شعر هنگام مهدی اخوان ثالث

هنگام رسیده بود، ما در این – هنگام

  • هنگام رسیده بود، ما در این – شعر هنگام مهدی اخوان ثالث

     

    هنگام رسیده بود، ما در این
    کمتر شکی نمی‌توانستیم
    آمد روزی که نیک دانستند
    آفاق این را و نیک دانستیم
    هنگام رسیده بود، می‌گفتند
    هنگام رسیده است ؛ اما شب
    نزدیک غروب زهره، در برجی
    مرغی خواند که هوی کو کوکب
    آن مرغ که خواند این چنین سی بار
    این جنگل خوف سوزد اندر تب
    آنگاه دگر بسا دلا با دل
    آنگاه دگر بسا لبا بر لب
    پیری که نقیب بود،‌ آمد، گفت
    هنگام رسیده است ؛ اما باد
    انگیخته ابری آنچنان از خاک
    کز زهره نشان نمانده بر افلاک
    جمعی ز قبیله نیز می‌گفتند
    هنگام رسیده است ؛ مرغ اما
    دیری ست نشسته خامش و گویا
    رفته ست ز یاد و رد جاویدش
    ناخوانده هنوز هفت باری بیش
    سرگشته قبیله،‌ هر یک سویی
    باریده هزار ابر شک در ما
    و افکنده سیاه سایه‌ها بر ما
    هنگام رسیده بود؟ می‌پرسیم
    و آن جنگل هول همچنان بر جا
    شب می‌ترسیم و روز می‌ترسیم

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر سمت خیال دوست سهراب سپهری

    شعر شب بیداران احمد شاملو

    شعر به راه می افتد پوریا پلیکان

    شعری از سید مهدی موسوی

     

    اشعار مهدی اخوان ثالث

     

    مجموعه شعر از این اوستا

     

    هنگام رسیده بود ما در این

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «هنگام رسیده بود، ما در این کمتر شکی نمی‌توانستیم آمد روزی که نیک دانستند آفاق این را و نیک دانستیم هنگام رسیده بود، می‌گفتند هنگام رسیده است ؛ اما شب نزدیک غروب زهره، در برجی مرغی خواند که هوی کو کوکب آن مرغ که خواند این چنین سی بار این جنگل خوف سوزد اندر تب آنگاه دگر بسا دلا با دل آنگاه دگر بسا لبا بر لب» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین مهدی اخوان ثالث که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای مهدی اخوان ثالث بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «دیری ست نشسته خامش و گویا رفته ست ز یاد و رد جاویدش ناخوانده هنوز هفت باری بیش سرگشته قبیله،‌ هر یک سویی باریده هزار ابر شک در ما و افکنده سیاه سایه‌ها بر ما هنگام رسیده بود؟ می‌پرسیم و آن جنگل هول همچنان بر جا شب می‌ترسیم و روز می‌ترسیم» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر هنگام مهدی اخوان ثالث

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر هنگام مهدی اخوان ثالث بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *