شعر به مهتابی که به گورستان می تابد مهدی اخوان ثالث

حیف از تو ای مهتاب شهریور، که ناچار – به مهتابی که به گورستان می تابید

  • حیف از تو ای مهتاب شهریور، که ناچار – شعر به مهتابی که به گورستان می تابید مهدی اخوان ثالث

     

    ۱
    حیف از تو ای مهتاب شهریور، که ناچار
    باید بر این ویرانه محزون بتابی
    وز هر کجا گیری سراغ زندگی را
    افسوس، ای مهتاب شهریور، نیابی
    یک شهر گورستان صفت، پژمرده، خاموش
    “بر جای رطل و جام می” سجادهٔ زرق
    “گوران نهادستند پی” در مهد شیران
    “بر جای چنگ و نای و نی” هو یا اباالفضل
    با نالهٔ جان‌سوز مسکینان، فقیران
    بدبخت‌ها، بیچاره‌ها، بی خانمان‌ها
    ۲
    لبخند محزون “زنی” ده ساله بود این
    کز گوشهٔ چادر سیاه دیدم ای ماه
    آری “زنی ده ساله” بشنو تا بگویم
    این قصه کوتاهست و درد آلود و جانکاه
    وین جا جز این لبخند لبخندی نبینی
    شش ساله بود این زن که با مادرش آمد
    از یک ده گیلان به سودای زیارت
    آن مادرک ناگاه مرد و دخترک ماند
    و اینک شده سرمایهٔ کسب و تجارت
    نفرین بر این بیداد، ای مهتاب، نفرین
    بینی گدایی، هر به گامی، رقت انگیز
    یاد هر به دستی، عاجزی از عمر بیزار
    یا زین دو نفرت بارتر شیخ ریایی
    هر یک به روی بارهای شهر سربار
    چون لکه‌های ننگ و ناهمرنگ وصله
    ۳
    اینجا چرا می‌تابی؟ ای مهتاب، برگرد
    این کهنه گورستان غمگین دیدنی نیست
    جنبیدن خلقی که خشنودند و خرسند
    در دام یک زنجیر زرین، دیدنی نیست
    می‌خندی اما گریه دارد حال این شهر
    ششصد هزار انسان که برخیزند و خسبند
    با بانگ محزون و کهنسال نقاره
    دایم وضو را نو کنند و جامه کهنه
    از ابروی خورشید، تا چشم ستاره
    وز حاصل رنج و تلاش خویش محروم
    از زندگی اینجا فروغی نیست، الک
    در خشم آن زنجیریان خرد و خسته
    خشمی که چون فریادهاشان گشته کم رنگ
    با مشت دشمن در گلوهاشان شکسته
    واندر سرود بامدادیشان فشرده ست
    زینجا سرود زندگی بیرون تراود
    همراه گردد با بسی نجوای لب‌ها
    با لرزش دل‌های ناراضی هماهنگ
    آهسته لغزد بر سکوت نیمشبها
    وین است تنها پرتو امید فردا
    ۴
    ای پرتو محبوس! تاریکی غلیظ است
    مه نیست آن مشعل که‌مان روشن کند راه
    من تشنهٔ صبحم که دنیایی شود غرق
    در روشنی‌های زلال مشربش، آه
    زین مرگ سرخ و تلخ جانم بر لب آمد

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر او را صدا بزن نیما یوشیج 

    شعر کژمژ و بی انتها احمد شاملو

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

    شعر اینجا پرنده بود سهراب سپهری

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


     

    اشعار مهدی اخوان ثالث

     

    مجموعه شعر زمستان

    حیف از تو ای مهتاب شهریور که ناچار

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «حیف از تو ای مهتاب شهریور، که ناچار باید بر این ویرانه محزون بتابی وز هر کجا گیری سراغ زندگی را افسوس، ای مهتاب شهریور، نیابی یک شهر گورستان صفت، پژمرده، خاموش “بر جای رطل و جام می” سجادهٔ زرق» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین مهدی اخوان ثالث که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای مهدی اخوان ثالث بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «ای پرتو محبوس! تاریکی غلیظ است مه نیست آن مشعل که‌مان روشن کند راه من تشنهٔ صبحم که دنیایی شود غرق در روشنی‌های زلال مشربش، آه زین مرگ سرخ و تلخ جانم بر لب آمد» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر به مهتابی که به گورستان می تابید مهدی اخوان ثالث

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر به مهتابی که به گورستان می تابید مهدی اخوان ثالث بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *