستهای کوچک خوش بشکاف از هم پردهٔ پاک هوا را
زمستان: سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
گزارش: خدایا پر از کینه شد سینه ام
جرقه: به چشمان سیاه و روی شاداب و صفای دل گل باغ شب و دریا و مهتاب است پنداری
لحظه: همه گویند که تو عاشق اویی
روشنی: ای شده چون سنگ سیاهی صبور
گرگ هار: گرگ هاری شده ام
بیمار: بیمارم مادر جان میدانم
فسانه: گویا دگر فسانه به پایان رسیده بود
داوری: هر که آمد بار خود را بست و رفت
آب و آتش: آب و آتش نسبتی دارند جاویدان
پاسخ: چه میکنی؟ چه میکنی؟ درین پلید دخمه ها
سرود پناهنده: نجوا کنان به زمزمه سرگرم مردی ست
لحظه دیدار: لحظه دیدار نزدیک است
پرنده ای در دوزخ: نگفتندش چو بیرون میکشاند از زادگاهش سر که آنجا آتش و دود است
پند: بخز در لاکتی حیوان!
آواز کرک: « بده … بدبد … چه امیدی؟ چه ایمانی؟»
چاووشی: به سان رهنوردانی که در افسانه ها گویند
هستان: گفت و گو از پاک و ناپاک است
باغ من: آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر
شکار: وقتی که روز آمده اما نرفته شب
شعرهای مهدی اخوان ثالث در مجموعه ی آخرشاهنامه
این مجموعه در سال 1338 منتشر شد. تمام اشعار این دفتر به شیوه آزاد سروده شده اند.
کاوه یا اسکندر: موجها خوابیدهاند، آرام و رام طبل توفان از نوا افتاده است
غزل1: بادهای هست و پناهی و شبی شسته و پاک جرعهها نوشم
چون سبوی تشنه: از تهی سرشار جویبار لحظهها جاری ست چون سبوی تشنه
میراث: پوستینی کهنه دارم من
گل: همان رنگ و همان روی همان برگ و همان بار همان خندهٔ خاموش
مرداب: این نه آب است کآتش را کند خاموش
غزل2: تا کند سرشار شهدی خوش هزاران بیشهٔ کندوی یادش را
خزانی: پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک آنک، بر آن چنار جوان
دریچه ها: ما چون دو دریچه، رو به روی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم
گله: شب خامش است و خفته در انبان تنگ روی شهر پلید کودن دون
بازگشت زاغان: در آستان غروب بر آبگون به خاکستری گراینده
ناژو: دور از گزند و تیررس رعد و برق و باد
دریغ: بی شکوه و غریب و رهگذرند
طلوع: پنجره باز است و آسمان پیداست
غزل3: ای تکیه گاه و پناه زیباترین لحظههای پر عصمت
بی دل: آری، تو آنکه دل طلبد آنی اما افسوس دیری ست
آخرشاهنامه: این شکسته چنگ بی قانون رام چنگ چنگی شوریده رنگ
قولی در ابو عطا: کرشمهٔ درآمد دگر تخته پاره به امواج دریا سپردهام من
چه آرزوها: درآمد چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم
وداع: سکوت صدای گامهایم را باز پس میدهد
پیامی از آن سوی پایان: اینجا که ماییم سرزمین سرد سکوت است
با همین دل و چشم هایم همیشه: با همین چشم، همین دل دلم دید و چشمم میگوید
پیغام: چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی
برف: پاسی از شب رفته بود و برف میبارید
قصیده: همچو دیوی سهمگین در خواب پیکرش نیمی به سایه
سر کوه بلند: سر کوه بلند آمد سحر باد ز توفانی که میآمد
مرثیه: خشمگین و مست و دیوانه ست خاک را چون خیمهای تاریک
گفت و گو: … باری، حکایتی ست حتی شنیدهام بارانی آمده ست
ساعت بزرگ:یادمان نمانده کز چه روزگار از کدام روز هفته
جراحت: دیگر اکنون دیری و دوری ست کاین پریشان مرد
رباعی: گر زری و گر سیم زراندودی، باش
خفتگان: خفتگان نقش قالی، دوش با من خلوتی کردند
قاصدک: قاصدک هان چه خبر آوردی
اشعار مهدی اخوان ثالث در مجموعه ی از این اوستا
این مجموعه در سال 1344 منتشر شد. در مجموعه ی از این اوستا پخته ترین و پرداخته ترین شعرهای اخوان ثالث را می توان خواند. اشعاری که هم از نظر زبان و بیانو هم از لحاظ شکل و شگرد و هم از اعتباز حالت و فضا در نهایت انسجام و استحکام و حاکی از اوج اقتدار شاعر و نمونه کامل شیوه سخنسرایی اوست.
