ای گشته قبای حسن بر قد تو راست

ای گشته قبای حسن بر قد تو راست

ای گشته قبای حسن بر قد تو راست قبا   ای گشته قبای حسن بر قد تو راست قدت سروی که گلشن جان آراست   گر بر تنت این قبا به پوشی نه عجب سروی و ز برک بر تن سرو قباست     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم[…]

آن سرداری که لطف کرد آن دلبر

آن سرداری که لطف کرد آن دلبر

آن سرداری که لطف کرد آن دلبر   آن سرداری که لطف کرد آن دلبر شد زینت اندامم و پیرایه بر   تا دید فلک شمسه او را گفتا خورشید به بین زد از گریبانش سر     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست[…]

ای آنکه باقلیم وفا سرداری

ای آنکه باقلیم وفا سرداری

ای آنکه باقلیم وفا سرداری سرداری   ای آنکه باقلیم وفا سرداری همواره خمار عشق در سر داری   هر چند که شرط عاشقی پاداریست از بهر تو دوختم من این سرداری     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه[…]

چون پیراهن ز دست محبوب آید

چون پیراهن ز دست محبوب آید

چون پیراهن ز دست محبوب آید   چون پیراهن ز دست محبوب آید زیبا و لطیف و دلکش و خوب آید   روشن شد ازو چشم و دلم پنداری پیراهن یوسف سوی یعقوب آید     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن[…]

پیراهنی از برگ سمن نازکتر

پیراهنی از برگ سمن نازکتر

پیراهنی از برگ سمن نازکتر پیراهن   پیراهنی از برگ سمن نازکتر وز لاله سرخ و نسترن نازکتر   دادم ز برایت که بپوشی آن را بر آن بدنی کز دل من نازکتر     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم[…]

ای آنکه دلت ز هجر غمناک شده

ای آنکه دلت ز هجر غمناک شده

ای آنکه دلت ز هجر غمناک شده   ای آنکه دلت ز هجر غمناک شده وز دست دلت ناله بر افلاک شده   با این سوزن بدوزم انشاء الله آن جامه که از دست غمت چاک شده     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را[…]

ای یار عزیز و دلبر سیمین تن

ای یار عزیز و دلبر سیمین تن

ای یار عزیز و دلبر سیمین تن سوزن   ای یار عزیز و دلبر سیمین تن دادم ز برایت ارمغانی سوزن   یعنی که جهان ز هجر رویت شب و روز چون چشمه سوزن است در دیده من     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت[…]

ای آنکه بدرگاه غمت رو کردم

ای آنکه بدرگاه غمت رو کردم

ای آنکه بدرگاه غمت رو کردم   ای آنکه بدرگاه غمت رو کردم خونها به دل رقیب بدگو کردم   بازوبندی که داده بودی ز وفا چون رقعه مهر حرز بازو کردم     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه[…]

ای آنکه قضا رنجه ز نیروی تو شد

ای آنکه قضا رنجه ز نیروی تو شد

ای آنکه قضا رنجه ز نیروی تو شد بازوبند   ای آنکه قضا رنجه ز نیروی تو شد خورشید فلک سنگ ترازوی تو شد   سنگی که زدم بسینه از دست دلت شایسته پیرایه بازوی تو شد     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را[…]

ای آنکه ترا پنجه شیری باشد

ای آنکه ترا پنجه شیری باشد

ای آنکه ترا پنجه شیری باشد   ای آنکه ترا پنجه شیری باشد در جنگ غمت ساز دلیری باشد   سیب تو قبول کردم اما ترسم این راست شود که سیب سیری باشد     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم[…]

ای قد تو در گلشن جان نخل امید

ای قد تو در گلشن جان نخل امید

ای قد تو در گلشن جان نخل امید سیب   ای قد تو در گلشن جان نخل امید خطت چو بنفشه ای که در باغ دمید   دادم به حضور تو به صد روسیهی سیبی که چو رخسار تو سرخ است و سفید     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال[…]

ای آنکه به هجران تو از جان سیرم

ای آنکه به هجران تو از جان سیرم

ای آنکه به هجران تو از جان سیرم    ای آنکه به هجران تو از جان سیرم وز دوری رویت از جهان دلگیرم   از غیر تو دست بنده دستم بربست وز مهر تو خلخال بپا زنجیرم     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را[…]

