شعر طلوع مهدی اخوان ثالث

پنجره باز است – طلوع

  • پنجره باز است – شعر طلوع مهدی اخوان ثالث

     

    پنجره باز است
    و آسمان پیداست
    گل به گل ابر سترون در زلال آبی روشن
    رفته تا بام برین، چون آبگینه پلکان، پیداست
    من نگاهم مثل نو پرواز گنجشک سحرخیزی
    پله پله رفته بی روا به اوجی دور و زین پرواز
    لذتم چون لذت مرد کبوترباز
    پنجره باز است
    و آسمان در چارچوب دیدگه پیدا
    مثل دریا ژرف
    آب‌هایش ناز و خواب مخمل آبی
    رفته تا ژرفایش
    پاره‌های ابر همچون پلکان برف
    من نگاهم ماهی خونگرم و بی آرام این دریا
    آنک آنک مرد همسایه
    سینه‌اش سندان پتک دم به دم خمیازه و چشمانش خواب آلود
    آمده چون بامداد دگر بر بام
    می‌نوردد بام را با گام‌های نرم و بی آوا
    ایستد لختی کنار دودکش آرام
    او در آن کوشد که گوشش تیز باشد، چشم‌ها بیدار
    تا نیاید گریه غافلگیر و چالاک از پس دیوار
    پنجره باز است
    آسمان پیداست، بام رو به رو پیداست
    اینک اینک مرد خواب از سر پریدهٔ چشم و دل هشیار
    می‌گشاید خوابگاه کفتران را در
    و آن پری زادان رنگارنگ و دست آموز
    بر بی آذین بام پهناور
    قور قو به قو رقو خوانان
    با غرور و شادهواری دامن افشانان
    می‌زنند اندر نشاط بامدادی پر
    لیک زهر خواب نوشین خسته‌شان کرده ست
    برده‌شان از یاد،‌پرواز بلند دوردستان را
    کاهل و در کاهلی دلبسته‌شان کرده ست
    مرد اینک می پراندشان
    می‌فرستد شان به سوی آسمان پر شکوه پاک
    کاهلی گر خواند ایشان را به سوی خاک
    با درفش تیره پر هول چوبی لخت دستار سیه بر سر
    می رماندشان و راندشان
    تا دل از مهر زمین پست برگیرند
    و آسمان . این گنبد بلور سقفش دور
    زی چمنزاران سبز خویش خواندشان
    پنجره باز است
    و آسمان پیداست
    چون یکی برج بلند جادویی، دیوارش از اطلس
    موج‌دار و روشن و آبی
    پاره‌های ابر، همچون غرفه‌های برج
    و آن کبوترهای پران در فضای برج
    مثل چشمک زن چراغی چند،‌ مهتابی
    بر فراز کاه‌گل اندوده بام پهن
    در کنار آغل خالی
    تکیه داده مرد بر دیوار
    ناشتا افروخته سیگار
    غرفه در شیرین‌ترین لذات، از دیدار این پرواز
    ای خوش آن پرواز و این دیدار
    گرد بام دوست می‌گردند
    نرم نرمک اوج می‌گیرند، افسونگر پری زادان
    وه، که من هم دیگر کنون لذتم ز آن مرد کمتر نیست
    چه طوافی و چه پروازی
    دور باد از حشمت معصومشان افسون صیادان
    خستگی از بالهاشان دور
    وز دلکهاشان غمان تا جاودان مهجور
    در طواف جاویدیشان آن کبوترها
    چون شوند از دیدگاهم دور و پنهان، تا که باز آیند
    من دلم پرپر زند، چون نیم بسمل مرغ پرکنده
    ز انتظاری اضطراب آلود و طفلانه
    گردد کنده
    مرد را بینم که پای پرپری در دست
    با صفیر آشنای سوت
    سوی بام خویش خواند، تا نشاندشان
    بالهاشان نیز سرخ است
    آه شاید اتفاق شومی افتاده ست؟
    پنجره باز است
    و آسمان پیدا
    فارغ از سوت و صفیر دوستدار خاکزاد خویش
    کفتران در اوج دوری، مست پروازند
    بالهاشان سرخ
    زیرا بر چکاد دورتر کوهی که بتوان دید
    رسته لختی پیش
    شعله‌ور خونبوتهٔ مرجانی خورشید

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر سیبری پوریا پلیکان

    شعر داروگ نیما یوشیج

    شعر نهنگ کیانوش خان محمدی

    شعر ای مرز پرگهر فروغ فرخزاد

     

    اشعار مهدی اخوان ثالث

     

    مجموعه شعر آخر شاهنامه

     

    پنجره باز است

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «پنجره باز است و آسمان پیداست گل به گل ابر سترون در زلال آبی روشن رفته تا بام برین، چون آبگینه پلکان، پیداست من نگاهم مثل نو پرواز گنجشک سحرخیزی پله پله رفته بی روا به اوجی دور و زین پرواز لذتم چون لذت مرد کبوترباز پنجره باز است و آسمان در چارچوب دیدگه پیدا مثل دریا ژرف آب‌هایش ناز و خواب مخمل آبی رفته تا ژرفایش پاره‌های ابر همچون پلکان برف» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین مهدی اخوان ثالث که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای مهدی اخوان ثالث بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «مرد را بینم که پای پرپری در دست با صفیر آشنای سوت سوی بام خویش خواند، تا نشاندشان
    بالهاشان نیز سرخ است آه شاید اتفاق شومی افتاده ست؟ پنجره باز است و آسمان پیدا فارغ از سوت و صفیر دوستدار خاکزاد خویش کفتران در اوج دوری، مست پروازند بالهاشان سرخ زیرا بر چکاد دورتر کوهی که بتوان دید رسته لختی پیش شعله‌ور خونبوتهٔ مرجانی خورشید» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر طلوع مهدی اخوان ثالث

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر طلوع مهدی اخوان ثالث بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *