شعر در آن لحظه مهدی اخوان ثالث

در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگاه کردم – در آن لحظه

  • در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگاه کردم – شعر در آن لحظه مهدی اخوان ثالث

     

    در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگاه کردم
    کلاغی روی بام خانهٔ همسایهٔ ما بود
    و بر چیزی، نمی‌دانم چه، شاید تکه استخوانی
    دمادم تق و تق منقار می‌زد باز
    و نزدیکش کلاغی روی آنتن قار می‌زد باز
    نمی‌دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است
    و تنها می‌خورد هر کس که دارد
    در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر می‌کرد
    که در آن موج‌ها شاید یکی نطقی در این معنی که شیرین است غم
    شیرین‌تر از شهد و شکر می‌کرد
    نمی‌دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا عجیب است
    شلوغ است
    دروغ است و غریب است
    و در آن موج‌ها شاید در آن لحظه جوانی هم
    برای دوستداران صدای پیر مردی تار می‌زد باز
    نمی‌دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا پر است از ساز و از آواز
    و بسیاری صداهایی که دارد تار و پودی گرم
    و نرم
    و بسیاری که بی شرم
    در آن لحظه گمان کردم یکی هم داشت خود را دار می‌زد باز
    نمی‌دانم چرا شاید برای آنکه این دنیا کشنده ست
    دد است
    درنده است
    بد است
    زننده ست
    و بیش از این همه اسباب خنده ست
    در آن لحظه یکی میوه فروش دوره گرد بد صدا هم
    دمادم میوهٔ پوسیده‌اش را جار می‌زد باز
    نمی‌دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا بزرگ است
    و دور است
    و کور است
    در آن لحظه که می‌پژمرد و می‌رفت
    و لختی عمر جاویدان هستی را
    به غارت با شتابی آشنا می‌برد و می‌رفت
    در آن پرشور لحظه
    دل من با چه اصراری تو را خواست
    و می‌دانم چرا خواست
    و می‌دانم که پوچ هستی و این لحظه‌های پژمرنده
    که نامش عمر و دنیاست
    اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیباست

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر سمت خیال دوست سهراب سپهری

    شعر شب بیداران احمد شاملو

    شعر به راه می افتد پوریا پلیکان

    شعری از سید مهدی موسوی

     

    اشعار مهدی اخوان ثالث

     

    مجموعه شعر از این اوستا

     

    در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگاه کردم

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگاه کردم کلاغی روی بام خانهٔ همسایهٔ ما بود و بر چیزی، نمی‌دانم چه، شاید تکه استخوانی دمادم تق و تق منقار می‌زد باز و نزدیکش کلاغی روی آنتن قار می‌زد باز نمی‌دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است و تنها می‌خورد هر کس که دارد در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر می‌کرد که در آن موج‌ها شاید یکی نطقی در این معنی که شیرین است غم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین مهدی اخوان ثالث که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای مهدی اخوان ثالث بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «و دور است و کور است در آن لحظه که می‌پژمرد و می‌رفت و لختی عمر جاویدان هستی را به غارت با شتابی آشنا می‌برد و می‌رفت در آن پرشور لحظه دل من با چه اصراری تو را خواست و می‌دانم چرا خواست و می‌دانم که پوچ هستی و این لحظه‌های پژمرنده که نامش عمر و دنیاست اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیباست» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر در آن لحظه مهدی اخوان ثالث

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در آن لحظه مهدی اخوان ثالث بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»