منبع: شعر زمان ما، محمد حقوقی.
منزلی در دور دست: منزلی در دوردستی هست بی شک هر مسافر را
کتیبه: فتاده تخت سنگ آن سوی تر
قصه شهر سنگستان: دو تا کفتر نشستهاند روی شاخهٔ سدر کهنسالی
مرد و مرکب: گفت راوی: راه از این دو روند آسود گردها خوابید
آنگاه پس از تندر: میدانی چه شبهایی سحر کردم بی آنکه یکدم مهربان باشند
روی جاده ی نمناک: اگرچه حالیا دیریست کان بی کاروان کولی
آواز چگور: وقتی که شب هنگام گامی چند دور از من نزدیک دیواری
پرستار: شب از شبهای پاییزی ست از آن همدرد
غزل4: ون پردهٔ حریر بلندی خوابیده مخمل شب
در آن لحظه: در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگاه کردم
حالت: آفاق پوشیده از فر بیخویشی است
در این شبگیر: کدامین جام و پیغام صبوحی مستتان کرده ست
و نه هیچ: نه زورقی و نه سیلی، نه سایهٔ ابری تهی ست
سبز: با تو دیشب تا کجا رفتم تا خدا وانسوی صحرای خدا رفتم
صبح: چو مرغی زیر باران راه گم کرده گذشته از بیابان شبی
نماز: باغ بود و دره چشم انداز پر مهتاب ذاتها با سایههای خود
و ندانستن: شست باران بهاران هر چه هر جا بود یک شب
هنگام: هنگام رسیده بود، ما در این کمتر شکی نمیتوانستیم
نوحه: نعش این شهید عزیز روی دست ما مانده ست
راستی ای وای آیا: دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند
رباعی: خشکید و کویر لوت شد دریامان امروز بد و بدتر از آن فردامان
پیوندها و باغ ها: لحظهای خاموش ماند، آنگاه باز دیگر سیب سرخی را که
زندگی: بر زمین افتاده پخشیده ست دست و پا گسترده تا هر جا
ناگه غروب کدامین ستاره: با آنکه شب شهر را دیرگاهی ست با ابرها
شعرهای مهدی اخوان ثالث در مجموعه شعر در حیاط کوچک پاییز در زندان
این مجموعه در سال 1355 منتشر شد. اشعار این مجموعه شامل حبسیات اوست با این تفاوت که اگر شعر های کتاب زندگی می گوید اما… به وضع و خاطره زندگی هم زندانیان مربوط بود، شعرهای این کتاب،شخصی و مربوط به شخص شاعر در همان حال و هواست.
منبع: شعر زمان ما، محمد حقوقی.
من این پاییز در زندان: درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم
غزل5: درین شبهای مهتابی، که میگردم میان ِ بیشههای سبز ِ گیلان
غزل6: امشب دلم آرزوی تو دارد نجواکنان و بی آرام
درین همسایه1: شب، امشب نیز – شب افسردهٔ زندان شب ِ طولانی پاییز
درین همسایه2: درین همسایه مرغی هست، گویا مرغ حق نامش نمیدانم
مرغ تصویر: دو چندان جور، جان چندان کشید از عمر ِ دلگیرم که از عِقد ِ چهل نگذشته
آن پنجره: امشب چو ز شب اغلبی سر آید و آفاق لب
آن بالا: داشتم با ناهار یک دو پیمانه از آن تلخ
اشعار مهدی اخوان ثالث در مجموعه شعر دوزخ اما سرد
این مجموعه در سال 1357 منتشر شد.
شهاب ها و شب: ز ظلمت ِ رمیده خبر میدهد سحر شب رفت
ییلاقی:شور ِ شباهنگان، شب ِ مهتاب غوغای غوکان
آنک ببین: اوصاف ِ این همیشه همان، تا که بودهام از بی غمان ِ رنگ نگر
به دیدارم بیا هر شب: به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا
روز و شب: روز آفاق ِ عاج خواند سرودی شب
دریغا: بخندد بُت، چو قربانی پسین آب
شمعدان: چون شمعم و سرنوشت ِ روشن
این است که: چون روشن روشنان فرو میرد تاریک شود جهان
آوار عید: بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود
پارینه: چون سبویی ست پر از خون
مردم ای مردم: مردم! ای مردم من همیشه یادمست این
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023