چون شد دل و جانم از نگاهی مستت

چون شد دل و جانم از نگاهی مستت

چون شد دل و جانم از نگاهی مستت دست بنده و خلخال   چون شد دل و جانم از نگاهی مستت دل شد که چو دست بند بوسد دستت   جان نیز بهم چشمی دل شد خلخال وز چشم برون آمده شد پابستت     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال[…]

تا از می عشق جرعه نوش تو شدم

تا از می عشق جرعه نوش تو شدم

تا از می عشق جرعه نوش تو شدم   تا از می عشق جرعه نوش تو شدم حیران کمال و عقل و هوش تو شدم   چون پند تو گوشواره کردم در گوش یعنی که ز جان حلقه بگوش تو شدم     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست[…]

زر در رهت از چهره نثار آوردم

زر در رهت از چهره نثار آوردم

زر در رهت از چهره نثار آوردم گوشواره   زر در رهت از چهره نثار آوردم گوهر ز دو چشم اشکبار آوردم   گر باد صبا رساند اندر گوشت از آه شبانه گوشوار آوردم     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن[…]

انگشتر التفاتی ایدوست رسید

انگشتر التفاتی ایدوست رسید

انگشتر التفاتی ایدوست رسید   انگشتر التفاتی ایدوست رسید ایزد نکند از تو مرا قطع امید   انگشت رضا به چشم و جانم بنهاد در حلقه بندگی شدم چون خورشید     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن شنیدم خیمه ای از[…]

ای وصل تو از ملک سلیمان خوشتر

ای وصل تو از ملک سلیمان خوشتر

ای وصل تو از ملک سلیمان خوشتر انگشتر   ای وصل تو از ملک سلیمان خوشتر دادم ز برای تو یکی انگشتر   از حلقه او حال دل من بشناس وز گوهر او لعل لب خود بنگر     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را[…]

ای آنکه خوش است در فراقت مردن

ای آنکه خوش است در فراقت مردن

ای آنکه خوش است در فراقت مردن   ای آنکه خوش است در فراقت مردن در هجر تو چاره نیست جز غم خوردن   آن رشته حمایل تو را افکندم چون رشته مهربانیت در گردن     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم[…]

ای آنکه ترا چو مه شمایل باشد

ای آنکه ترا چو مه شمایل باشد

ای آنکه ترا چو مه شمایل باشد حمایل   ای آنکه ترا چو مه شمایل باشد جانم به شمایل تو مایل باشد   اندر عوض دست من این رشته زر بگذار بگردنت حمایل باشد     مطالب بیشتر در:     پیشنهاد ویژه برای مطالعه  حال دلم طوفانیست در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم آن[…]

کجا شد فریدون زرین کلاه

کجا شد فریدون زرین کلاه

کجا شد فریدون زرین کلاه یادآوری از شاهان و دلیران باستان   کجا شد فریدون زرین کلاه کجا شد منوچهر گیتی پناه   کجا کیقباد آن یل سرفراز کجا شاه کاوس دشمن گداز   کجا رفت کیخسرو تاجدار چه شد شاه گشتاسب و اسفندیار   کجا رفت شاپور و شاه اردشیر که با دشنه درید[…]

چه خوش گفت با پور خود پهلوان

چه خوش گفت با پور خود پهلوان

چه خوش گفت با پور خود پهلوان تمثیل از گفتار پهلوان بفرزند   چه خوش گفت با پور خود پهلوان چو دیدش هم آغوش شیر ژیان   که گر زنده شیر نر اندر نبرد درد بر تنت چرم و نالی ز درد   از آن به که در گورت اندر کفن درد پنجه و ناخن[…]

ندیدی مگر کاندرین سال شوم

ندیدی مگر کاندرین سال شوم

ندیدی مگر کاندرین سال شوم تجاوزات همسایگان در جنوب و شمال   ندیدی مگر کاندرین سال شوم که آتش فرو زد بهر مرز و بوم   دو همسایه اندر هیاهو شدند بما شیر و با دشمن آهو شدند   به هر شهر لشگر کشید انگلیس به تاراج ده یار شد با رئیس   به هم[…]

چو همراز شد روس با انگلیس

چو همراز شد روس با انگلیس

چو همراز شد روس با انگلیس اولتیماتوم روس به ایران و تجاوزات او در سرحدات ایران   چو همراز شد روس با انگلیس همانند خالیگر و کاسه لیس   به بستند پیمان مهر استوار که با هم نباشند زنهار خوار   نخست از در کینه روس دژم به پیمان ایرانیان زد قلم   بسی کار[…]

سپس بهر تاراج این تاج و تخت

سپس بهر تاراج این تاج و تخت

سپس بهر تاراج این تاج و تخت نگارش عهدنامه   سپس بهر تاراج این تاج و تخت نشستند و پیمان به بستند سخت   که در خاک ایران سپارند راه به روز سپید و به شام سیاه   دلیرانش را خوار و خیره کنند چراغ شبش تار و تیره کنند   به هرجا پرستشگه ایزدی[…]

چو روس این سخن گفت با انگلیس

چو روس این سخن گفت با انگلیس

چو روس این سخن گفت با انگلیس موافقت انگلیس و تصدیق بر بستن عهد و پیمان   چو روس این سخن گفت با انگلیس بگفتش هلا زود پیمان نویس   که با هم نجوئیم راه دوئی نرانیم گفت از منی و توئی   بزودی کنیم این زمین را دو بهر ز دشت و که و[…]

چو پیمان شکن یار همسایه دید

چو پیمان شکن یار همسایه دید

چو پیمان شکن یار همسایه دید اشاره بمعاهده ۱۹۰۷   چو پیمان شکن یار همسایه دید کسی را به او نیست گفت و شنید   ز پیمان و عهد کهن دست شست سوی انگلیس آمد از در نخست   بدو گفت ایرانیان مرده اند وگر مرده نی سخت افسرده اند   در این خانه یک[…]

قاییت

قاییت

قاییت   گؤی‌قانیق‌یاسلى‌شه‌هر، بوردا ‌سوسوزلاندی قاییت آلیشان‌ سئوگی ‌اورک‌لر،ایچی ‌بوزلاندی‌ قاییت بیری جایناق آتاراق ، قان سومورور هر یئردن بیری اوولاق گؤره‌رک، شهری قودوزلاندی  قاییت غیرت اولدوقجا اویونجاق، حایاسیزلیق الینه – چوخ ده‌یرسیزجه‌سی اینسانلیق اوجوزلاندی قاییت اسکی‌لر چیگندن ‌آسیق، بیرجه سیلاح ناموسودو ايندى‌چیگنلرده‌توفنگ،چؤندو ‌قوپوزلاندی  قاییت کیمی‌هئچ‌الده‌دایانمیر،دیبده‌دورماق ‌نه‌دی‌کی:(۱) هامی‌لار هر یئته‌نه،بوردا خوروزلاندی قاییت یاشامین‌دیل-دوداغی‌قوپ-قورو بورکوک بو[…]

رسیده فصل رسیدن

رسیده فصل رسیدن

رسیده فصل رسیدن   رسیده فصل رسیدن وصال یاور و یارُ… دوباره بوی خدا و دوباره خواب بهارو…   نشسته بوسه ی باران به روی گونه ی خستم دوباره تازه شدم من جدا از اون شب تارو…   زمین چه جشن گرفته شکوفه زد گل امّید جوانه ای شده رقصان شنیده نغمه ی تارو…  […]

جبر و اختیار

جبر و اختیار

جبر و اختیار   دلت از جبر گرداب زمان،بی تاب،می دانم و چشمانت پر از دلتنگی سیلاب،می دانم وجودت بی قراراز نقش حکاکی بر آیینتت نگاهت خیره بر تنهایی شبتاب،می دانم توگویی ازازل افتاده ای درچاه ناچاری شکسته بال و پر، در محبس ایجاب،می دانم بتابان روشنی را از پس تاریکی مقهور شرر درآسمان شب[…]

ریخت به هم

ریخت به هم

ریخت به هم   خواستم از تو بگویم که دلم ریخت به هم دفترم باز شد افسوس قلم ریخت به هم   پیکرم را که از آن خاک سیه ساخت خدا تا دمید از تو به من آب و گلم ریخت به هم   تا پدیدار شدی زلزله شد باد وزید فصل پیدایش هستی ز[…]